آدرس پست الکترونيک [email protected]









آدينه، 18 بهمن ماه 1392 = 07-02 2014

«گفتمانِ ایرانیت»؛ محور آشتی و یا پراکندگی؟ - کوروش اعتمادی

اینکه جنبش سکولار دمکراسی، آلترناتیو رژیم اسلامی است و انحلال آن را پی گیر است، امری است روشن و قطعی. چرا که بارزترین هدف جنبش سکولار دمکراسی، انحلال هر حکومتی است که بنیاد سیاسی و حقوقی اش بر بنیادهای ایدئولوژیک و یا مذهبی استوار است. و از آنجائیکه جنبش سکولار دمکراسی خواهان انحلال کامل هر حکومت ایدئولوژیک و مذهبی است، پس آلترناتیو بی چون و چرای جمهوری ملایان محسوب میشود. امّا جنبش سکولار دمکراسی انحلال طلب بر خلاف سوءتعبیرها اساساً جنبش خشونت گرا نیست و از آنجائیکه انحلال طلب است، انحلال کامل جمهوری اسلامی را در مرتبه نخست با روشهای غیر خشونت آمیز پی میگیرد؛ الغای قانون اساسی جمهوری اسلامی و ایجاد شرایط دمکراتیک برای تدوین و تصویب قانون اساسی سکولار مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر. امّا در نهایت محتوی و روش مبارزه مردم علیه حکومت را رژیم معین میکند.


کوروش اعتمادی
[email protected]
7 ژانویه 20014

****

جامعهء ایران را هرگز نمی توان از حیث فرهنگ، مذهب، زبان، و آداب و سنن، جامعه ای همگون دانست. در یک چنین جامعه ای با ویژگیهای چند فرهنگی، بسیار دشوار خواهد بود همگرایی اجتماعی را بر گفتمان سیاسی پدید آورد که تعلقات چند فرهنگی را نادیده میگیرد. از دیرباز تا بامروز در جغرافیای ایران مردمانی زندگی کرده اند که علیرغم پیشینهء تاریخی و تیره مشترک، به گروههای قومی و فرهنگی گوناگون تقسیم شده اند. از این رو اگر خواسته باشیم در این چندگانگی فرهنگی، همگرایی ملی را بر هویت تاریخی و فرهنگی تیره ای خاص متمرکز کنیم، یقین بدانیم نه تنها همبستگی اجتماعی در ابعاد ملی را موجب نخواهیم شد، بلکه زمینه های بروز پراکندگی در بین گروه بندیهای گوناگون جامعه را تشدید خواهیم کرد .

ولی روشن است در این وادی، علیرغم تفاوتهای فرهنگی، پیش از هر چیز همهء ما شهروندان این سرزمین کهن هستیم که بر پایه حق شهروندی برآمده از قانون، از برابری حقوق در مقابل حکومتها برخورداریم. حق شهروندی گفتمانی است که بر برابری همهء انسانها، بدور از تعلقات فرهنگی، قومی، مذهبی، زبانی و جنسی در مقابل حکومتها پای میفشارد.

حق شهروندی نخست در ساختار نظام حقوقی حکومتها بازتاب و قانونمند میگردد که با بهره جستن از ابزارهای سیاسی در داخل و خارج دستگاه دولتی این امکان فراهم میاید تا حقوق برابر شهروندان در مقابل حکومتها رسماً رعایت و تضمین گردد. روشن است هر گفتمان سیاسی وظیفه مند است که بروشنی از مکانیزم و راهکارهایی سخن گوید که چگونگی تحقق اهداف سیاسی آن گفتمان را امکان پذیر میکنند. صرف معرفی گفتمانی معین و متعاقب آن ادعایی مبنی بر وحدت ملی و تحقق حقوق برابر انسانها پیرامون آن، صرفاً ابهام گویی در رسیدن به هدفی که هنوز ناشناخته است.

شکی نیست شرط نخستین تحقق حق شهروندی در چارچوبِ نظام حقوقی قانونمند مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر امکان پذیر است. گفتمان حق شهروندی به روشنی از رابطه دین با حکومت و نهادهای دین با قدرت سخن میگوید که بطور یقین این گفتمان هیچ جایگاهی را نه برای مذهبی معین و نه برای ایدئولوژی خاص در فرایندهای سیاسی در جامعه در نظر نمیگیرد. یقیناً این آرمان سیاسی از خلال تدوین، پذیرش و تصویب قانون اساسیی امکان پذیر است که کاملاً عرفی و سکولار است و مبتنی است بر منشور جهانی حقوق بشر. گفتمان سکولار دمکراسی بمثابه آلترناتیو هر حکومت مذهبی و ایدئولوژیک، بر حق برابر همهء شهروندان در مقابل قانون و حکومت اصرار میورزد.

امّا در سویی دیگر میتوان از «گفتمان ایرانیت» نام برد که قصد هماوردجویی در مقابله با گفتمان سکولار دموکراسی دارد که ادراکی است صرفاً تعقلی و نه تجربی که بدرو از بستر مطالبات و نیازهای عینی امروز جامعهء ایران تدوین یافته است. «گفتمان ایرانیت» صرفاً با تکیه بر تاریخ و فرهنگ کهن ایران و نه با بازنگری واقع بینانه نسبت به فرایندهای امروز جامعه سیاسی ایران و نیازهای مبرم جامعه شهروندی، پا به این میدان رقابت گذاشته است. امّا از ویژگیهای این گفتمان این چنین استنباط میشود که در روند تداوم و حیات خود به نوعی گفتمان ایدئولوژیک و ارجح برشمردن شاخص های فرهنگی و سیاسی تیره ای خاص از مردمان ایران بر تیره های دیگر تبدیل شده است که این اندیشه میتواند در آینده منشاء تولد و رشد نوعی ناسیونالیسم افراطگرایی قلمداد شود که در نهایت حق حاکمیت ملی را به چالش میکشد.

«گفتمان ایرانیت» با تکیه بر ارزشهای تاریخ کهن ایران این ظرفیت را در خود دارد که بمثابه ایدئولوژی افراطگرایانه ای در مقابل ایدئولوژی اسلامی نیز عمل کند. امّا آنچه که در رقابت این دو گفتمان، اسلامگرایی و ناسیونالیسم افراطی، قابل درک است هر دو از جنبه ها و ویژگیهای دستگاه بسته ایدئولوژیک برخوردار هستند که انعکاس و عملکرد هر یک در ساختار سیاسی آینده ایران تبعیض آمیز میباشد، چرا که هر دو اندیشه در غایت منافع گروههای خاص از طبقات گوناگونِ اجتماعی در ایران را مورد توّجه و حمایت قرار خواهند داد.

شاید هم دیگر این امر طبیعی باشد که همیشه پس از افول قدرتِ حکومتهای ایدئولوژیک و مذهبی، شاهد رشدِ نوعی ناسیونالیسم افراطگرایانه باشیم که در روند تداوم حیات خود به ناسیونالیسم نژاد پرستانه تغییر ماهیت دهد. در همین رابطه میتوان به رشد ناسیونالیسم نژادپرستانه در اردوگاه شرق در دهه 90 میلادی هزاره گذشته اشاره کرد که پس از سقوط یک به یک دولتهای سوسیالیستی در آن اردوگاه، فراکسیونهای ناسیونالیستی افراط گرایانه از درون احزاب کمونیستی آنزمان از درون قدرت حاکمه سربرآوردند که گاه با تندرویهای خشونت آمیز خود جامعه را دستخوش نزاعهای نژادپرستانه میکردند. از جمله نمونه های بارز این رویدادهای ناانسانی را میتوان به رشد سازمانهای نژاد پرست در مناطق آلمان شرقی و یا رشد احزاب ناسیونالیست افراطی در روسیه در دهه 90 میلادی اشاره کرد که همگی نتیجه فراکسیون بازیهای بودند که از دل احزاب کمونیست این کشورها سر برآوردند.

بنظر میرسد امروز هم بُنیه رشد و تکرار این تراژدی افراطگرایانه پس 35 سال حاکمیت توأم با خشونت جمهوری اسلامی بمثابه یک حکومت ایدئولوژیک مذهبی در کشور ما، به واقعیت مبدل شده است. رشد ناسیونالیسم افراطگرایی با محتوی کاملاً ایدئولوژیک، گریبان گیر بخشی از اپوزیسیون شده است که بی شک تداوم رشد آن پیش از هر چیز در مقابله قرار دادن مردم علیه مردم خواهد بود.

«گفتمان ایرانیت» فاقد روش و استراتژی معین برای دگرگونیهای سیاسی و یا اساساً تغییر رژیم اسلامی در ایران است. هنوز بطور دقیق و روشن درنیافته ایم که «گفتمان ایرانیت» آیا بطور جدّی بر آن است تا بنیاد جمهوری اسلامی بر خاک میهن را از بُن برکند یا نه؟ پرسش روشن است، اگر بواقع در پی انحلال و یا برافکندن حکومت روحانیون در ایران هستید بر پایهء چه روش کار و استراتژی معین بنا دارید به این هدف دست یابید؟

جنبش سکولار دمکراسی از همان آغاز خود را جانشین و آلترناتیو حکومت مذهبی روحانیون معرفی کرد. از آنجائیکه این جنبش انحلال طلب است و انحلال کامل رژیم اسلامی را پی میجوید، به اپوزیسیون خشونت طلب متهم میشود که عمدتاً این موردِ اتهامی از سوی اصلاح طلبانِ حکومتی و غیر حکومتی مطرح میشود، بی آنکه اینان درنگی بر مفاهیم و مقولاتی بکنند که در اهدافِ پیماننامه این جنبش مطرح و ثبت شده اند.

اینکه جنبش سکولار دمکراسی، آلترناتیو رژیم اسلامی است و انحلال آن را پی گیر است، امری است روشن و قطعی. چرا که بارزترین هدف جنبش سکولار دمکراسی، انحلال هر حکومتی است که بنیاد سیاسی و حقوقی اش بر بنیادهای ایدئولوژیک و یا مذهبی استوار است. و از آنجائیکه جنبش سکولار دمکراسی خواهان انحلال کامل هر حکومت ایدئولوژیک و مذهبی است، پس آلترناتیو بی چون و چرای جمهوری ملایان محسوب میشود. امّا جنبش سکولار دمکراسی انحلال طلب بر خلاف سوءتعبیرها اساساً جنبش خشونت گرا نیست و از آنجائیکه انحلال طلب است، انحلال کامل جمهوری اسلامی را در مرتبه نخست با روشهای غیر خشونت آمیز پی میگیرد؛ الغای قانون اساسی جمهوری اسلامی و ایجاد شرایط دمکراتیک برای تدوین و تصویب قانون اساسی سکولار مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر.

اگر روزی بطور کمال و تمام قانون اساسی جمهوری اسلامی الغاء گردد، جمهوری اسلامی به لحاظ حقوقی اعتبار، مشروعیت وفلسفه وجودی خود را از دست خواهد داد و شرایط مناسب برای برپایی حکومتی دمکراتیک و سکولار فراهم خواهد آمد. و همانطور که بارها تأکید شد؛ انحلال طلبی یعنی نفی و انحلال جمهوری اسلامی به روشهای غیر خشونت آمیز، امّا در نهایت محتوی و روش مبارزه مردم علیه حکومت را رژیم معین میکند. ممکن است رژیم در هنگام مقابله با مردم به روشهای خشونت آمیز مبادرت ورزد و با شدت تمام مردم را بخاک و خون کشد که آنزمان است میبایست پذیرفت مردم هم این حق را خواهند داشت تا در مقابل خشونت لجام گسیخته حکومت جانانه از جان خود و خویشان خود بدفاع برخیزند. امّا امید است در آن روز سرنوشت، هم حکومت و هم هواداران اصلاح جوی آن این واقعیت را درک کنند که برای حفظ موجودیت و یکپارچگی ایران، از اقدام به کشتار و سرکوب مردم پرهیز کنند و این فرصت را به مردم بدهند تا بدرو از هر نوع خشونتی این رژیم قرون وسطایی را منحل اعلام کنند.

امّا آنچه که حاصل این گفتگو است، این است که هر گفتمان سیاسی این وظیفه را دارد که با صراحت کلام از تاکتیک ها و استراتژیی سخن گوید؛ مبنی بر اینکه چگونه میخواهد به همهء اهدافی که مدعی آن است دست یابد. امّا در این میدان رقابت عده ای تحت نام اپوزیسیون، مذبوحانه تلاش میکنند واقعیتی را پنهان نگهدارند و بدین جهت در حفظ ماندگاری جمهوری اسلامی همهء کوششهای خود را بکار گرفته اند. این قصد به آشکار در طرح شعارهای کنونی آنها منعکس میباشد که هرگز نفی این حاکمیت مذهبی در دستور کار نیست. در غیر اینصورت چه ضرورتی دارد این چنین بی محابا و سازمانیافته علیه جنبشی به تبلیغات سوء مبادرت میورزید که خواهان انحلال حکومت ملایان از راه غیر خشونت آمیز است؟ یقیناً یک اختلاف در این بین وجود دارد. این اختلاف نه بر سر روش مبارزه بلکه پیشتر بر سر هدف نهایی است؛ ماندگاری رژیم و یا انحلال رژیم. امّا هنوز این شهامت را در خود نیافته اید که حقیقت را با صراحت با مردم در میان بگذارید که در نهایت خواهان ماندگاری جمهوری اسلامی هستید با قدری تعدیل و کاهش قدرت ولی فقیه حکومت در ساختار نظام.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: