یکی از ترفندهای سالیان حاکمیت ملایان برای پاسخگو نبودن به مطالبات شهروندان، خسته و مستأصل کردن مردم در مقابل مشکلات و کشاندن آنان به این نتیجه است که چارهای نیست، باید سوخت و ساخت! این ترفند در حوزههای گوناگون زندگی اجتماعی ایرانیان بهکار گرفته شده است؛ از سفرهی مردم تا سلامت، آموزش، فرهنگ و حتی ابتداییترین نیازهای کودکان. نمونهای از این سیاست فرسایشی را میتوان هر سال در آستانهی سال تحصیلی دید: گرانتر شدن لوازم تحریر.
حاکمیت ملایان کالایی را که باید در دسترسترین ابزار برای رشد و یادگیری نسل آینده باشد، به کالایی لوکس بدل کرده است. این نهفقط یک بحران اقتصادی که یک بحران اجتماعی و فرهنگی عمیق است؛ زیرا نابرابری آموزشی را تشدید میکند و کودکان خانوادههای فرودست را از ابتداییترین امکان تحصیل محروم میسازد.
حاکمیت با پیش بردن سیاست گرانی و گسترش آن به اقلام فرهنگساز و علمی، موجب ورشکستگی انتشاراتیها و خاموشی چراغ کتابفروشیها و فرهنگسازی کشور شده است.
به نوشته روزنامه جهان صنعت، طی سالهای اخیر بهدلیل کاهش اقبال مردم به خرید کتاب، کتابفروشیها، حوزه کاری خود را با فروش نوشتافزار ادغام کردند تا بتوانند هزینههایشان را تأمین کنند. (اما) مطابق آمار اتحادیه ناشران، بسیاری از این فروشگاهها مجوز خود را باطل میکنند و عطای این کسبوکار را به لقای آن میبخشند.
روزنامهی مزبور از قول رییس اتحادیه صنف فروشندگان نوشتافزار و لوازم مهندسی تهران مینویسد: تخصیص ارز، دشمن شماره یک اصناف است. بسیاری از محمولهها حدود ۸ تا ۹ ماه در گمرک زیر آفتاب مانده و در پیچ و خمهای سامانهای گم شده است. قاچاق در حال گرفتن جای خالی واردات قانونی است. قاچاق در صنف لوازمتحریر از آنچه امروزه میبینیم نیز شدیدتر خواهد شد.
به این ترتیب، مردم باید بهای بیکفایتی حکومتی را بپردازند که از یکسو قادر به تنظیم سادهترین روابط تجاری و مالی نیست و از سوی دیگر، بهخاطر فساد ساختاری، خود به بزرگترین مانع تولید و توزیع عادلانه بدل شده است.
همین روزنامه در مطلبی دیگر با عنوان «پای هزاران میلیارد تومان رانت در میان است»، غیرمستقیم نشانی میدهد که داستان گرانی ارز و کالاها چیزی جز نتیجهی دستدرازیهای حاکمیتی چپاولگر نیست:
جمهوری اسلامی پس از ۴۷ سال هنوز نتوانسته است درباره نظام ارزی در اقتصاد تصمیمی کارشناسی، دقیق و علمی که دارای حداکثر منفعت برای ایرانیان باشد اتخاذ و اجرا کند. ۳۷ سال است نظام ارزی اجرا میشود که بیشترین رانت و فساد را در بطن و متن خود جای داده و به نابرابریهای شگفتانگیز در میان ایرانیان دامن زده است.
این جملات، معنایی آشکار دارد: حکومتی که بر ویرانهی اقتصاد ملی ایستاده، هیچ دغدغهای جز بقای خود و حفظ شبکههای رانت و فساد ندارد. اگر لوازم تحریر، کتاب و فرهنگ قربانی شوند، برای این حاکمیت اهمیتی ندارد؛ مهم آن است که حلقههای وفادار به قدرت، سهم خود را از تاریکخانهی اقتصاد ببرند.
روزنامه جهان صنعت در اثبات همین تاریکخانه در طی سالیان متمادی، مینویسد: از گمرک ایران بخواهید اسامی چند واردکننده اصلی کالایی مثل شکر را افشا کند تا داستان، معنای واقعی پیدا کند. داستان را از تاریکخانهها دنبال کنید.
تاریکخانهای که سرنوشت میلیونها ایرانی را گروگان گرفته است؛ از دانههای شکر تا دفتر و مداد مدرسه. هر جا که پای نیاز عمومی به میان میآید، مافیاهای وابسته به قدرت ایستادهاند. این همان ترفندی است که همواره خواسته مردم را ناامید کند و آنان را به پذیرش اجبار «سوختن و ساختن» سوق دهد.
با همهی این دسیسهها و تحمیلها، آنچه خروجیِ سیاست و اقتصاد در ایران کنونی است، تقابل آشتیناپذیر و جبههبندی بازگشتناپذیر میان اکثریت جامعه و حاکمیت است. نتیجهی نهاییِ این نبرد کشدار و بیتوقف است که در مختصات کنونی، به تعیین تکلیف داخلی و بینالمللیِ حاکمیت ملایان انجامیده است.
The article discusses the Iranian regime's strategy of exhausting citizens to avoid accountability for their demands, particularly in the context of rising costs for essential goods like school supplies. This tactic has transformed basic educational tools into luxury items, exacerbating social and educational inequalities. The regime's policies have led to the decline of bookstores and publishing houses, with many closing due to decreased book sales. Corruption and mismanagement in the currency system have further deepened economic disparities. Ultimately, the article highlights a growing conflict between the majority of society and the ruling authority, indicating a critical juncture for the regime's future.