خلاصه انگلیسی این خبر را می توانید در زیر ببینید

شنبه، 15 شهریور ماه 1404 = 06-09 2025

زاینده‌رودِ خشکیده: کنسرت گذاشتن‌تان را کجای دلِ خونم بگذارم؟

جرعه‌جرعه آبم دادید، فدای سرتان. روی بستر خشکم رژه رفتید، نوش جان‌تان؛ کنسرت گذاشتن‌تان را کجای دلِ خونم بگذارم؟

مشت آخر به زاینده‌رود؛ برگزاری کنسرت در رودخانه خشکیده

روزنامه هم میهن نوشت: گوسفند را که ذبح می‌کنند، برای آنکه پوست‌اش یک‌تکه و کامل از گوشت جدا شود، کشاله ران‌اش را سوراخ می‌کنند. منفذ که باز شد، در آن فوت می‌کنند تا گوسفند باد کند. لاشه که از درون پُف کرد، کار پوست‌کن – تو بخوان قصاب – راحت می‌شود. مقداری که پوست و گوشت از هم جدا شد، برای آنکه باد در همه‌جای لاشه بیفتد، یک مشت محکم به تهیگاه گوسفند سربریده می‌کوبند.

ظاهراً در تمام مدت سلاخی گوسفند، بابت سر بریدن، سوراخ شدن، باد شدن و چه و چه گلایه‌ای ندارد. می‌گویند تنها چیزی که باعث می‌شود گوسفند با دل خونین رخت از این عالم ببندد، همان مشت آخر است. همه حرف گوسفند مادرمرده این است؛ مرا کشتید، ناز شست‌تان. گوشتم را به صلابه کشیدید، فدای سرتان. پوست از گوشتم جدا کردید، نوش جان‌تان؛ این مشت آخر دیگر چه نکبتی بود که به بدن بی‌جان و سرم کوبیدید؟

این روزها که به قصه زاینده‌رود نگاه می‌کنیم، حکایت گوسفند جلوی چشمم می‌آید. در خبرها آمده که قرار است در بستر خشک زاینده‌رود، کنسرت برگزار کنند. نه‌تنها خبر آمده که عکس‌هایی هم از داربست‌زدن و صندلی‌چیدن در رودخانه روی خط خبرگزاری‌ها وایرال شده است. دیدن زاینده‌رود خشک به‌اندازه کافی قصه پُرغصه‌ای است. به‌خصوص‌که زعمای قوم پیرایه‌ای بر او بستند.

سوال اینجاست که آیا اصفهان جای دیگری برای برگزاری کنسرت نداشت؟ اصلاً خودتان را یک‌لحظه جای زاینده‌رود بگذارید. سال‌ها با مدیریت غلط و ناکارآمد، میراث گرانبهای پدران‌مان را به بیابان بی‌آب و علفی تبدیل کردید. هر چندوقت، یک‌بار با هزار التماس و درخواست، قسطی و قرضی سر لوله را باز کردید و همین که جانی به شهر افتاد، شیر را بستید و روز از نو و روزی از نو. شما اگر جای زاینده‌رود بودید، به زبان نمی‌آمدید که آقایان، خانم‌ها، شما خشکم کردید، ناز شست‌تان.

جرعه‌جرعه آبم دادید، فدای سرتان. روی بستر خشکم رژه رفتید، نوش جان‌تان؛ کنسرت گذاشتن‌تان را کجای دلِ خونم بگذارم؟ یک لحظه به خودتان بیایید. فکر کنید خانه‌ای را خراب کردید و حالا در همان خانه خراب، عروسی می‌گیرید. حال صاحبخانه را دریابید.

English Summary

The article discusses the metaphor of a sheep being slaughtered, emphasizing the pain and indignity it experiences during the process. It draws a parallel to the Zayandeh Rud river, which is now dry due to mismanagement. The author criticizes the decision to hold a concert on the riverbed, questioning why there are no alternative venues. The imagery of the sheep reflects the river's plight, suggesting that the community has neglected its heritage. The author urges readers to empathize with the river, likening the situation to celebrating in a ruined home, highlighting the disconnect between actions and their consequences.


Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
  به اشتراک بگذارید:









تبلیغات







به ایران پرس نیوز بپیوندید

آدرس پست الکترونيک [email protected]

ایران‌پرس‌نیوز به هیچ گروه سیاسی وابسته نیست و از هیچ کجا حمایت مالی دریافت نمی‌کند.



بازگشت به برگ نخست