سه شنبه، 21 بهمن ماه 1393 = 10-02 2015يکی بگه در سينمای ما کی به کيه؟روزنامه مردمسالاری:... رسيديم به واپسين روزهاي جشنواره و فيلمهايي که بايد ديد. بايد از آن نظر که به دليل ماهيت برخي از فيلمها نميتوان آنها را نديد و از کنار آن عبور کرد، حتياگر با سليقه ما جور نباشد. فکاهينامهاي به نام ايرانبرگر آخرين ساخته مسعود جعفريجوزاني که در سالهاي دور فيلمهاي برجستهاي همچون شيرسنگي و جادههاي سرد را ساخته است، در ايرانبرگر با رويکردي کمدي با درهمآميزي انتخابات مجلس و اختلافات ميان دهي، پس از سالها به سينماي ايران بازگشتي نه چندان پرشکوه داشته است.اين پروژه که در ابعاد توليدياش به دليل وجود تعداد نسبتا زياد سياهي لشکر، پروژه بزرگ اطلاق ميشود آنطور که بايد و شايد در نيامده و آدمها در آن در حد تيپ ماندهاند. اين در حالي است که جوزاني که در بوميت خود اين اثر را ساخته قاعدتا ميبايست شخصيتهاي اين کار را درآورده باشد و آنها را از وجوه کليشهاي و سطحي در ميآورد. از ديگر سو، فراز و فرود درام اين اثر نيز تماما در حد کليشه باقي ميماند.کليشهاي که بيشتر به فکاهي نامه بومي ميماند تا يک فيلم خوب... تنها موضوعي که باعث شده ايرانبرگر خطي جدا از فيلمفارسي داشته باشد بازيهاي چند تن از شخصيتهاي اصلي در اين اثر است که نسبتا بد نيست و غير ازين اين فيلم صرفا براي گيشه ساخته شده است. البته فيلم کميک ساختن براي مخاطب عام فيالنفسه امري مذموم نيست اما براي چنين نيتي بايد ملاحظات قصهنويسي و فيلمسازي استانداردي در نظرگرفت که اثر در دام سطحينگري نغلطد. يکي بگه ساعت چنده عاشقانهاي آرام از صفي يزدانيان که خواهر خواندگي رشت و پاريس را در فيلمش{در دنياي تو ساعت چنده} رسما اعلام کرده بود...فيلمي که در فرم و روايت به گونهاي است که مشخص است کارگردان آگاهانه با ريتم کند فيلم را به پيش برده است و اين از ريخت سکانسهايش هويداست که ميزانسن و دکوپاژي فکر شده دارد و يزدانيان تعمدانه ريتم کندي را براي اين فيلم طراحي کرده تا با موضوع عاشقانه اين فيلم هماهنگ باشد. فيلمي عاشقانه درباره يکسوته دل و زني که سي سال است او را که عاشقش است نميبيند،بدون توجه به او به پاريس ميرود، ازدواج ميکند، هواي ديار به سرش ميزند و نابهنگام به رشت ميآيد و متوجه ميشود زندگي يک همکلاسي قديمي به پاي عشق او و حال هواي اوگذشته و سوخته است.صفي يزدانيان در اين اثر تعمدانه به شيوه آثار داستانگو سه يا چهار پردهاي به روايت اين فيلم نپرداخته است چرا که قصه اين سوتهدل اقتضاي خاص خود را ميطلبد و ساختار دراماتيکش غالبا شخصيت محور است تا گرهافکن. پس اصلا اين فيلم گرهافکني و گرهگشايي به معني کلاسيکش نداردو فيلمنامهاي غيرمتعارف را روايت کرده. فلذا اساسا مقايسه آن با آثار صرفا داستانگو معيار و محک درستي نيست.بدون شک حضور ليلا حاتمي و مادرش زري خوشکام پس از سالها دوري از بازيگري اتفاق ويژه اين فيلم است و اگر اين حضور ازين فيلم گرفته شود و هر بازيگر ديگري به جاي او بود به عدم داستان و اتمسفر حاکم بر اين فيلم،اين اثر براي مخاطب قابل قبول و تحمل نمينمود.البته با نگاه سختگيرانه اين فيلم،فيلم برجسته اي نيست و تنها هواي عاشقانه اين فيلم است که براي مخاطب،جلوهگري دارد.والا... معلق ميان سطح و عمق آخرين ساخته مهرداد ميرفلاح دريا و ماهي پرنده اثري است با موضوع کليشهاي{بچههاي بزهکار در پرورشگاه} و پرداختي که فيلمنامهنويساش اکبر روح تلاش داشته شاعرانه دربيايد فلذا در شکلگيري درام هرجا که قصه، ميرود تا شکل بگيرد،قواعد فيلمنامهنويسي کنار گذاشته ميشود و نگاه جشنوارهاي حاکم بر اثر انسجام را از اين فيلم گرفته است. شخصيتها سطحي درآمدهاند و گرهها بسيار شل است و به آساني رفع ميشد و در کل تناقضات فيلمنامه باعث عدم تمرکز در ساختار روايت شده و سهلانگاريهايي که در حل معضلات قصه پيش آمده موجب شده مخاطب به قدر کافي قصه و اين اثر را جدي نگيرد و حتي اگر تا پايان براي تماشاي آن بنشيند، اثر چنداني بر او نداشته باشد چرا که درهمآميزي اين همه کارمند و مدير متناقض با هم و نشان دادن معضلات بچه به اين شيوه قصه را در سطح نگه داشته است و... |