آدرس پست الکترونيک [email protected]









دوشنبه، 17 شهریور ماه 1393 = 08-09 2014

مجموع این شرایط زنگ انشا را نچسب کرده است

داوود غفارزادگان می‌گوید مدرسه‌های ما زنگ کتاب ندارند، معلم انشای خلاق و کتاب‌خوان هم نداریم، موضوعات انشا هم تکراری است و کتاب‌های ادبیات خشک و بی‌روح است و مجموع این شرایط زنگ انشا را غیردلچسب کرده است.

این نویسنده و معلم پیشکسوت در گفت‌وگو با ایسنا،‌ درباره اهمیت درس انشا گفت: اهمیت این زنگ چیزی نیست که درباره آن حرف بزنیم، زیرا بسیار بدیهی است. این مساله، مساله‌ای است که به زبان فارسی برمی‌گردد. زبان فارسی زبان رسمی ماست و پیشینه ادبی ما به این زبان بازمی‌گردد و در طول تاریخ کشور ما حول این زبان مجموع شده و کلیت خود را حفظ کرده است.

او ادامه داد: از سوی دیگر ما در این زمینه مشکل اساسی داریم؛ اکثر دانشجویان ما از نوشتن یک متن ساده ناتوان هستند و این نشان می‌دهد روی نوشتن کار نشده است. چیزی که من با توجه به سابقه چندین‌ساله تدریسم می‌دانم این است که انشا درس بسیار مهمی است و ما متاسفانه معلم انشا نداریم. در دبستان معلمی که درس‌های دیگر را هم تدریس می‌کند انشا را هم درس می‌دهم و این اصلا مهم نیست که او چقدر کتاب خوانده و چقدر به زبان فارسی مسلط است.

این نویسنده اظهار کرد: موضوع دیگر این است که انشا همیشه با کتاب‌خوانی عجین است. بچه‌هایی که کتاب‌های غیردرسی نمی‌خوانند، در زمینه انشا نوشتن هم با مشکل مواجه هستند. همچنین کتاب‌های ادبیات در دبیرستان و راهنمایی خشک و بی‌روح است و این‌گونه نیست که بتواند نیاز دانش‌آموزان به خواندن متون ادبی را پاسخ بگوید.

غفارزادگان همچنین گفت: موضوعاتی هم که در کلاس انشا ارائه می‌شود، موضوعاتی کلیشه‌یی و بیهوده است، موضوعاتی که پدران ما هم درباره آن نوشته‌اند و همین سبب می‌شود که انشا درس دلچسبی برای بچه‌ها نباشد. اما همیشه کلاسِ معلم‌هایی که خودشان اهل کتاب هستند و نوشتن می‌دانند، با شور و شوق برگزار می‌شود و بچه‌ها به این کلاس‌ها علاقه بسیار زیادی دارند و خیلی هم در نوشتن پیشرفت می‌کنند. کلاس‌های خود من همین‌طور بود، من در کلاس یک جلسه کتاب می‌خواندم و یک جلسه از بچه‌ها می‌خواستم بنویسند. سعی می‌کردم از آن‌ها بخواهم درمورد موضوعاتی بنویسند که کلیشه‌یی نباشد و موضوعاتی را بیش‌تر پیشنهاد می‌دادم که بچه‌ها بتوانند از طریق آن‌ها خودشان را بیان کنند.

او در ادامه درباره آموزش نوشتن در دوران تحصیل خودش گفت: زمانی که ما درس می‌خواندیم کتابی بود به نام «آیین نگارش». این کتاب بسیار خوب تدوین شده بود، گروه مؤلفانش هم شاعران و نویسندگان بنامی بودند. معلم این کلاس هم معلم خیلی خوبی بود و من نویسنده شدنم را مدیون این معلم و این کتاب می‌دانم. کتاب بیش‌تر تمرینی بود و از ما می‌خواست که مکانی را توصیف کنیم و یا درباره موضوع خاصی بنویسیم. تمرین‌های کتاب شامل خلاصه‌نویسی کتاب‌های دیگر هم می‌شد.

او سپس درباره تدوین کتاب برای کلاس انشا گفت: کتابی که قرار باشد در کلاس انشا تدریس شود، باید بیش‌تر تمرینی باشد و کتابِ آزادی باشد که فن نوشتن را به دانش‌آموزان بیاموزد تا آن‌ها بتوانند به آسانی بنویسند. زیرا نوشتن و بیان کردن خود سبب می‌شود از بسیاری از مشکلات ذهنی جلوگیری شود. اما امروز ارتباط بچه‌های ما با زبان سخت است، زیرا ما هرگز زبان را به گونه‌ای ارائه نداد‌ه‌ایم که خواندنی و شیرین باشد.

داوود غفارزادگان افزود: کتاب تعلیمات دینی هم در زمان ما کتاب موفقی بود، چون شهید بهشتی و دکتر باهنر مولف آن بودند، اما بعد از آن کتاب‌های دینی دیگر آن جذابیت و تاثیرگذاری را نداشتند، چون کسانی آنها را می‌نوشتند که نه زبان دین و نه زبان کودک و نه زبان تالیف را می‌شناختند.

این معلم باسابقه همچنین خاطرنشان کرد: برای حل این مشکل باید مشکلات زیرساختی را برطرف کرد. در نظام آموزشی که ساعت مطالعه وجود ندارد و علاقه‌ای به کتابخانه نیست و هیچ‌گاه از نویسندگان در مدارس دعوت به عمل نمی‌آید چیزی تغییر نمی‌کند. در کشورهای پیشرفته دانش‌آموزان کتاب‌های خلاق و آزادی دارند که چهار پنج سال با آن‌هاست و پر از داستان‌های کلاسیک و فولکلور که آن‌ها را با ادبیات خلاق آشنا می‌کند. اما نه کتاب‌های ادبیات ما خلاق است و نه تدریس آن‌ها به گونه‌ای خلاق است و تنها بچه‌ها را خسته می‌کند.

او در ادامه پیشنهاد کرد: به نظر من در چنین شرایطی که آموزش و پرورش توجه چندانی به مطالعه ندارد خانواده‌ها باید خودشان آستین همت را بالا بزنند و به کتاب‌خوانی خودشان و فرزندان‌شان توجه کنند و این نیاز را در خانواده خود برطرف کنند.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: