چهارشنبه، 18 اردیبهشت ماه 1392 = 08-05 2013سرنوشت رژیم در شرایط بحرانی منطقه - شاهین فاطمیحملات دوگانه اسرائیل به انبارمهمات سوریه و نابود ساختن موشک های بسته بندی شده برای حزب الله در لبنان، یکباردیگر یادآور واقعیت تلخی بود که متأسفانه سرنوشت ملت ایران به نحو کم سابقه ای با روند رویدادهای منطقه گره خورده است. از آنجاکه حساب وکتابی در میان نیست وغاصبان قدرت در ایران از هیچگونه احساس مسئولیتی در برابر ملت برخوردارنیستند، همآنند قماربازان ورشکسته و نگونبخت، هرچه اوضاع سوریه وخیم تر و احتمال سقوط بشار اسد قویترمیشود، رژیم تهران بر میزان دخالتش در این جنایات جنگی بیشتر پا فشاری میکند. از آنجاکه سرنگونی حکومت بشاراسد ازضریب احتمال بسیاربالائی برخوردار است، سؤال مقدر در رابطه سقوط اسد وتأثیر آن برسرنوشت رژیم خامنۀ ای خلاصه میشود. پاره ای از محاسبه گران استراتژیهای نظامی معتقدند معمولاً با سقوط نخستین مهرۀ، دامینو فروریختن زنجیره ای دیگر مهره ها اجتناب ناپذیر است. آیا در سیاست بین المللی هم این قاعده همیشه حکمفرما است؟ پاسخ این پرسش مسلم نیست. درحالی که درمورد اروپای شرقی کشورهای محصور در پشت پرده آهنین به پیروی از این قاعده کلی یکی پس از دیگری آزاد شدند و انقلاب های رنگین در اکثر آنها پیا پی ودرمدت زمانی نسبتاٌ کوتاه با موفقیت انجام شد، در دیگر حوادث مشابه چنین روال و قاعده کلی دیده نشده است. مثلاً در مورد انقلاب اسلامی ایران بر خلاف همه پیش بینی های عجولانه وخوشبینانه انقلابیون اسلامی، چنین نشد و می بینیم که پس از متجاوز از سه دهه در هیچ کشور مسلمان دیگر، کسی نه به آقای خمینی و نه به انقلاب اسلامی ایران اقتدا نکرده است، بلکه برعکس امروز باید پرسید آیا آنچه در تونس، یمن، ومصردرمسیربراندازی رژیم های دیکتاتوری به وقوع پیوسته است به دیگر کشور های منطقه از جمله عراق و ایران سرایت خواهد کرد؟ نقش آمریکا در منطقه پیش ازآنکه به طرح این پرسش وبررسی اوضاع منطقه در ارتباط با سیاست آمریکا درایران بپردازیم، شاید بهترباشد نخست به یک نکته اساسی در مورد تفاوت میان دیکتا توری های هوادار آمریکا ونظام های دیکتاتوری ضد آمریکایی درمنطقه توجه کنیم. هر کس با دقت به حوادث مصر دریکی دو سال گذشته و رویداد های ایران درسال 1979 بنگرد نمی تواند بسیاری از شباهت های این دو رویداد را نادیده بگیرد. درارتباط با انقلاب اسلامی در ایران و تغییر رژیم در مصر، آمریکا بدون آنکه در صحنه حضور عینی داشته باشد از بازیکنان اصلی بود. نقش آمریکا در این دو حادثه در دو محور، کاملا مشهود است. از سویی رهبران اپوزیسیون مصرهمانند انقلابیون در ایران از پوشش آمیخته با پشتیبانی کامل مطبوعات ورسانه های آمریکائی اطمینان خاطر داشتند. از دیگر سو شاه ایران نگران عکس العمل واشینگتن و رسانه های آمریکائی بود و از این رو برای حفظ به اصطلاح " فضای باز سیاسی" از هر نوع رویاروئی مسئولانه در برابر فعالیتهای تروریستی "انقلابیون" اجتناب می کرد. حُسنی مبارک نیز نمی خواست و یا نمی توانست علیه خواست دمکرات های حاکم در واشنگتن قدمی بر دارد. باز هم در هر دو صحنه، چه در ایران 1979 و چه در مصر 2011 حضور و مشارکت خبرنگاران و دوربین های تلویزیون های آمریکایی و اروپایی یار و مشوق آشوبگران اسلامی بود. در حالیکه دیگر حکومت های سرکوبگر منطقه از نوع حکومت اسد درسوریه وجمهوری اسلامی در ایران همانگونه که در خیزش سبزایران مشاهده شد، در مرحله اول نه تنها توجهی به افکار عمومی و خواسته های آمریکا یی ها نداشته و ندارند بلکه مخالفین خود را به بهانه و اتهام وابستگی به آمریکا سرکوب می کنند. خبرنگاران خارجی نیزاگر موفق به کسب ویزا و سفر به ایران شده باشند، نه تنها حق مشاهده تظاهرات وانتقال خبر را ندارند بلکه به عنوان جاسوس و عامل خارجی یا اخراج می شوند و یا حق خروج ازهتل محل اقامتشان به آن ها داده نمی شود. بنابراین هر نوع مقایسه این تحولات و حتی امکان سرایت آنها از کشوری به کشور دیگر بستگی به رنگ این حکومت های سرکوبگر دارد. اگر وابستگی و تعلق آنها به غرب و به ویژه آمریکا باشد، در مقام مقایسه نسبت به آن دسته از حکومت های سرکوبگر مانند سوریه و جمهوری اسلامی که در موضع ضدیت با آمریکا قرار دارند بسیار آسیب پذیرتر هستند. ازاین رو در کوتاه مدت، کم و بیش باید بیشتردر انتظار فرو پاشی رژیم های وابسته و متمایل به غرب باشیم ونه الزاماً دیکتا توری های ضد غربی وآمریکا ستیز. با آنکه هنوز سرنوشت نهائی حوادث مصر نا معلوم است ورویکرد دمکرا تیک حوادث درآن کشور از شانس چندانی برخوردار نیست، در درازمدت صرف نظرازاتفاقات روز، منافع بنیادی آمریکا در خاورمیانه موجب خواهد شد که آمریکا در سیاست خود تجدید نظر کند. مدت ها است که بسیاری از مفسران سیاسی در مورد اشتباهات دولت اوباما آغاز به اظهار نظر کرده اند. پاره ای از این مفسران معتقدند که اوباما با پشت کردن به سیاست گسترش دموکراسی تدریجی در خاورمیانه مرتکب اشتباهی بزرگ شده است. در حالیکه پرزیدنت بوش مصر و کشورهای متمایل به آمریکا را شدیداً زیر فشار سیاسی قرار داده بود و از آنها می خواست که سریع تر به سمت گسترش دموکراسی در منطقه کوشا باشند، پرزیدنت اوباما در نطق معروف خود در قاهره رسماً این سیاست را رَد کرد و اعلام داشت که هر کشوری باید به شیوه و روش خود اقدام کند و نسخه از پیش ساخته شده ای برای آینده خاورمیانه وجود ندارد. این تغییرجهت موجب شد دیکتاتورهای منطقه نفس راحتی بکشند. پاره ای از این مفسران به انتخابات مصر در دوران بوش اشاره می کنند که طی آن تعداد کثیری از مخالفان به پارلمان رفتند در حالیکه در انتخابات اخیرتوسط اخوان تنها یک نماینده مخالف حکومت توانست به پارلمان راه یابد. در دو کشور مجاور ایران، عراق و افغانستان، به دلیل حضور نیروهای آمریکایی و اروپایی نوعی حکومت شبه دموکراتیک با انتخابات نسبتاً آزاد وبا آزادی مطبوعات ایجاد شد. اما هنوز معلوم نیست زمانی که نیروهای آمریکائی وغربی به طور کامل ازافغانستان خارج شوند آیا اثری از دموکراسی در این دو کشور باقی خواهد ماند؟ کشتی طوفان زده رژیم ازآنجا که جمهوری اسلامی امروزبیش از همیشه، هم از درون و هم از برون آسیب پذیر شده است، بازهم گروهی از مشاطه گران رژیم و عوامل شرکت های بزرگ نفتی که در انتظار بازگشت معاملات کلان هستند، هراسان به فکر نجات کشتی طوفان زده رژیم افتاده اند. ازچپ و راست کنفرانس تشکیل می دهند، مقاله می نویسند وبه لابی گری می پردازند تا بلکه سیاست خارجی متزلزل واشنگتن را در مورد ایران بیشتر به سوی اهداف خود سوق دهند. از سوی دیگر متأسفانه مقامات رسمی آمریکایی نیزکماکان عدم توانائی خود را از شناخت ماهیت رژیم اسلامی واتخاذ یک سیاست قاطع از نوع آنچه در مورد آفریقای جنوبی اعمال شد، به ثبوت رسانده اند. آنچه امروز خصوصاً مورد توجه ناظران سیاسی منطقه قرار گرفته نقش کلیدی ایران در تعیین سرنوشت منطقه است. این روزها بیش از همیشه توجه جهانیان به ایران و ارتباط آن با حوادث منطقه معطوف شده است. در حالیکه سرانجام نشان داده شد که آمریکا و دیگر کشورهای غربی نخواهند توانست با اِتکاء به نظام های دست نشانده ای مانند مصر و تونس در برابر موج واپسگرائی و تروریسم مقاومت کنند، باید پرسید آیا اکنون آنها به ارزش و اهمیت ایرانی آزاد و دموکرات به عنوان یک کشور نمونه پی برده اند یا هنوز دل به سازش با رژیم آخوندی خوش می کنند؟ سی و چهار سال استبداد سیاسی، فساد حکومتی و دیکتاتوری مذهبی در ایران شرایطی ایجاد کرده است که امروزمردم ایران بتوانند با استقرار یک حکومت دموکراتیک و آزاد برای تمامی منطقه سرمشق و نمایانگرآینده شوند. پیروزی دموکراسی و استقرار آزادی در ایران یگانه مسیر و راه حل رو یا روئی عملی با تروریسم اسلامی و دیگر مسائل بغرنجی است که اروپا و آمریکا ناگزیر از مقابله با آن هستند. متأسفانه هنوز از نور رستگاری در جبین سیاست خارجی غرب وآمریکا در ارتباط با ایران خبری نیست. پاریس: |