چهارشنبه، 16 بهمن ماه 1392 = 05-02 2014قتل مرد معتاد در راه انتقال به کمپ ترک اعتيادمردي که هنگام انتقال يک معتاد به کمپ ترک اعتياد وي را به قتل رسانده بود در دادگاه کيفري پاي ميز محاکمه قرار گرفت. به گزارش روزنامه مردمسالاری، وقوع يک فقره فوت مشکوک ساعت 21، سومين روز فروردين ماه امسال از طريق بيمارستان فيروزآبادي به کلانتري131 شهرري اعلام شد و مأموران پس از حضور در محل و بررسيهاي اوليه متوجه شدند که جواني 28 ساله در حالي که داراي آثار ضرب و جرح در بدن بود، به علت مشکوکي فوت کرده است. در تحقيقات ماموران از انتظامات بيمارستان، مشخص شد که چهار جواني که متوفي را به بيمارستان انتقال دادهاند، پس از اطلاع از مرگ وي قصد داشتند تا با خروج از بيمارستان از محل متواري شوند که آنان يکي از چهارجوان به نام «فرامرز- م» 23 ساله را دستگير کردهاند. با انتقال «فرامرز- م» به کلانتري و آغاز تحقيقات از سوي تيم تجسس مشخص شد که «فرامرز» به همراه سه تن ديگر به اسامي «غلامرضا» 36 ساله، «رضا- ف»» 33 ساله و «ابراهيم - ر»35 ساله از طرف کمپ ترک اعتيادي واقع در غنيآباد از توابع شهرري به محل زندگي متوفي در شهر جديد پرديس مراجعه کرده و قصد انتقال وي به کمپ را داشتند که هنگام حرکت در ماشين متوفي به قصد فرار با آنان درگير شده که ابتدا «غلامرضا- س» پارچهاي را به دور گردن متوفي انداخته و در ادامه، سه تن ديگر نيز کيسهاي را روي سر متوفي کشيده و پس از طي مسير و رسيدن به تهران، در سهراه افسريه متوجه ميشوند که متوفي قادر به نفس کشيدن نيست. با شناسايي هويت سه متهم ديگر پرونده، مأموران تجسس ويژه کلانتري با مراجعه به کمپ اين ترکاعتياد، سه متهم ديگر پرونده را دستگير و براي انجام تحقيقات به کلانتري منتقل کردند. با تکميل تحقيقات پرونده براي محاکمه به دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد.صبح ديروز متهم در شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران و به رياست قاضي اسلامي پاي ميز محاکمه قرار گرفت. در ابتداي جلسه نماينده دادستان با تشريح کيفرخواست گفت: در اين پرونده غلامرضا متهم به قتل حميد است. پرونده در خصوص سه متهم ديگر پرونده همچنان در دادسرا مفتوح است. سپس اولياي دم در جايگاه قرار گرفته و براي قاتل فرزندشان تقاضاي قصاص کردند. پدر مقتول گفت: پسرم خودش قصد براي ترک به کمپ برود و هيچ اجباري وجود نداشت. سپس غلامرضا در جايگاه قرار گرفت و گفت: وقتي مقتول را براي انتقال به کمپ سوار ماشين کرديم او در برابر ما مقاومت کرد. ابتدا به صورتش اسپري اشک آور زديم اما باز هم مقاومت مي کرد. به خاطر اينکه کسي تصور نکند او را ربوده ايم سرش را به زير صندلي برده و پارچه اي را به دور گردنش گره زديم. پس از طي مسافتي متوجه شديم او ديگر نفس نمي کشد. من قصد قتل او را نداشتم. پس از آخرين دفاعيات متهم و کيل مدافعش قضات دادگاه براي صدور حکم وارد شور شدند. |