آدينه، 8 آبان ماه 1394 = 30-10 2015رشد همسرکشی؛ قاتل: همسر/مقتول: همسردر گذشته وقتی صحبت از همسرکشی بود، قتل زن به دست شوهر در ذهن تداعی می شد اما حالا شاهد رشد شوهرکشی در زنان هستیم. نحوه قتل در زنان و مردان متفاوت است. مردان بیشتر از روش های خشن و براثر خشم آنی مرتکب قتل می شوند. زنان بیشتر با سم یا کمک نفر سوم شوهران خود را می کشند. سوءظن، اعتیاد و مشکلات روانی مهم ترین انگیزه در قتل زنان توسط مردان است. اما زنان برای ارتباط آزاد با مرد دیگر، راضی نشدن شوهر به طلاق و فرار از کتک های شوهر قتل انجام می دهند. در اغلب پرونده های شوهر کشی ، مردی بر اثر وسوسه های زن مورد علاقه اش شوهر او را از سر راه برمی دارد. بررسی های همسرکشی نشان می دهد، مردان بیشتر از زنان بعد از قتل دچار پشیمانی می شوند. زنان بعد از مرگ همسر خود را مستحق مرگ می دانند. تحقیق روی زندگی مردان و زنان همسرکش مشخص می کند، اغلب آنها در زندگی مشترک دچار طلاق عاطفی شده و هیچ رابطه احساسی با هم نداشتند. قتل به خاطر سوء ظن همسرش را خیلی دوست داشت و به هیچ قیمتی حاضر نبود زندگی مشترکش را از دست بدهد. همه دل خوشی اش این بود که شب از محل کار بازگردد و همسر و فرزندش را ببیند که چشم به راه منتظرش نشسته اند تا به خانه بازگردد. حدود شش سال از زندگی مشترکش می گذشت و یک پسر چهار ساله حاصل این زندگی شش ساله بود. در مدتی که او به صورت رسمی مردخانه شناخته شده بود سختی را در زندگی اش تحمل نکرده بود، سعی کرده بود که به زندگی اش پایبند باشد و به جز چند مورد تلاشش به نتیجه رسیده بود. به خاطر شغلش هر روز با زنان سر و کار داشت و گاهی هم شیطان در جلدش می رفت اما سعی می کرد زندگی اش را خراب نکند. یک شب که مانند همیشه از مغازه به خانه بازگشت متوجه شد همسرش با تلفن حرف می زند و می خندد. در یک لحظه با دیدن خنده های همسرش،چهره خودش را تصور کرد و زمانی را به یاد آورد که با زنان دیگر صحبت می کند. دیگر متوجه هیچ نشد. به سمت همسرش حمله کرد و با گلدان شیشه ای به سر او کوبید. در آن لحظه همه حق را به خودش می داد و فکر می کرد که بهترین کار دنیا را انجام داده است دریغ از آن که دقایقی بعد پشیمان ترین فرد عالم خواهد شد. بعد از نیم ساعت به خودش آمد و گوشی تلفن همراه همسرش را نگاه کرد و دریافت که او با خواهرش صحبت می کرده است. سراغ جسم بی جان همسرش رفت ولی دیگر دیر شده بود. او نفس نمی کشید. شوهر کشی برای رهایی زن از زندگی اش ناامید شده بود. با خود فکر می کرد و جملات مثل فرفره از ذهنش می گذشتند. من از همان اول هم بدبخت بودم. چه زمانی که خانه پدرم زندگی می کردم و مدام بر سر وضع ظاهری ام با او اختلاف داشتم و چه زمانی که برای فرار از آن زندگی به خانه شوهر پناه بردم. هیچ زمان احساس خوشبختی نکردم. همسرم هیچ وقت آن حسی را که می خواستم به من منتقل نکرد. حس دوست داشتن را در خانه او پیدا نکردم. همه این جملات را با خود مرور می کرد و برای بیرون رفتن آماده می شد. مدتی بود که این کار نوعی از عادت زندگی اش شده بود. بیرون از خانه پی چیزی می گشت که در خانه پیدا نمی کرد. در خیابان با مهران آشنا شد. اول به عنوان یک دوست با او معاشرت داشت و با او درد دل می کرد ولی بعد از مدتی به او نزدیک تر از آنچه فکر می کرد، شد. مهران دلیل خوشی او در زندگی شد همه آن احساساتی که با پدر و همسرش تجربه نکرده بود. مهران را دوست داشت. شب و روز به این فکر می کرد که چگونه از دست هیولایی به نام همسر خلاص شود و با مهران زندگی کند. به طلاق فکر نمی کرد چرا که می دانست هیچ کس با او همکاری نمی کند و نمی تواند از همسرش جدا شود. بهترین راه طراحی نقشه ای بود که بتواند او را برای همیشه از بین ببرد. کشتن همسرش بهترین راه بود. موضوع را با مهران درمیان گذاشت و از او قول همکاری گرفت. نقشه ای کشیده بود که به ذهن کسی نمی رسید. یقین داشت که هیچ وقت دستگیر نمی شود و زندگی اش بهبود می یابد. گرفتن جان همسرش مهم نبود. فقط می خواست آزاد شود. نقشه را عملی کرد و او را کشت. به همین راحتی و بدون کوچک ترین عذاب وجدان. چرا همسر کشی؟ مریم یوسفی، جامعه شناس: زنان و مردان در زمان های حساس زندگیشان رفتار های مختلفی از خود نشان می دهند. حتی حساسیت های مختلفی بر زندگیشان دارند. به طور مثال یک زن هیچ زمانی نمی تواند حضور یک رقیب را در زندگی اش تحمل کند. شاید بتواند بی مهری را تحمل کند یا حتی با اعتیاد همسرش بسازد ولی وجود یک رقیب در زندگی زنان ،خط قرمز زندگی آنهاست. هیچ چیز تحقیرکننده تر از این نیست که یک زن بفهمد همسرش عشق و علاقه خود را به پای زن دیگری می ریزد. زنان فقط در شرایطی می توانند وجود زن دیگری را به عنوان رقیب تحمل کنند که خودشان پایبند زندگی نباشند. به طور مثال زن و شوهری که طلاق عاطفی از هم گرفته باشند و هرکدامشان مشغول زندگی خود شوند. در این صورت برای زن فرقی ندارد که همسرش با چه کسی می گردد یا او را دوست دارد یا نه. ولی در غیر این صورت زن با فهمیدن این موضوع از بین می رود. مردان نیز همین گونه هستند. در بین مردها هم بیشترین نکته ای که موجب قتل همسر می شود، شک به همسر و یا وجود نفر سوم در زندگی مشترک است. بزرگ ترین تفاوت زنان و مردان در این زمان نحوه عملکرد آنهاست. زنان وقتی از زندگی خود نا امید می شوند ابتدا سعی می کنند از راه قانونی از زندگی رها شوند و زمانی که نمی توانند کاری را پیش ببرند به دنبال راه های دیگر می روند. قتل و کشتن همسر برای زنان آخرین راه حل است. در مقابل مردان در این زمان به یک جنون آنی می رسند. به محض این که کوچک ترین شکی را به همسر خود داشته باشند به او حمله می کنند و ضرب و شتم و کشتن زنان را در مواقعی حتی حق خود می دانند. زنان به دلیل ترس یا قانونمندی که دارند سعی می کنند دلیل و مدرک برای اثبات خیانت همسر خود پیدا کنند ولی مردان به خود زحمت نمی دهند حتی واقعیت را بفهمند. البته تنها عامل همسرکشی خیانت نیست بلکه نارضایتی از زندگی، اعتیاد و موارد دیگر نیز انگیزه این جنایت هاست. یکی از دلایل دیگری که مردان راحت تر می توانند دست به همسرکشی بزنند این است که زنان تودار تر هستند و صبر و تحمل بیشتری دارند ولی مردان کافی است خود را در معرض خطر ببینند، در این لحظه است که همه چیز را به هم می ریزند و به این صورت سعی می کنند از خود و زندگیشان دفاع کنند. زنان داد و هوار می کنند ولی زودتر آرام می شوند و حتی می بخشند ولی مردان از قدرت بدنی خود استفاده می کنند و زور خود را به نمایش می گذارند. برخی مردان به دلیل این که خودشان خیانتکار هستند، فکر می کنند ممکن است همسرشان نیز خیانتکار باشد و به کوچک ترین نکته ای که از آنها می بینند مشکوک می شوند. همین شک های بی دلیل بسیاری از همسرکشی ها را در پی داشته است. زنان و مردان باید خود دار باشند. از شک های بی دلیل دست بکشند و تا زمانی که خیانت همسرشان ثابت نشده زندگی خود را به هم نزنند. باید یاد بگیرند که کشتن بهترین راه خلاصی نیست بلکه با کشتن طرف مقابل فقط زندگی خود را از بین می برند. زمانی که زن و مرد به طلاق عاطفی می رسند بهترین راه برای هردو طرف جدایی است. این که برای ترس از حرف دیگران زندگی کنند ممکن است بدترین عواقب را در زندگیشان داشته باشد. |