کوچر بیرکار ریاضیدان ایرانیتبار و استاد دانشگاه کمبریج توانست بهعنوان دومین ایرانی، جایزه فیلدز مهمترین جایزه جهان در حوزه ریاضیات را از آن خود کند ؛جایزهای که پیش از بیرکار، مریم میرزاخانی بهعنوان نخستین زن و اولین ایرانی موفق به دریافتش شده بود.
حیدر درخشانی برادر کوچر بیرکار به روزنامه ایران میگوید: بعد از مهاجرت از کشور نامش را به کوچر بیرکار به معنای مهاجر متفکر تغییر داده است. کوچر ٤٠ساله در روستای نی مریوان به دنیا آمد و سومین فرزند یک خانواده شش فرزندی است. پدرش کشاورز است و مادرش خانه دار.وی درباره مهاجرت برادرش توضیح میدهد: برادرم در انگلیس درخواست پناهندگی میکند و به خاطر وضعیت علمیاش در همان روزهای اول درخواستش پذیرفته میشود تا اینکه در دانشگاه ناتینگهام دکترایش را میگیرد. البته کوچر در انگلیس هم سخت کار میکرد و بعد از مدتی هم همان جا ازدواج کرد و یک پسر دارد.
او درباره احساس خانوادهاش پس از اینکه شنیدند کوچر جایزه جهانی ریاضی را گرفته، میگوید:جایزه را که گرفت به مادرم زنگ زد و خوشحال بود.میگفت این جایزه مال شماست برای همه همشهریان و کل مردم ایران است و در حالی که با پدر و مادرم حرف میزد از خوشحالی گریه میکرد. از پیروزی و موفقیت او همه گریه کردیم. همشهریها وقتی خبر را شنیدند جشن گرفتند چرا که این جایزه برای همه ایرانیهاست. ما خوشحالیم که برادرم با جایزهاش دل مردم ایران را شاد کرد.
درخشانی درباره آرزوهای کوچر میگوید: برادرم بهخاطر درخواست پناهندگی که به انگلیس داده نمیتواند به ایران بیاید، همه ما دلتنگش هستیم و او هم دلتنگ خانواده. مادرم چند سال یکبار میرود و برادرم را میبیند اما سخت است، فریدون دلش میخواهد به کشورش بیاید و خانواده و فامیلها را ببیند.
سرنوشت نابغه کُرد ایرانی در خارج و ...در داخل
جایزه فیلدز برای نابغه ریاضی کُرد ایرانی در خارج ؛ اما قتل و کشتار برای کولبران کرد در داخل ایران
کوچر بیرکار، یک کُرد ایرانی که تبعه بریتانیا است و در دانشگاه کمبریج تدریس می کند مفتخر به دریافت جایزه بسیار معتبر «فیلدز» شد که از آن به عنوان نوبل ریاضی نام برده می شود.
کوچر بیرکار متولد سال ۱۳۵۶ در شهر مریوان کردستان است. وی تا دوره کارشناسی در دانشگاه تهران تحصیل میکرد و در سال ۱۳۷۹ برای ادامه تحصیل از ایران خارج شد و به بریتانیا پناهنده شد. آقای بیرکار در این مصاحبه خاطرهای از تهران و انجمن ریاضی در این شهر شرح داده که تصاویر برندگان مدال فیلدز به دیوار آن آویزان بود. وی گفته است: «من به آنها نگاه میکردم و با خودم میگفتم که آیا روزی میرسد با آنها دیداری داشته باشم؟ آن زمان فکر نمیکردم که یک روز میتوانم به غرب بروم».
اما تلخ و جانسوز روایت جوانان کُرد ایرانی در کردستان است. جوانانی که حتی در مقطع کارشناسی، بدلیل بیکاری به شغل سخت و پرمخاطره کولبری اشتغال دارند و هر هفته خبر به قتل رسیدن یک یا چند نفر از آنها توسط نیروی انتظامی رسانهای میشود. فقط طی یکماه اخیر ۱۶ کولبر در منطقه مرزی کردستان توسط نیروی انتظامی کشته و مجروح شده اند.
جوان دیگر کرد اهل مریوان؛ با تحصیلات عالیه؛ اما بیکار و نهایتأ کولبری در کوههای صعب العبور را پیشه کرد. بیاد می آوریم داستان تلخ باقر احمدی کولبر جوان تحصیلکردهای را که بدلیل نداشتن شغل به کار کولبری روی آورده بود. باقر احمدی «لیسانس ریاضی محض» گرفت و به دنبالش «فوق لیسانس برنامهریزی شهری» را دریافت کرد و حتی توانست در آزمون دکترای سال ۹۵ رتبه ۱۲ کشوری را کسب کند. او هم مثل جوان برنده جایزه فیلدز ریاضیات، زاده مریوان بود با علاقهای وافر به ریاضیات.
بله آن یکی حاصل تلاش یک انسان در جامعهای باز و آزاد است و این یکی ارمغانی از ۴۰ سال حاکمیت جمهوری اسلامی است. ۴۰ سال فساد و تباهی، ۴۰ سال دزدی و چپاول و غارت منابع ثروت مردم ایران، ۴۰ سال دیکتاتوری که در تمام تاریخ بی سابقه است، ۴۰ سال زندان و شکنجه و اعدام و دارزدن و بی قانونی و هرج و مرج. ۴۰ سال قتل و غارت در کشورهای منطقه و هزینه کردن تمام ثروت مردم ایران در جنگ و درگیریهای منطقهای.
بدون شک حاکمیت فساد و تباهی دیری نمی پاید و بار دیگر همه استعدادات شگرف و نهفته جوانان ایرانی در همه عرصهها شکوفا خواهد شد و با بهرهگیری از همین استعدادات ایران سراسر گلستان آزادی و عدالت و برابری و رفاه و آسایش خواهد شد.
خمینی امام راحل : میگویند مغزها فرار کردند! بگذار فرار کنند جهنم که فرار کردند این مغزها! مغزهای علمی نبودند این مغزها، مغزهای خیانتکار بودند، و الّا کسی از مملکت خودش فرار میکند به آمریکا؟! از مملکت خودش فرار میکند به انگلستان و زیرِ سایه انگلستان میخواهد زندگی بکند؟ پیوند میکند با بختیار و امثال بختیار که مملکت ما را به تباهی کشیدند؟ … غصه نخورید برای اینها، «برای اینها که کشته شدهاند غصه نخورید این قدرها»
نویسنده محترم، بدبختی فوق همه اش زیر سر بریتانیای صغیر است و اگر نه ایرانی با خاک و بومش هیچوقت مشکل نداشت و آنها به این طریق نسل مرده خود را زنده نگه میدارند زنده باد آگاهی آزادی و همبستگی
از بیشتر راننده تاکسیهای زیر ۵۰ سال بپرسی یه لیسانس یا فوق لیسانس دارن! !