دوشنبه، 15 مهر ماه 1392 = 07-10 2013بابک زنجانی خانههای«ایرانزمین» را میخردروزنامه شرق: اینجا «ایرانزمین» است؛ خیابانی در «شهرک غرب» با خانههای چند دهمیلیاردیاش که حالا صاحبانشان در هتل آزادی اسکان پیدا کردهاند. ساعت پنجصبح روز 13 مهر بود که صدای مهیب ریزش، خواب اهالی ایرانزمین را آشفته کرد. علت صدا ریزش ضلع شمالی پروژه شرکت ستسا متعلق به بابک زنجانی بود. جاده ضلع شمالی فروریخته است و خانهها تخلیه شدهاند. اجازه ورود به پروژه را نمیدهند. مرد مسنی که کلاه ایمنی بر سر دارد و از قرار یکی از مدیران پروژه است، با خانم میانسالی از مالکان محل در حال گفتوگو است. مرد مسن میگوید: «ببینید آقای زنجانی که شخصا نمیآیند برای خرید خانه با شما صحبت کنند نماینده میفرستند.» زنگ خانهها را میزنم، کسی جواب نمیدهد. بالاخره خانم مسنی جواب میدهد. میگوید: «از خرداد خانهها شروع کرده بود به ترکبرداشتن، نامه نوشتیم، اعتراض کردیم اما هیچکس توجه نکرد. از دو سال پیش پروژه شروع شد. یواشیواش کوبیدند، قبلا اینجا تالار سبز بود، سپاه بود، بسیج بود همه را کمکم کوبیدند. کوبیدنشان چهارماهی طول کشید. بعد از آن تاکنون در حال گودبرداری هستند. حالا هم 45متر رفتند پایین و معلوم است غیراصولی است. همه خانهها به خاطر این ترک برداشتند.» او میافزاید: «پیشنهاد خرید دادند اما من دوست ندارم خانهام را بفروشم، تازهساخت است خانههای دیگر کلنگی است. البته فقط حرف زدند و قیمت ندادند باید کارشناس بیاید.» دوباره پرسه میزنم. ظاهری پسرک جوانی است با گرمکن و شلوار مارک که ساکن یکی از این خانههاست. خانه سهطبقه است با حیاطی بزرگ. درباره صبح حادثه میگوید: «ساعت یک ربع به پنج بود که نگهبان کوچه زنگ را زد و گفت بیایید از خانه بیرون؛ دارد میریزد. ما خواب و بیدار بودیم که یکی از همسایهها گفت ریخت و صدای مهیب و وحشتناک آمد. نصف خیابان ریخت و ما خیلی سریع ماشینها را جابهجا کردیم و سر کوچه گذاشتیم. بعد رفتم سر کوچه دیدم خیابان رفته پایین، لوله ترکیده بود و آب هم داشت با فشار بیرون میزد. تازه اگر یک ساعت دیرتر ماموران شرکت آب و فاضلاب میرسیدند، خانه ما هم میرفت. بعد هم کانکس سقوط کرد و سقوط آن هم صدای مهیبی داشت که همه ترسیدند. کلانتری که آمد اقدام کرد آب و فاضلاب و آتشنشانی از راه رسیدند.» ظاهری ادامه میدهد: «مرتبا میآمدند ترکها را اندازهگیری میکردند، هفته پیش هم آمدند، دونفر از شرکت ستسا، همکارشان اندازهگیری کرد با کولیس وقتی عدد را گفت آن دیگری که یادداشت میکرد شک کرده بود، متعجب پرسید: چرا اینقدر؟ زیاد شده! دوباره و سهباره اندازهگیری کردند همان بود و رفتند. الان ترک عمیقی هم در حیاط ما ایجاد شده که جدید است.» خانم مسن می گوید : «الان هم تماس گرفتند گفتند بابک زنجانی آمده من با عجله آمدم آنقدر که دکمههای روپوشم را در خیابان بستم. بابک زنجانی صبح آمده یکدقیقه سر زده و رفته شورای شهر.» او میافزاید: «الان بهنظرم تنها همین سهتا خانه را میخواهند بخرند. اول برای آرامکردن، مردم را بردند هتل آزادی و استقلال. گفتند تخلیه کنید گفتیم کجا برویم گفتند بروید هتل استقلال و آزادی. من گفتم: متضرر شدم. گفتند: ما پرداخت میکنیم. گفتم: توافقنامه و قولنامه در بنگاه است خودتان بروید.» مرد میانسال میگوید: «من خودم بنگاهدارم بیایید آنجا بنویسم برایتان، کدام بنگاه رفتید؟ من املاکی هستم.» زن میگوید: «اتفاقا گفتند املاکیها میآیند با شما صحبت میکنند که قیمت را ببرند بالا شما نفروشید. من هم گفتم آقا من قیمت کارشناسی را قبول دارم.» مرد املاکی میگوید: «قیمت کارشناسی اینجا متری 22میلیون است. البته زمین.» |