چهارشنبه، 9 مرداد ماه 1392 = 31-07 2013شادروان اكبر محمدى قطره اى از درياى مقاومتعادل محمد – بحرين چندين سال پيش مقاله اى براى پژوهشگر تاريخى واستاد گراميم آقاى ناصر انقطاع فرستادم بعنوان "كوپنهاى رفسنجانى" در باره غارت وچپاول ثروتهاى ايران بواسطه سران دزد وجنايتكار جمهورى ولايت فقيه وبويژه آخوند سالوس هاشمى رفسنجانى، وفقر وتنگدستى مردم ايران. پس از تقريبا ﻴﮏ ماه از فرستادن مقاله يكى از دوستانم با من تماس گرفت وگفت كه آقاى انقطاع در تلويزيون ملى ايران مقاله ام را خواند واز آن تمجيد كرد. سپس بوسيله آقاى ناصر انقطاع با دختر مبارز ايرانى نسرين محمدى آشنا شدم كه بعد از دستگيرى برادرانش منوچهر واكبر محمدي وتعقيب ومضايقات نيروهاى امنيتى رژيم ملايان به آلمان پناهنده شده بود. نسرين محمدى كه در آلمان نيز از پيگرد گماشته گان سازمان اطلاعاتى رژيم كه در آن زمان در كشورهاى اروپائى منتشر بودند به تنگ آمده بود به آمريكا مهاجرت كرد. در آمريكا هم تماسم با نسرين ادامه يافت وبواسطه ايشان با خانواده محترم محمدي آشنائي پيدا كردم وهرگاه فرصتى بدستم ميرسيد بوسيله تلفن با افراد خانواده محمدي گفتگو ميكردم. بارها با پدر گرامى نسرين آقاى محمد محمدي ومادر مهربانشان وبرادرشان دانشجوى مبارز ايرانى اكبر محمدي صحبت كرده ام. وهنگامى كه منوچهر وخواهرش سيمين محمدي از ايران به تركيه پناه برده بودند، پيش از رفتنشان به آمريكا با منوچهر وسيمين هم گفتگو كردم. از اخراج شدن برادرشان رضا محمدى از كار، فقط بخاطر اينكه فرزند خانواده محمدى بودند هم باخبر شده بودم. نسرين محمدى كتاب خاطرات اكبر محمدى از زندان "انديشه وتازيانه" كه اخيرا به زبان انگليسى ترجمه شد، به من اهدا كرد. در يكى از روزهائى كه با اكبر محمدى گفتگو ميكردم واز فعاليتهاى سياسى ومقاومتهاى ايشان در برابر رژيم ملايان جنايتكار سخن ميگفتم واو را ﻴﮏ انسان دلير ومبارز خطاب كردم، در پاسخ به من گفت: "من تنها ﻴﮏ قطره اى از اين درياى مقاومت هستم!!". من هيچگاه از خودگذشتگيها وفداكاريهاى خانواده محمدى وبويژه اكبر محمدى در راه ميهن ومردم ايران از ياد نخواهم برد، وسخنان ايشان مرا بياد دفاعيات يكى از مبارزان سرشناس ايران "خسرو روزبه" در دادگاه 53 نفر مياندازد، وهنگامى كه قاضى دادگاه از ايشان ميپرسد شما نميدانستيد كه راهى كه در پيش گرفته بوديد شما را به زندان واعدام خواهد رساند، وخسرو روزبه با شعر سعدى شيرازى بزرگ به قاضى پاسخ ميدهد: "به دريا مرو گفتمت زينهار.. وگر ميروى تن به توفان سپار!!". ايران قهرمان پرور، كه در بزنگاه تاريخ آرش ومازيار وكاوه آهنگر وباﺑﮏ خرمدين بدنيا آورد، در قرن بيستم مردم ايران شاهد تولد ﻴﮏ قهرمان ديگر بنام "اكبر محمدى" بودند كه جان در كف تا واپسين زندگى ضد حكومت خودكامه واستبدادى ملايان دزد وجنايتكار مبارزه كرد ودر راه سربلندى ميهنش ومردم ايران به شهادت رسيد. من هرگاه بياد اكبر محمدى ميافتم شعر معروف شاعر بزرگ ايران سعدى شيرازى را بياد ميآورم:- سعديا مرد نكونام نميرد هرگز... مرده آنست كه نامش بنكوئى نبرند. در پايان ابيات زير از شعر سياوش كسرايى: "آرش كمانگير" را تقديمتان ميكنم:- واكبر محمدى مانند ﻴﮏ اخگرى بود كه با شهادت خود توانست شعله هاى آتش را در سرتاسر ايران بيافروزد تا اينكه مردم ايران را از چنگال اهريمنان وظلمت وتاريكى برهاند وبدنياى آزاد وروشنى ببرد. |