جعفر پویه
پس از اظهار نظرهای مختلف پایوران رژیم در مورد تاثیر تحریم های بین المللی بر اقتصاد کشور که یکی از نشانه آن گرانی سرسام کنونی است، زمزمه هایی از داخل رژیم به گوش می رسید که، احتمال پذیرش توقف غنی سازی در سطح 20 درصد و تعطیلی سایت فردو می رود. اینها نشانه های عقب نشینی رژیم در بحران اتمی برآورد شده و گمانه زنی می شد که در مذاکرات اتمی اتفاقاتی خواهد افتاد.
اما هفته گذشته علی خامنه ای رهبر و ولی فقیه رژیم بار دیگر به میدان آمد و با تاکید بر سیاستهای ماجراجویانه خود در موضوع اتمی، تلاش کرد تا عقب نشینی خود در زمان دولت خاتمی را به گردن دیگران بیندازد. او در آن سخنرانی گفت: "آن دوره به واسطه همراهی با غربی ها و عقب نشینی هایی که انجام گرفت، آنها آنقدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد میدان شوم."
او به همین اندازه نیز بسنده نکرد و ادامه داد "در آن دوره ای که ادبیات مسئولان ما آمیخته به تملق گویی از غرب و آمریکا شد، فردی که مجسمه شرارت بود، به خود اجازه داد که جمهوری اسلامی ایران را محور شرارت معرفی کند."
فراموشی خامنه ای در سالی که ارتش آمریکا به منطقه لشگر کشید و رژیم از ترس نه تنها در زمینه اتمی عقب نشینی بلکه در بسیاری زمینه ها با ارتش آمریکا همکاری کرد به یک طرف، اما وقاحت او در دروغگویی و به گردن دیگران انداختن عملکرد خود باعث شد که موسی لاری، وزیر کشور دولت خاتمی به میدان آمده و روز دوشنبه (9 مرداد) در گفتگو با خبرگزاری فارس بگوید: "من فقط به گفتن این جمله بسنده میکنم که غنیسازی و مقوله هستهای از لحظهای که کار خود را آغاز کرد که سبب مشکل ما با غرب شد تحت مدیریت مستقیم رهبری بود."
لاری نه تنها خامنه ای را مسوول همه تصمیم های گرفته شده در موضوع اتمی معرفی می کند بلکه می گوید: "در دولت آقای خاتمی کمیتهای تشکل شده بود که ما عضو آن نبودیم و گزارشات این جلسات هرچه بود به رهبری ارائه میشد و کارها با نظر ایشان دنبال میشد گر چه آقای روحانی مسئول بود اما نهایت قصه و اینکه چه کسی بیاید و چه کسی برود و چه میزان بحث شود و کجا پذیرفته یا پذیرفته نشود، در سیاستهای کلی نظام بود و مسئولان آن نیز جوابگو هستند."
با این حساب چرا خامنه ای عملکرد تا اکنونی خود را به گردن دیگران می اندازد و بار دیگر تلاش میکند تا مدالهای افتخار خودش را به گردن آنهایی بیندازد که هیچگونه مسوولیتی درتصمیم گیریها نداشتند، خودش می تواند نشانه ای باشد از عدم پذیرش عواقب سیاستهایی که در آینده ممکن است نتایج فاجعه باری ببار آورد.
از سوی دیگر موسوی لاری با گفتن "اینکه چه کسی بیاید و چه کسی برود و چه میزان بحث شود و کجا پذیرفته یا پذیرفته نشود" توسط خامنه ای تصمیم گیری می شد، غیر مستقیم او را دروغگو می نامد که ادعا می کند: "... من مجبور شدم شخصاً وارد میدان شوم".
نتیجه بحران سیاست های ماجراجویانه خامنه ای، اختلافات بیشتر در بالای رژیم است و انگشت موسوی لاری مسبب مشکلات کنونی را نشانه رفته است.