صحنه هايی دلخراش از تلخ ترین کودک آزاری سال های گذشته که در کرج اتفاق افتاد (فیلم زیر)...پدری با قمه دختر معلولش را شکنجه می کند. نگار ۱۷ ساله معلولیت جسمی دارد، مبتلا به بیماری هیدروسفال و معلولیت جسمی حرکتی است و همراه با خانوادهاش در یکی از محلات کرج زندگی میکند.
روزنامه شهروند: این روزها خبرهای زیادی از کودک آزاری در شهرهای مختلف منتشر میشود. از ماهشهر و مشهد گرفته تا سیستان و قم و حالا هم کرج. شاید بسیاری از مردم و حتی کارشناسان دلایل بروز چنین حوادث دلخراشی را در دل طبقات پایین اجتماعی، مشکلات اقتصادی و یا آسیبهایی مثل اعتیاد جستوجو میکنند. اما همین پرونده اخیر نگار نشان داد خشونت علیه کودکان و کودک آزاری فقط به یک طبقه خاص اجتماعی محدود نیست. برای یافتن ریشههای بروز چنین حوادثی باید لایههای عمیقتری از تربیت خانوادگی و اجتماعی را واکاوی کرد.
به عقیده صدیق افشار، روانشناس خانواده به دلایل متزلزل شدن ارزشها طیسالهای گذشته، باید منتظر بروز و ظهور حوادث بسیار دلخراشتر و هولناکتر از ماجرای نگار باشیم: «من ٣٠سال پیش درباره چنین روزهایی هشدار داده بودم. نشانههای خشونتهای خانوادگی از همان سالها برای کارشناسان واضح و عیان بود. اما افسوس که هیچکس به این هشدارها توجه نکرد. متاسفانه طی این سالها محرومیتها، سرکوفتها، شرمهای بیمورد و احساس گناه باعث شد تا نسلی پرخاشگر و خشن را تربیت کنیم. نسلی انزواطلب و بیگانه با روابط سازنده با انبوهی از مشکلات و اختلالات در عملکردهای رفتاری.»
این روانشناس معتقد است پدر نگار هم نتیجه تربیت چنین نسلی در خانوادههای ناایمن است: «با بررسی تربیت دوران کودکی این مرد قطعا به ناهنجاریهای زیادی برمیخوریم. اصلا بروز این حد از خشونت ارتباط چندانی با وضع اقتصادی و موقعیت اجتماعی افراد ندارد. ما افراد و خانوادههای زیادی را داریم که با انبوهی از مشکلات مالی دست و پنجه و نرم میکنند، اما عواطف انسانی در بین اعضای آن خانواده موج میزند.»
او ادامه میدهد: «درگیری و پرخاشگری در خانوادههای ناایمن همواره وجود داشته، افراد در این خانواده چیزی به جز عدماعتماد به نفس و تکرار خشونت را فرا نمیگیرند.»
این روانشناس با هشدار نسبت به تکرار و افزایش این گونه حوادث در آینده نزدیک هم میگوید: «متاسفانه تعداد خانوادههای نابسامان رو به افزایش است. بسیاری از خانوادهها دیگر کانون آرامش نیستند. نقشهای کلیدی در خانواده از بین رفته، ارزشها فروریخته. پدر با قدرت و تکیهگاه به پدری قاتل و شکنجهگر تبدیل شده، مادران صبور و مهربان گذشته جایشان را به زنان بیمسئولیت و عصبی دادهاند، خب نتیجه چنین خانوادههایی چه میتواند باشد. هوش معنوی فرزندان در چنین خانوادههایی نزدیک به صفر است. باید چارهای اندیشید، در غیراین صورت صدها و شاید هزاران نگار در آینده قربانی خشونتهای خانوادگی شوند.»
او اضافه کرد: «علاوه بر همه اینها، سلامت و بهداشت روان هم در جامعه ما جدی گرفته نمیشود. عموم مردم که اصلا با این واژه نامأنوساند و دستاندرکاران هم فقط از افزایش اختلالات روانی در جامعه، آمار و ارقام اعلام میکنند.»
از دین خشم و پشم که ایران ما را در چنبره ی خود اسیر کرده توقع دارید انسانهای شاد و آزاد تحویل جامعه بدهد؟ شک ندارم این به اصطلاح پدر رزمی کار یک بسیجی کثیفه که جز آزار و اذیت ضعفا کار دیگهای از دستش بر نمیاد وگرنه یه ورزشکار جوانمرد حامی ضعفاست این آدم که چه عرض کنم این هیولا نیاز داره در تیمارستان زنجیر بشه یا در کنج زندان بپوسه مردک بی وجود حقیر
مادران و پدران نادان و بی خِرَد
مردی که نه کار میکند و نه کمکی به همسرش، یک آدم بی سود است چه رسد به اینکه زن و کودکانش را هم آزار دهد این چگونه مادریست که اجازه چنین کاری را به شوهرش میدهد این را نمیگویند مادر زیرا او دست کمی از پدر بیمار ندارد یک مادر خوب اسباب کشی به شهر دیگری میکند بدون اینکه به همسرش بگوید
خاک بر سر پدری که اجازه میدهد مادر ناتنی بچه های او را آزار دهد
خاک بر سر پدر و مادرانی که لیاقت داشتن فرزند را ندارند
کلیه اقدامات خشونت آمیزی از این دست، خودکشی های جوانان خودکشی دختران نوجوان واعتیاد وفحشا وناهنجاریهائی از این جنس را باید در ماهیت وجوهره حکومتی ارزیابی نمود که اساس وبنیادش برفرهنگ خشونت وخونریزی وپلشتی ودروغ وفساد بنا نهاده شده ظرف چهل سال گذشته این واقعیت بخوبی عریان گردید که ملایان وفرهنگ متحجرمذهبی شان هیچ مبنا ومفهومی بجز کشت وکشتار وتجاوزوغارت وزن ستیزی ومقابله باپیشرفتهای بشری ندارد تنها راه خروج از چنین وضعیت شومی راباید دراتحاد ملت ایران ونابودی این نظام پلید وتبهکارترجمه نمود ونه چیزی غیر از این