شنبه، 30 شهریور ماه 1392 = 21-09 2013سپاه پاسداران: در شرايط صلح امام حسن نيستيمآدرس هاي غلط حاميان سازش از نرمش قهرمانانه سایت جوان آنلاین وابسته به سپاه پاسداران: «نرمش قهرمانانه» از همان آغازي كه به عنوان بخشي از سخنان رهبري در ديدار با فرماندهان سپاه از سيستم پيامكي خبرگزاريها ارسال شد، ذهنها را به سمت و سوي كتابي برد كه سالها قبل حضرت آقا ترجمهاش كرده بودند و موضوع آن بررسي صلح امام حسن عليهالسلام با معاويه بود و ايشان عنوانش را «پرشكوهترين نرمش قهرمانانه تاريخ » انتخاب كرده بودند. اين اشتراك لفظي باعث شد شبههاي در اذهان پديد بيايد كه آيا نظام از آنچه كه تاكنون بر سر آن مقاومت كرده، دست كشيده و اينك وقت مصالحهاي از جنس واگذار كردن حكومت به دشمن فرا رسيده است؟ اين شبهه از سوي رسانههاي مخالف و معاند نظام با ذوقزدگي مورد استقبال قرار گرفت و آنان كوشيدند موقعيت كنوني جمهوري اسلامي ايران را در نقطه ضعف و مجبور به تسليم در برابر فشارهاي غرب نشان دهند. برخي پا را از اين نيز فراتر نهاده و صراحتاً عنوان كردند كه زمان نوشيدن جام زهري ديگر رسيده و آرزوي خويش را به عنوان تحليل، بر كلام رهبري سوار كردند! برخي نيز كوشيدند اين «نرمش قهرمانانه» را در كلام رهبري به چراغ سبز نظام براي انجام مذاكره مستقيم ميان ايران و امريكا تعبير كنند و براي پايان دوره قطع رابطه ميان ايران و امريكا ذوقزده شوند! اينكه كلام رهبري را در منطبقسازي تاريخي نميتوان بر صلح امام حسن عليهالسلام تطبيق داد، امري نيست كه برخاسته از تخيل يا صرف پاسخگويي به شبهات پيراموني باشد، بلكه ميتوان با تبيين شرايط منتهي به وقوع صلح ميان امام حسن عليهالسلام و معاويه و استناد به آن، ثابت كرد كه جمهوري اسلامي ايران به هيچ عنوان در شرايط چنين صلحي نيست. از سويي بازخواني برخي مواضع رهبري در مقوله سياست خارجي نشان مي دهد كه اين تحليل صلح حسني از «نرمش قهرمانانه» با مواضع خود ايشان نيز سازگاري ندارد. دلايل صلح امام حسن (ع) مهم است كه بدانيم چرا امام حسن عليهالسلام با معاويهاي كه اميرالمومنين علي عليهالسلام فرموده بودند حاضر نيستند حتي يك روز حكومت وي را تحمل كنند، صلحنامه امضا كردند و ولايت مسلمين را به وي سپردند! امام حسن عليهالسلام در شرايطي قرار داشتند كه نه تنها جان حاكم جامعه اسلامي (يعني شخص حضرت ايشان) در خطر بود كه حتي اصل اسلام نيز به خطر ميافتاد؛ چه آنكه در صورت پيروزي معاويه در جنگ پيشرو كه شواهد حاكي از وقوع اين پيروزي بود، حاكم بر حق جامعه اسلامي به قتل ميرسيد و تنها روزنه انتشار اسلام ناب نيز به روي اقليت مردمي كه پي آن بودند، بسته ميشد. اين شد كه امام عليهالسلام براي حفظ كليت اسلام، مجبور شدند براي زماني موقت، حكومت را به معاويه واگذار كنند. آنچنان كه پدر بزرگوارشان نيز براي همين مصلحت عظيم 25 سال سكوت پيشه كردند. مهمترين دليل صلح همان دليلي هست كه باعث شده است تقابل معاويه با جانشين برحق رسولالله صلياللهعليهوآله به قتل اين جانشين بر حق و از دست رفتن تماميت اسلام منجر شود و اين دليل چيزي نيست جز «كم تعدادي قابلتوجه ياران امام بر اثر خيانت آنان و پيوستن شان به سپاه معاويه و عدم همراهي توده مردم». همراه نبودن مردم، گرچه بر مشروعيت الهي حكومت خدشهاي وارد نميكند، اما مقبوليت مردمي و نيروي مردمي كه لازمه تحقق حكومت الهي است، وجود ندارد. از همين رو مقابله با باطل به قتل حاكم برحق جامعه اسلامي و به خطر افتادن حيات اصل اسلام منجر ميشود. اينگونه شد كه امام در ميان خيانت خواص و بزرگان جامعه و فرماندهان سپاه خود و عدم بصيرت تودههاي مردم كه يقيناً بسياري از آنان دنبالهرو خواص هستند، مجبور به صلح با معاويه شدند. اين روزها در جمهوري اسلامي چنين فضايي نيست؛ نه خواص از نظام دل بريده و دل به دامان غرب سپردهاند؛ نه تودههاي مردم از همراهي نظام دست كشيدهاند و بديهي است فقط كمي توجه به شرايط صلح امام حسن كافي بود تا بدانيم نظامي كه بيش از 70 درصد ميزان مشاركت مردمش را در انتخابات دارد، چگونه مي تواند در شرايطي مشابه آن صلح تاريخي باشد! از سويي صلح كه تنها صلح امام حسن نيست، صلح حديبيه پيامبر با مشركين مكه شايد مصداق بهتري براي نرمش قهرمانانه باشد؛ صلحي از موضع اقتدار. رهبري هم اگر قرارشان بر صلح از موقعيت ضعف بود، سال 88 از جان ناقابلي نميگفتند كه در اين راه بر كف دست گرفته اند. تغيير روش با حفظ اصول اين روزها نه اصل نظام در خطر است و نه سخن گفتن از نرمش قهرمانانه، مصداق معامله بر سر كليات و اصول است. اصول سياست خارجه جمهوري اسلامي ثابت است و آنچه اين روزها تحت عنوان «نرمش قهرمانانه» توسط رهبري مطرح شد، مبتني بر روش هاي تعامل با دنيا و ديپلماسي كلي نظام است و نمي تواند صرفاً در مصداق مذاكره با امريكا و آن هم تجديد نظر در اصول اين قطع رابطه يا مذاكره احتمالي تلقي شود. حضرت آقا در سيام تيرماه سال جاري در مورد مذاكره با امريكا صريحاً فرمودند: «امريكايىها ميگويند ما ميخواهيم با ايران مذاكره كنيم. خب، سالها است كه ميگويند ميخواهيم مذاكره كنيم؛ اين يك فرصتى نيست كه براى ما بهوجود آوردند. من اول سال گفتم كه خوشبين نيستم. در مسائل خاص، مذاكره را منع نميكنم - مثل مسئله خاصى كه در قضيه عراق داشتيم و بعضى از قضاياى ديگر - ليكن من خوشبين نيستم؛ چون تجربه من اين را نشان ميدهد. امريكايىها، هم غيرقابل اعتمادند، هم غير منطقىاند، هم در برخوردشان صادق نيستند. اين چهار ماهى هم كه از آن صحبت ما گذشت، همين را تأييد كرد؛ موضعگيرىهاى مسئولان و دولتمردان امريكا نشان داد كه همين مطلبى كه ما گفتيم - كه گفتيم خوشبين نيستيم - درست است؛ خود آنها عملاً اين را تأييد كردند.» بنابراين اصل ربط دادن اين عبارت به ايجاد رابطه ميان ايران و امريكا صحيح نيست؛ چه آنكه حضرتشان هرگاه خواستهاند از اين موضوع سخن بگويند، بي تلويح و كنايه، صراحتاً نظرشان را بيان كردهاند و با اين همه سال سابقه قطع ارتباط، چه جاي سخن گفتن به تلويح! رهبري در راستاي آنچه از دولت جديد جمهوري اسلامي گفته مي شود كه پي ايجاد ارتباطهايي متفاوت با قبل با غربيهاست، مانع دولت نمي شوند؛ دست دولت را نميبندند كه مذاكره نكنيد و ... بلكه راه درست كاري را كه دولتمردان مي خواهند انجام دهند، به آنها نشان ميدهند. مي خواهيد نرمش نشان دهيد؟ ايرادي ندارد؛ اما متوجه باشيد كه شما محق هستيد و از موضع حق در حال نرمش نشان دادن هستيد. بدانيد نماينده كشوري هستيد كه قهرمان مبارزات و ايستادگيهاست و با چنين شناختي پاي ميز تعامل با دنيا حاضر شويد. اين «نرمش قهرمانانه» نشان دادن روش كار به دولتمرداني است كه قرار است زين پس اداره كننده ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران و پيش برنده مذاكرات اتمي باشند. خوشبيني نبايد انسان را از واقعبيني دور كند؛ ميخواهيم حرف بزنيم، اما بايد بدانيم داريم با «دشمن» مان حرف مي زنيم؛ آن هم از موضع كشوري كه محق است. از سويي اين نرمش در كليات نيست؛ بلكه براي رسيدن به خواسته اصلي و منافع دراز مدت ملت ايران، ضمن ايستادگي بر اصول، از برخي موارد جزئي صرف نظر كرده و به اصطلاح چند امتياز به حريف مي دهند و دست وي را در اين امور كوچك باز ميگذارند تا خود به آنچه اصل است، برسند. برخي دولتمردان نيز در تبيين آنچه آقا گفتهاند، به اشتباه رفتهاند؛ از جمله اكبر تركان مشاور رئيس جمهور نيز اين عبارت را تعبير به صلح امام حسن كردهاند كه به نظر مي رسد نياز به تصحيح دارد. عاشورا نتيجه قهري صلح امام حسن وقتي پاي اصل نظام وسط باشد، قرار نبود و نيست كه صلح امام حسن اتفاق بيفتد؛ حضرتشان پيشتر و در ارديبهشت 79 فرموده بودند كه : « نه امريكا و نه بزرگتر از امريكا - اگر در قدرتهاى مادى باشد - قادر نيستند حادثهاى مثل حادثه صلح امام حسن را بر دنياى اسلام تحميل كنند. اينجا اگر دشمن زياد فشار بياورد، حادثه كربلا اتفاق خواهد افتاد.» صلح امام حسن صلحي نيست كه خشنودش باشيم كه پس از آن دنيا به آرامش خواهد رفت، صلح امام حسن در پي خود، به گونهاي اجتنابناپذير عاشورا را در پي دارد؛ حضرت آقا در همان سخنراني مي فرمايند: « امام حسن مجتبى عليه آلاف التحيه والثنا آن روز به خاطر يك مصلحت بزرگتر - كه حفظ اصل اسلام بود - مجبور شد اين تحميل را به جان بپذيرد. حكومت را از امام حسن گرفتند. وقتى حكومت از مركز دينىِ خودش خارج شد و در اختيار دنياطلبان و دنياداران گذاشته شد، بديهى است كه بعد هم حادثه كربلا پيش مىآيد. آن وقت حادثه كربلا حادثهاى نيست كه بشود جلويش را گرفت، اجتناب ناپذير مىشود. بيست سال بعد از آنكه حكومت اسلامى از دست محور اصلى آن - كه امامت است - گرفته شد، امام حسينِ فرزند پيامبر در كربلا با آن وضع فجيع به خاك و خون كشيده شد. اساس حمله و نقشه دشمن اين است كه حكومت را از محور اصلى - محور امامت، محور دين - خارج كند. بعد خاطرش جمع است كه همه كار خواهد كرد!» رهبر انقلاب اسلامي در ديدار اخير فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درباره استفاده از تاكتيك «نرمش» در سياست خارجي و داخلي گفتند: «ما مخالف با حركتهاى صحيح و منطقى ديپلماسى هم نيستيم؛ چه در عالم ديپلماسى، چه در عالم سياستهاى داخلى. بنده معتقد به همان چيزى هستم كه سالها پيش اسمگذارى شد؛ «نرمش قهرمانانه»، نرمش در يك جاهايى بسيار لازم است، بسيار خوب است، عيبى ندارد، اما اين كشتىگيرى كه دارد با حريف خودش كشتى ميگيرد و يك جاهايى به دليل فنى نرمشى نشان ميدهد، فراموش نكند كه طرفش كيست، فراموش نكند كه مشغول چه كارى است، اين شرط اصلى است.» اين موضع طي روزهاي گذشته بازتابهاي مختلفي در داخل و خارج كشور داشته و بعضاً برداشتهاي ناصوابي از آن در رسانهها شده است. پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري در گفتوگويي با دكتر محمد جواد لاريجاني، دبير ستاد حقوق بشر قوه قضائيه به بحث درباره چيستي و چگونگي «نرمش قهرمانانه» در عرصه سياست خارجي و الزامات و اثرات آن پرداخته كه با هم ميخوانيم. لاريجاني در اين گفتوگو در پاسخ به اين سؤال كه تعريف شما از «نرمش قهرمانانه» چيست، ميگويد: بيانات رهبر انقلاب اسلامي داراي محورهاي مختلفي است كه اين محورها از نظر معنايي مكمل همديگر هستند. درباره مفهوم قهرمانانه، نكته اول مسئله قهرماني است. در عالم سياست، مسئله بسيار كليدي اين است كه ما بدانيم دقيقاً كجا هستيم و يك فهم درست از وضعيت موجود داشته باشيم. اگر خودمان را كمتر از آن چيزي كه هستيم بدانيم، ذليل ميشويم و فرصتها را از دست ميدهيم. اگر هم خود را بيشتر از آن چيزي كه هستيم بدانيم، اغوا ميشويم و به كارهايي دست ميزنيم كه توانش را نداريم. پس فهم درست از موقعيتي كه داريم، مهم است. اهميت اين بحث، بهخصوص بصيرت سياسي خيلي قابلتأكيد است. ركن اول بصيرت سياسي، تشخيص وضعيت است. يعني ما يك تصوير واقعبينانه از خودمان و محيط پيرامونمان داشته باشيم. بدانيم كجا هستيم و موقعيت و امكاناتمان چيست؟ اگر ما از اينها اطلاع نداشته باشيم، بصير نيستيم. ممكن است خيلي آدم خوبي باشيم، طرفدار حق هم باشيم، ولي بصير نيستيم. بصيرت سياسي با تصوير واقعبينانه از وضعيت آغاز ميشود، اما به اينجا ختم نميشود. ما بايد بعد از شناختن موقعيت خودمان، وظيفه را هم بشناسيم. بعد بايد براي انجام وظيفه در زمان خودش و به اندازه خودش قيام كنيم؛ نه ديرتر و نه زودتر، نه كمتر و نه بيشتر. اگر فرد در اين سه موقعيت به خوبي عمل كند از لحاظ سياسي بصير است. لاريجاني در پاسخ به اين شبهه كه برخي از اصطلاح نرمش قهرمانانه به عنوان ضعف و عقب نشيني تعبير ميكنند، گفت: اينكه گفته ميشود ما الان در موضع ضعف قرار داريم و به خاطر تحريمها و فشارها بايد نرمش نشان دهيم، خودش القاء دشمن است. نرمشي كه ايشان اشاره فرمودند، يعني ديپلماسي ما بايد از جايي كه قرار دارد يك مقدار ارتقا پيدا كند. ديپلماسي ما بايد درخور اين شأني باشد كه الان داريم. نه اينكه نبوده، بلكه بايد ارتقاي بيشتري پيدا كند. پيشرفت ديپلماسي به اين است كه همه ابزارها را در جهت مقاصد اصلي به كار بگيريم، يعني در چارچوب اصول، از همه تاكتيكهايي كه متناسب با شأن ملت و اهداف ما و آن موقعيتي كه در آن قرار داريم استفاده كنيم. بنابراين اين موضوع به هيچوجه معناي عقبنشيني ندارد بلكه به معناي پيچيدهتر شدن، داهيانهتر شدن و توجه بيشتر به هدف است. پيام اين صحبت رهبر انقلاب دو نكته است؛ يكي اينكه ديپلماسي ما بايد ارتقا پيدا كند. ديپلماسي ما نبايد فقط تلويزيوني باشد. بايد متفكرين ديپلماسي ما بنشينند و طراحيهاي داهيانه كنند. يك جا نرمش است، يك جا پرخاش است، يك جا تحرك است و يك جا قهر است و جايي ديگر آشتي است. ديپلماسي ما امروز بايد درخور اين شأني باشد كه ما در منطقه و جهان داريم. نكته دوم اين است كه آنهايي كه مجري ديپلماسي هستند، حتماً يادشان باشد كه در چه موضعي هستند؛ يادشان باشد كه مشغول فعاليت ديپلماتيك براي كشوري بزرگ هستند، كشوري كه بزرگترين دموكراسي را در منطقه دارد، قويترين نهضتهاي اجتماعي را در كشورهاي اسلامي به راه انداخته و پرچمدار رفع ظلم در همه اشكال آن هست. آنها بايد اين موقعيت را نمايندگي كنند. هر حركتي كه اين موقعيت را نمايندگي كند، چه با لبخند و چه با اخم، اين حركت ميتواند موجه باشد. خدا را بايد شكر كرد كه در تاريخ فردي بنام معاويه بوده تا با امام حسن اختلاف پيدا كنند و در نهايت صلحي مابين آنها برقرار شود كه اكنون مصداق صلحي براي عصر حاضر شود وگرنه تا ابد ميبايست در جنگ بسر ميبرديم |