به گزارش ایران، مریم در تحقیقات ابتدایی اظهار داشت: از زندگی خسته شده‌ام. پدرم به مواد مخدر اعتیاد دارد و خودش هم توزیع‌کننده مواد است. دختر نوجوان آهی کشید و افزود: مادرم هم وضعیت خوبی ندارد و من از این رفتارها عذاب می‌کشم. حدود 6 ماه پیش بود که با پسری به نام امیر دوست شدم. وقتی برایش توضیح دادم چه مشکلاتی دارم به من قول ازدواج داد. تنها دلخوشی‌ام در زندگی حرف‌های این پسر بود. مریم اشک‌هایش را پاک کرد و افزود: از مدتی پیش متوجه نگاه‌های مرد 40 ساله‌ای شدم که به خانه ما رفت و آمد داشت. یک روز فهمیدم این مرد از من خواستگاری کرده و پدر و مادرم می‌خواهند در ازای گرفتن پول مرا به عقد او در بیاورند. هرچه در این باره با مادرم صحبت کردم فایده‌ای نداشت به‌خاطر همین از خانه فرار کردم اما پس از سه شبانه روز دربه‌دری فهمیدم امیر هم دروغگو بود.