آدرس پست الکترونيک [email protected]









شنبه، 4 فروردین ماه 1397 = 24-03 2018

موسیقی زنان؛ فریادی که به گوش نمی‌ رسد

هفته نامه صدا – سما بابایی: سال ۱۳۹۶ هم به پایان رسید؛ اما با چشم اندازی که هم اکنون شاهد آن هستیم، می توانیم از همین حالا با خیال راحت- کدام خیال راحت؟- بگوییم که سال ۹۷ هم وضعیت زنان موسیقیدان همین است. آنان همچنان ناگزیرند با سختی بسیار کار کنند. همچنان با محدودیت های بسیار دست و پنجه نرم خواهندکرد و همچنان مجبور به جنگیدن برای عرضه هنری هستند که جانشان است و عمرشان را به پایش گذاشته اند و تنها ممّرِ درآمدشان فرقی نمی کند که نوازنده باشند یا خواننده یا همخوان- همین که «زن» باشند و «موسیقی» کارشان؛

کفایت می کند برای این که از وضعیتی نامساعد برخوردار باشند و هیچ کس حواسش نباشد که درست است که «موسیقی» هنر است؛ اما محل ارتزاق زنانی است که سال ها برایش درس خوانده و عمرشان را پایش گذاشته اند و وقتی نتوانند کار کنند، کنسرت بگذارند، همخوانی کنند و نوازندگی و آلبوم هایشان را به بازار عرضه، با مشکل معیشتی بسیار روبرو خواهندشد. اینها اما رویه تاریک ماجراست؛ در میان همه این مشکلات اما همچنان و هر روز می توان نشانی از موفقیت های روزافزون زنان موسیقی دان در ایران مشاهده کرد.

موسیقی زنان؛ فریادی که صدایش به گوش نمی‌رسد

نمونه اش همین خانم «نزهت امیری» که بعد از سال ها، در جشنواره موسیقی فجر ارکستر «نغمه باران» را رهبری کرد و روزهای آخر اسفند هم قرار است دوباره با این ارکستر روی صحنه برود و حضورش چنان موثر بود و موفق که توجه رسانه های دنیا را نیز به خود جلب کرد. «رهبری» ارکستر در تمام دنیا شغلی مردانه است؛ شما کمتر زن رهبر شناخته شده ای را می توانید در دنیا نام ببرید که توانسته باشد نامی برای خودش دست و پا کند؛ «نزهت امیری» اما در همین ایران، در همین کشوری که زنان نوازنده و همخوان حق روی صحنه رفتن در ۱۳ شهرستان را ندارند، چنان با قدرت ارکسترش را رهبری کرد که توجه همه را به خود جلب کرد.

نه به خاطر این که زن است که خب خوشمان بیاید یا نه، این مسئله هم تاثیر خودش را داشت؛ بلکه به خاطر تسلطش روی اجرا و رهبری بی عیب و نقص و هدایت ارکستر تقریبا بزرگ «نغمه باران». زن رهبر ارکستر دیگری در ایران نداریم؛ یکی، دو زن که در خارج از کشور سکونت دارند؛ یکی- دو باری به ایران آمدند برای این تجربه؛ اما موفق نشدند و رفتند. زنان موفق اما مثل او تا دلتان بخواهد داریم. پارادوکس اینجا خودش را نشان می دهد؛ همان اتفاقی که لابد جامعه شناسان باید برایش وقتِ بسیار بگذارند و تحلیلش کنند و بگویند ماجرا از چه قرار است؟

چرا با وجود آن همه محدودیت- صدا و تصویر و ساز- تعداد زنان موسیقی دان در این سال ها تا این اندازه زیاد شده است و هر روز هم بیشتر می شود و در بسیاری مواقع همپای همکاران مردشان و در معدودی موارد حتی بهتر از آنان کار می کنند و خسته نمی شوند و انگیزه هایشان هر روز بالاتر می رود. کافی است نگاهی به آموزشگاه ها و گروه ها و دانشگاه های موسیقی بیندازید تا ماجرا برایتان روشن شود و ببینید زنان چه اندازه سهم کمی و کیفی در آن دارند. زنان در ایران نمی توانند تک خوانی کنند که قانون است و قابل احترام؛ اما در بسیاری مواقع و در بسیاری از شهرها همخوانی و همنوازی هم نمی توانند انجام دهند.

این دیگر قانون نیست و اعمال سلیقه است و جای پرسش بسیار دارد. با همه اینها اما آنان نشان داده اند که بیدی نیستند که با این بادها بلرزند، همان طور که تا الان نلرزیده اند. اما با تمام اینها ای کاش آنان که هر روز عرصه را بر زنان اهل موسیقی تنگ می کنند، آن هم در حالی که همه می دانند رییس جمهوری و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بارها بر ضرورت فضای باز فرهنگی تاکید کرده اند، به این نکته توجه کنند که «موسیقی» اگرچه هنر این زنان است؛ اما مهم تر از آن «شغل»شان نیز هست. آنان سال ها از عمر و زندگی خود را پای آن گذاشته اند، درسش را خوانده اند و مدت های مدید تمرینات سختی انجام داده اند تا از این راه ارتزاق کنند و با اِعمال سلیقه های شخصی بخش مهمی از جامعه را از ارتزاق خواهندانداخت.

بماند که روحشان پژمرده و اندوهناک می شود؛ کافی است این جملات خاطره پروانه در آخر ین روزهای حیاتش را دوباره بخوانید: «خیلی اصرار کردم؛ خواهش کردم که بگذارند یک نوار از اجرایم برای نوه ام در کانادا بفرستم. قبول نکردند. گفتم ضبط صوت غیرحرفه ای باشد تا مطمئن شوید که نمی خواهم منتشرش کنم؛ نگذاشتند. مگر من خواننده کار نبودم؟ مگر صدای خودم نبود؟ چیز زیادی می خواستم؟ از آن طرف داری می خوانی و بچه ها مدام روی سالن رفت و آمد می کنند. خانم ها تنقلات می خورند، می شود در این وضعیت چهارگاه خواند؟ حس و حالی برای تویِ خواننده می ماند؟ آخرین باری که برنامه اجرا کردم، دیگر مطمئن شدم که نمی خواهم کنسرت بگذارم.

برنامه مان را گذاشته بودند در تالار فرهنگ که از سال های قبلش مخروبه بود. صندلی ها پاره، پیانو شکسته؛ همه جا پر از گرد و خاک و غبار. خودمان دست هایمان را بالا زدیم تا همه جا را تمیز کنیم. جارو کشیدیم. یک ساعت مانده به برنامه، پیانو کرایه کردیم. آنقدر فشار رویم بود که چند دقیقه قبل از شروع کنسرت، بی هوش شدم. از کیفیت صدابرداری و اینها اگر بگذریم، من چه فرقی می کنم با یک بازیگر زن که تمام پوسترهای او می تواند روی شهر و بیلبوردها باشد؛ اما از چاپ یک آگهی کوچک من در هم در روزنامه جلوگیری می کنند؟ می گویند در عکس هایتان ساز هست؛ اما عکس بدون ساز را هم چاپ نمی کنند.»

اگرچه اعمال سلیقه ها- برخلاف مقررات- هر روز مشکلات بیشتری برای زنان به وجود آورده است؛ اما نمی توان این مساله را نادیده گرفت که در این سال ها خیل زیاد مردان موسیقی دان، نسبت به این مشکلات بی توجه بوده اند و تنها تعدادی از بزرگان اعتراض خود را به این مسئله نشان داده اند؛ هر چند «محمدرضا شجریان»- خواننده بزرگ ایرانی که آرزوی میلیون ها ایرانی است که هرچه زودتر سلامتی اش را بازیابد- گفته است: «ما همیشه اعتراض کرده ایم؛ آنها اما کار خودشان را کرده اند و ما هم کار خودمان را می کنیم.»

گفت و گو با «نزهت امیری» تنها زن رهبر ارکستر ساکن ایران

موسیقی زنان؛ فریادی که صدایش به گوش نمی‌رسد

کسی از ما حمایت نمی کند

«نزهت امیری» تنها رهبر ارکستر زن ساکن ایران است. او ده سال- که عمر کمی نیست- هیچ فعالیتی نداشت تا در جشنواره موسیقی سال جاری به اجرای برنامه پرداخت و حالا بار دیگر در نیمه اسفند ارکستر «نغمه باران» را با قطعاتی از ساخته های حسین دهنوی، علی تجویدی، همایون خرم، جواد لشگری، حبیب الله بدیعی و چند آهنگساز دیگر رهبری کرد به نفع مردمان زلزله زده غرب کشور.

او در سال ۱۳۸۴ ارکستر مضرابی را که در سال ۱۳۷۹ توسط حسین دهلوی پایه گذاری شده بود، رهبری کرد تا اولین زن رهبر ارکستر ایران باشد؛ ادامه فعالیت او بنا به دلایلی با این ارکستر میسر نشد؛ اما او ناامید نشد؛ نه از ایران مهاجرت کرد و نه مثل خیلی از هنرمندان دیگر که مانع فعالیت هایشان شدند، خودش را تسلیم افسردگی کرد؛ دوباره آمد و کار کرد. خودش می گوید خیلی ها به خاطر زن بودن، می خواستند به او ثابت کنند که نمی تواند کار کند؛ اما او آمد تا به دیگران ثابت کند که می تواند.

خانم امیری اصلا چطور موسیقی دغدغه تان شد؟

من یک سال بعد از انقلاب دیپلم گرفتم و از همان سال هم فعالیت هایم در زمینه موسیقی را شروع کردم، منتها با انقلاب فرهنگی همه چیز تعطیل شد و من هم توانستم به دانشگاه بروم. البته در آن سال ها توانستم از محضر بسیاری از اساتید بزرگ موسیقی کشورمان استفاده کنم و شاگردی شان را کردم و به همین خاطر دوباره که به دانشگاه رفتم دیگر همه چیز را می دانستم، با این حال درسم را ادامه دادم تا بتوانم تحصیلات آکادمیک هم داشته باشم و راحت تر فعالیت هایم را انجام دهم.

رهبری ارکستر خواندید؟

خیر، اصلا این رشته در ایران وجود ندارد، به خاطر همین آهنگسازی خواندم که بسیاری از واحدهایش با رهبری ارکستر مشترک است. فوق لیسانس آهنگسازی گرفتم و بعد از آن در دانشگاه تدریس می کردم. سال ۸۲ بود که به استاد دهلوی پیشنهاد راه اندازی ارکستر مضرابی را دادم و ایشان قبول کردند و با این ارکستر یک اجرا هم داشتند. بعد از آن اما ارکستر استاد دهلوی را راه اندازی کردم که خودم رهبری آن را انجام دادم. البته استاد دهلوی می گفتند که این ارکستر نمی تواند بدون حضور اسپانسر به فعالیت هایش ادامه دهد و بعد از مدتی تعطیل می شود و شما و نوازنده ها سرخورده می شوید؛ من اما اصرار زیادی کردم تا ارکستر راه اندازی شد و در نهایت چهار شب اجرا داشتیم.

اما پیش بینی آقای دهلوی درست از آب درآمد؛ آن ارکستر به خاطر نداشتن اسپانسر، فعالیت های متوقف شد. چقدر امیدوارید که این اتفاق برای «نغمه باران» رخ ندهد؟

امیدوار نیستم؛ تنها دعا می کنم که این ارکستر به فعالیت هایش ادامه دهد. ما برای اجرایی که شما در جشنواره آن را مشاهده کردید، ماه ها تمرین کردیم و یک ریال هم دریافت نکردیم؛ من اصلا این مسئله برایم اهمیتی ندارد؛ فقط می خواهم شرایطی وجود داشته باشد تا کارهایم را انجام دهم؛ اما نمی توان این انتظار را از نوازنده ها هم داشته باشم. ما که ساز نداریم؛

آنها باید با سازهای خودشان بیایند و بنوازند که خب می دانید این سازها بسیار گران است؛ از آن طرف نوازنده سازهای بزرگ باید با آژانس رفت و آمد کنند؛ با همه اینها دوست دارم آثار تمام آهنگ سازان ایرانی مثلا استاد حنانه و استاد دهلوی و سنجری را اجرا کنم و همه آنها آلبوم شوند. فقط اگر یک نهادی پول هزینه رفت و برگشت و یک وعده غذا را بدهد، من دیگر هیچ انتظاری ندارم؛ می توانم این را هر کجا هم که بخواهند اعلام کنم.

موسیقی زنان؛ فریادی که صدایش به گوش نمی‌رسد

بعد از آن همه سال چه اتفاقی افتاد که دوباره روی صحنه آمدید؟

دوباره روی صحنه آمدم چون این کار مهمترین چیزی است که در زندگی حرفه ای دارم. سرپرست این ارکستر آقای «امیر قاسمی» از من به عنوان رهبر میهمان دعوت کردند و من هم با خوشحالی این مسئله را پذیرفتم. این ارکستر سال هاست که فعالیت هایش را شروع کرده و هر زمان با یک رهبر کار کرده است. البته فراموش نکنید که این ارکستر، ملی است؛ چون سازهای ایرانی بسیاری در آن وجود دارد.

گفتید این کار مهم ترین چیز در زندگی تان است؛ چتی با تمام مرارت هایش؟

بله، با تمام مرارت هایش. در این سال ها هم بیکار نبودم، نشسته بودم به آموزش و تدریس و کارهایی از این دست. اما من رهبر ارکسترم و این از هر چیز دیگری برایم اهمیت بیشتری دارد. خیلی ها را می شناسم که سعی کردند در این در این راه قدم بردارند؛ اما بعد از مدتی خسته شدند و کارشان را رها کردند و رفتند؛ من اما پای آرمان هایم ایستادم. خیلی ها می خواستند به من ثابت کنند که من نمی توانم این کار را انجام دهم؛ اما من نقطه مقابل همین مساله را به آنها ثابت کردم. حالا هم می توانم همزمان با چند ارکستر کار کنم. باور کنید که قدرتش را دارم.

مطمئن هستیم خانم امیری؛ برای همین هم هست که این سال های سکوتتان عجیب است.

خب چطور می توانستم کار کنم؟ با چه حمایتی؟ از چه راهی؟ واقعیتش این است که من دوست ندارم این سوال را این طور از من بپرسید. دوست دارم از من بپرسید که چرا ۱۰ سال نبودم و از صحنه اجرا فاصله داشتم؟ من در شرایطی قرار داشتم که میزان حمایت فرهنگی زیر صفر بود. در این سال ها تلاش زیادی کردم تا رپرتوار مناسب پیدا کنم و به دنبال افرادی بودم که بتوانیم با آنها گروه تشکیل دهیم. خب؛ همه اینها به حمایت احتیاج دارد. هر گروهی باید حامی داشته باشد تا بتواند به طور مداوم فعالیت کند

اما من هنوز نفس می کشم، سال گذشته هم اجرایی در تالار رودکی داشتم که قرار بود با همراهی یک گروه ۲۵ نفره روی صحنه برود اما با ۸ نفر روی صحنه رفت. هر کس بنا به دلایلی کنار کشید و من با هزینه زیادی که تحمل شده بودم این اجرا را روی صحنه بردم. پس از آن باید ثابت می کردم که هنوز حرفی برای گفتن دارم. شما به همین کشورهای اطراف نگاه کنید و ببینید که زنانشان تا چه اندازه در موسیقی از ما پیشی گرفته اند. نه این که از ما بهتر باشند؛ من ایمان دارم همین حالا صدها و هزارها زن آهنگساز و رهبر ارکسترِ بزرگ در میان زنان سرزمینم هستند؛ اما کارهایشان را کجا عرضه کنند؟

این خیلی برای من سخت است که می بینم همین زنان سرزمین های اطراف ما که خیلی از ما عقب تر هستند، تا این اندازه دارند ردش می کنند و خودشان را نه تنها در کشورشان که در جهان مطرح می کنند. البته این را هم بگویم که این مشکل زنان نیست. در این وضعیتی که موسیقی ما با آن روبروست، زن و مرد وجود ندارد؛ همه دچار مشکلات فراوان و یکسانی هستند. شما فرض کنید که یک خواننده باید در این هوا تنفس کند، چطور می تواند؟ اما در کنار همه اینها من به خاطر زن بودن با مسائل بسیار پیچیده تری مواجه بوده ام. در این روزهای وانفسای موسیقی همه با هم همدرد هستیم و تلاش می کنیم تا بلکه بتوانیم کاری انجام دهیم.

اگر امروز کسی از من تقاضای اجرای بهتر داشته باشد قطعا قبول خواهم کرد اما به شرط فراهم شدن برخی امکانات؛ هوایی که این روزها تنفس می کنیم برای یک موزیسین مناسب نیست. من سال ۸۴ ارکستر مضرابی را رهبری کردم. نوازندگان همه شاگردان استادان بزرگ موسیقی ایرانی بودند. خیلی هم اجرای خوبی بود اما به طور کامل نادیده گرفته شد. حتی کسی از ما حمایت نکرد تا سی دی کار را منتشر کنیم. حالا هم حمایت نیست اما خوشبختانه لااقل رسانه ها دارند کارهای ما را بازتاب می دهند.

ما پیش از شما رهبر زن در ایران داشته ایم؟ مثلا پیش از انقلاب؟

خیلی ها فعالیت های زیادی انجام دادند اما نتوانستند به نتیجه دلخواه برسند؛ یعنی من سراغ ندارم که زنی در ایران ارکستری را به شکل کلاسیک آن رهبری کند؛ تنها «نازنین آقاخانی» قرار بود با ارکستر سمفونیک تهران به عنوان رهبر روی صحنه برود که بنا به دلایلی آن اجرا هم اتفاق نیفتاد.

و همچنان با همین استمرار به فعالیت هایتان ادامه خواهید داد؟

تا زمانی که نفس می کشم؛ کار می کنم.

ژیوار شیخ الاسلام، سرپرست گروه ژیوار: اگر صدای زن بد بود، خدا او را لال می آفرید.

موسیقی زنان؛ فریادی که صدایش به گوش نمی‌رسد

ژیوار شیخ الاسلام سرپرست گروه ژیوار در سال ۱۳۵۹ در سنندج متولد شد، آواز را نزد استاد مهدی فلاح آغاز کرد و پس از آشنایی با دیگر شیوه های آوازی، فراگیری این هنر را در محضر مرحوم دکتر حسین عمومی و استاد جهانگیر مهرپروران ادامه داد. او به همراه گروه خود در چند دوره جشنواره موسیقی فجر و گل یاس شرکت داشته است.

گروه «ژیوار» به سرپرستی ژیوار شیخ الاسلام در سال ۱۳۷۸ تشکیل شد. این گروه موسیقی توانسته است تا به امروز توجه بسیاری از بانوان علاقه مند به موسیقی را به خود جلب کند زیرا در تمامی کنسرت های خود علاوه بر ارائه موسیقی فاخر از طرح های اصیل ایرانی برای لباس های اعضای گروه خود استفاده می کند. با او که سال هاست در ایران و دیگر کشورها فعالیت موسیقایی داشته است، درباره سختی ها و موانع کار موسیقی بانوان در ایران گفت و گو کردیم.

مشکلات و موانعی که در اجرای موسیقی بانوان سر راهتان وجود دارد، چیست؟

ما هفته قبل در ایلام کنسرت گذاشتیم. قبل تر یک بار در این شهر کنسرت بانوان برگزار شده بود اما تبلیغاتی برای آن نشده بود، اجرایمان خیلی خوب بود و بازخورد خیلی خوبی هم داشت اما مسئله مهم این است که ما حمایت نمی شویم و این کار را برایمان خیلی دشوار می کند. برگزاری کنسرت بانوان اتفاقی است که آن قدر در شهرهای مختلف انجام نشده، خیلی ها اصلا باورشان نمی شود گروه بانوان وجود دارد. اسپانسر هم که نداریم. هزینه هایی هم که جاهای دولتی و سالن هایی که باید در آن کنسرت برگزار کنیم، کنیم، دریافت می کنند، سنگین است و در پایان اجرا فقط خستگی برایمان می ماند.

ما به این کنسرت رفتیم و می خواستیم عواید کنسرت را به زلزله زدگان سرپل ذهاب اختصاص دهیم ولی آن قدر هزینه ها بالاست که نشد. همین که پول نوازنده ها را بپردازیم و ضرر نکنیم، باید راضی باشیم. مسئله این است که هنوز کنسرت بانوان جا نیفتاده است و حالاحالاها هم نیاز به فرهنگ سازی دارد. در تهران هم که هزینه سالن ها همانطور که گفتم خیلی بالاست. چرا باید فرهنگسرای نیاوران شبی ۴ تا ۵ میلیون برای کنسرت بانوان دریافت کند. هزینه آهنگساز و نوازنده و… هم هست و در نهایت به هر نوازنده ای بشود ۵۰۰ تا ۶۰۰ تومان پرداخت کرد.

حمایت هم که نمی شویم. هیچ اسپانسری نمی آید در زمینه کنسرت موسیقی بانوان فعالیت کند، کسی هم اگر اسپانسر می شود، سالن می گوید باید درصد خودم را بردارم و اسپانسر باید بیاید جدا قرارداد ببندیم. اسپانسر هم که برای چنین کاری نمی آید قرارداد ببندد. خلاصه وزارت ارشاد هیچ گونه حمایتی ندارد و هیچ وقت هم در زمینه کنسرت بانوان حمایت نداشته است. ما فقط به عشق خواندن کار می کنیم؛ چرا که درآمدزایی مالی برایمان ندارد، یک کنسرت می دهی و تمام می شود.

نمی توانیم برای خودمان تبلیغ کنیم. پوستری که عکس داشته باشد هم نباید جایی پخش شود، در فضای مجازی می شود تبلیغ کرد که ممکن است به همان هم پیله کنند. در نتیجه هیچ تبلیغی نداریم که بانوان را به اجرا بکشانیم، در تهران برن هم نمی توانیم نصب کنیم، در دیگر استان ها هم که این امکان وجود دارد، باید بدون عکس باشد. این شیوه تبلیغ که در آن نه گروه نشان داده می شود و نه تصویر ساز هست، واقعا چه نتیجه ای دارد؟ این است که معضل اصلی نداشتن فضا برای تبلیغات است.

درباره ساعت اجراها چطور؟

در این باره هم خیلی در حق بانوان اجحاف می شود. در تالار وحدت که ساعت برگزاری کنسرت بانوان دو است، کسی ساعت ۳ هم به مراسم ختم نمی رود، پس این مراسم چرا باید باشد. بسیاری از مخاطبان من کارمندها هستند و این ساعت نمی توانند بیایند، البته نیاوران هر چند سرشان شلوغ است و محدودیت هایی دارند اما ساعت اجرا را می توانی خودت انتخاب کنی.

اما در تالار وحدت ساعت مرده را می دهند به کنسرت های بانوان. و این را هم بگویم که قبلا کارهای بانوان ارزیابی می شد اما الان هر کسی دو سال ردیف رفته و آواز خوانده، کنسرت می گذارد. قیمت بلیتشان باید کمتر از گروه های باسابقه باشد اما قیمتشان با من که این همه سال است کار می کنم و وقت انرژی می گذارم، هیچ فرقی ندارد.

موسیقی زنان؛ فریادی که صدایش به گوش نمی‌رسد

شما سال هایی را در جشنواره موسیقی فجر حضور داشتید. این را نوعی حمایت نمی دانید؟

جشنواره موسیقی فجر هم که امسال دو اجرای بانوان داشت، سال قبل از آن هم چهار اجرا بود. با این حساب سال آینده احتمالا حذفش می کنند.

معمولا بانوان هنرمند برای این که کارشان دیده شود با یک خواننده آقا همکاری می کنند، شما هم یک بار چنین تجربه ای داشته اید. چرا این نوع کار را ادامه ندادید؟

ببینید این توهین به زن است که صدایش فقط زینت و رنگی باشد کنار صدای مرد. در چنین کارهایی صدایم شاخص نخواهدبود، این که دو تا خواننده باشند و قرار باشد صدای یکی شنیده نشود، گول زدن است. چرا باید بیاییم از این ترفند استفاده کنیم. از طرف دیگر باید به زنی که موسیقی و ادبیات اصیل کشور را می فهمد و می خواند و کارش زننده نیست، کمک هم بشود نه این که کارش سخت شود و بخواهد مسیری را برود که صدایش شنیده نشود.

من سال ۹۳ چنین کاری را انجام دادم اما بعد دیدم این هم باز شنیده نشدن صدای زن است. نمی شود این طور ادامه داد و باید این موضوع را حل کرد، در ایران صدای زن ممنوع است اما فضای مجازی پر است از خواننده های زن. هرچند مجوز نمی گیرند؛ اما بالاخره دارند می خوانند و مردم آنها را می بینند و می شنوند. می شود گفت کم کم به جایی رسیده ایم که مسئله دیگر حساسیت برانگیز نیست.

در دیگر کشورهای اسلامی از عربستان گرفته تا بقیه مسئله حل شده و صدای زن جایگاه خودش را دارد. چرا مسئله فقط در ایران تا این حد بغرنج است؟ آیا ما به مردهای خودمان اعتماد نداریم؟! آیا مردهای ما اینقدر ضعیف هستند که با شنیدن صدای زن برایشان مشکل اخلاقی به وجود می آید. اینها را باید حل کرد. در پایان به عنوان زنی که موسیقی محلی و مقامی کشورم را می خوانم، خواستار حمایت بیشتر هستم و می گویم اگر صدای زن بد بود که خدا زن را لال می آفرید.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: