سه شنبه، 15 تیر ماه 1395 = 05-07 2016حق کیارستمی در صداوسیمای جمهوری اسلامیبهارنیوز: رسانه های مطرح جهان از روزنامه ها و خبرگزاری های معتبر گرفته تا شبکه های رادیو و تلویزیونی شب گذشته خبر درگذشت فیلمساز مطرح ایران عباس کیارستمی را "پوشش ویژه" دادند تا بار دیگر به همگان ثابت شود که داشته هایی در فرهنگ این کشور وجود دارد که تا آخرین لحظه از چشم خیلی ها غافل می ماند. صداوسیما، با آن همه ادعا تا آخرین لحظات نسبت به اعلام خبر درگذشت این هنرمند برجسته جهانی سکوت کرد و با تاخیر فراوان در ابتدا به یک زیرنویس در شبکه خبر اکتفا کرد. این همه تنگ نظری و بی تفاوتی نسبت به درگذشت مردی که در تاریخ سینمای جهان جاودانه شده است از کجا ناشی می شود؟ صداوسیما چطور می تواند نسبت به اعلام فوری خبر درگذشت هنرمندی که با آثار شاعرانه و هنرمندانه اش باعث شهرت جهانی سینمای ایران شده بود، بی تفاوت باشد؟ شاید در آن سازمان عریض و طویل کمتر کسی کیارستمی را می شناخته است؛ درست همانند پزشکی که محمد شیروانی گفته بود کیارستمی را نشناخته و با بی تفاوتی عمل جراحی اش را به دستیارش سپرده بود. این کوتاهی ها، این بی تفاوتی ها دستاوردی جز کاهش شدید اعتماد مردم نسبت به این رسانه مدعی ندارد.
رادیو فرانسه: عباس کیارستمی جامع میراث روشنفکری پنجاه سال اخیر ایران بود. هر آنچه که روشنفکران ایرانی، از فیلمساز گرفته تا شاعر و منتقد و قصهنویس، از دهۀ چهل خورشیدی به بعد با مکافات و دشواری و خون دل، تکه تکه و پراکنده آفریدند، توسط کیارستمی جمع و ترکیب شد و به صحنۀ جهانی ارائه گردید. عباس کیارستمی کامیابی سنت روشنفکری ایران، بعد از چند دهه محرومیت بود. همۀ جوایز و تقدیرهایی که روشنفکران وهنرمندان ایرانی آرزویش را میکشیدند و چه بسا تا آخر عمر در حسرت آن ماندند، یکجا نصیب کیارستمی شد. از ستایش و تمجید بزرگترین سینماگران زمانه گرفته (گدار، کوروساوا، اسکورسیزه...) تا نخل طلای جشنوارۀ کن... همۀ آن شیوههای تجزیه و تحلیل روشنفکرانۀ اروپاییمآب که آرمان دستنیافتنی هنرمندان و منتقدان ایرانی بود، مثل نقد به سبک کایه دو سینما یا تحلیلهای عالمانۀ یوسف اسحاقپور، همه و همه آثار کیارستمی را به عنوان موضوع مطالعه برگزیدند. کیارستمی از دوران دانشجویی در دانشکدۀ هنرهای زیبا تا آغاز کار حرفهای در کانون پرورش فکری، در محیط روشنفکری ایرانی قد کشید و تا نفس آخر در همین محیط باقی ماند. نقاشها، گرافیستها، عکاسان، شاعران و قصهنویسان این دنیای کوچک را خوب میشناخت و بیش و کم سری به رشته و کار همۀ آنها زده بود. تیزبینی و ظرافت بصری را از بزرگانی مثل مرتضی ممیز و احمد عالی به ارث برد و درک شاعرانه را از فروغ فرخزاد. اما آنچه کیارستمی توانست انجام دهد ولی اکثریت روشنفکران ایرانی در آن ناکام ماند، یافتن شکل و زبانی بکر اما "دنیافهم" بود که در عین حال ظرفیت گنجایش آن میراث پراکنده را هم داشته باشد. ذکاوت کمنظیر کیارستمی در یافتن زبانی مستقل و فردی بود که نیازی به ابزار و امکانات زیاد نداشت اما قادر بود ظرافتها و نکتهسنجی متفرق در فرهنگ پریشان کشورش را در آثاری به ظاهر ساده جمع آورد. کیارستمی بعد از فیلم طعم گیلاس و نخل طلای کن با خبرنگاران و منتقدان اروپایی از میراث و زبان خیام سخن گفته بود و از اهمیت شعر در فرهنگ سرزمینش؛ همان میراثی که بر دوش روشنفکران معاصر ایرانی سنگینی میکرد. بسیاری از آنان زیر بار این امانت سنگین و غرق در تحسین فرهنگ غرب، پراکندهکاری کردند و فرصتی برای یافتن زبانی جهانی نیافتند. کیارستمی در این راه کامروا شد و به لطف این کامروایی، راه ورود به صحنۀ جهانی را برای جوانترها هموار کرد. یکی بگه چرا این آدمهای مفید جامعه یکی یکی اغلب هم با سرتان میرند ولی این جنتی و مسواک یزدی سقت نمیشوند که نه تنها که مفید نیستن باعث ضرر و مزاحم جامعه هستن مهتاب گرامی طعم گیلاسم چه تلخ است امشب این اخوندها نمی میرند چون وظیفه اصلی مردم ایران است که اینها را اویزان کنند کیا رستم دستان هنر ایران به خوبی آگاه بود که عزم دیار هفت |