آدرس پست الکترونيک [email protected]









یکشنبه، 18 فروردین ماه 1392 = 07-04 2013

طلاق در ايران به زلزله‌ای خاموش تبديل شده است

روزنامه جمهوري اسلامي در شماره 26/12/91 خود در ستون "جهت اطلاع" نوشت: "آمارهاي جديد نشان مي‌دهند ساعتي 16 زوج در كشور طلاق مي‌گيرند برخلاف دستورات ديني و سنت‌هاي بومي كه طلاق را مبغوض و آخرين راه‌حل مي‌دانند، متأسفانه اكنون طلاق در بين زوج‌هاي ايراني عادي شده است و با كوچكترين مشكلي جدايي را بهترين راهكار مي‌دانند. براساس آمارها زوج‌هائي كه طلاق مي‌گيرند، اغلب زير 30 سال سن دارند و آمارهاي رسمي نيز حكايت از طلاق روزانه 381 زوج در كشور دارد، يعني هر ساعت 16 زوج در ايران از يكديگر جدا مي‌شوند. بررسي آمار طلاق در كشور نشان مي‌دهد طي دهه گذشته، طلاق روند صعودي به خود گرفته است. به طوريكه به اعتقاد كارشناسان آمار طلاق در ايران به زلزله‌اي خاموش تبديل شده است كه هر روز درحال تكان دادن جامعه مي‌باشد. براساس آمار اعلام شده از سوي سازمان ثبت احوال همچنان تهران ركوردار طلاق در كشور است به طوري كه روزانه 90 زوج در تهران از يكديگر جدا مي‌شوند.
ما در اين مقال بصورتي بسيار فشرده به برخي عوامل طلاق اشاره و... براي كاهش آن پيشنهادهايي ارائه مي‌كنيم باشد كه تأثيري داشته باشد."
روزگاري بود كه به هنگام بيرون رفتن عروس از خانه پدري با اين جمله بدرقه مي‌شد: "با اين چادر بروي و با كفن از خانه شوهر بيرون روي" يعني تا زمان مرگت با هر دشواري بسازي و روي طلاق نبيني. و گاه سالهاي سال مي‌گذشت و در يك روستاي بزرگ و يا در يك محله بزرگ از يك شهر طلاقي رخ نمي‌داد و اگر رخ مي‌داد به زشتي انگشت نما مي‌شد و براي يك خانواده ننگ بود. خانواده‌ها كمابيش همديگر را مي‌شناختند و دختر و پسر اگرچه مانند حالا ارتباط روياروي با هم نداشتند، اما از طريق نزديكان تا حدي از كليات خلق و خوي يكديگر آگاه مي‌شدند. البته در اين ميان گاهي هم به علت نبود شناخت كافي زن و شوهر از همديگر، مشكلاتي پديد مي‌آمد كه معمولاً طرفين آنها را تحمل مي‌كردند و در موارد تحمل ناپذير، كار به طلاق مي‌انجاميد. با آمدن يك فرزند به خانواده ديگر بنياد آن مستحكم مي‌شد و تا پايان عمر يكي از دو همسر پايدار مي‌ماند.
مرد براستي قيم و "قوام" زن و خانواده، هزينه پرداز و مدير خانواده بود. زن هم عموماً خانه‌دار بود و يا در روستاها علاوه بر خانه‌داري در كار كشاورزي و دامداري هم به مرد مدد مي‌رساند. مهريه‌ها - جز در ميان برخي خانواده‌هاي اشرافي - سبك بود و زن روي آن حساب نمي‌كرد. زن همواره خود را از جهات مختلف اجتماعي، فرهنگي، حمايتي - نداشتن فرزند و مراقبت و سرپرستي وي - و بويژه از نظر مالي - نيازمند شوهر مي‌ديد و طلاق را نابودي همه اينها و در واقع ساقط شدن از همه هستي خويش مي‌دانست و به آن تن نمي‌داد. رفت و آمدهاي خويشاوندان دور و نزديك، همسايگان، همكاران، هم پيشگان نياز كاري و شغلي آنها به يكديگر و خلاصه، رگ و ريشه‌هاي گوناگون پيدا و پنهان در يك جامعه غيرصنعتي آنها را كمابيش بهم مي‌پيوست و وحدتي پديد مي‌آورد كه گسيختن آن دشوار بود و طلاق براي يك زن و خانواده وي تا حدي بريدن و دور افتادن از اين وحدت و يكپارچگي بود.
* * *
اما صنعتي شدن جوامع به معناي عام، آن همه نياز به يكديگر و آن همه پيوندهاي آشكار و نهان را سست كرد و يا يكسره از هم گسيخت. زني كه آن روز نمي‌توانست تنها زندگي كند، تنها رفت و آمد داشته باشد، نياز به هزينه زندگي از سوي شوهر داشت و زندگي زناشويي براي او همه چيز بود امروز مي‌بيند كه مي‌تواند بدون خويشان دور و نزديك و بدون همسر هم زندگي كند چرا كه درسي خوانده و شغلي و درآمدي دارد و به گفته خودش دستش توي جيب خودش است و اگر هم تك و تنها زندگي كند يكسره از هستي ساقط نمي‌شود.
اين بحث، يك بحث جامعه شناسي است كه بايد لايه‌هاي مختلف آن را بررسي كرد و ديد كه صنعتي شدن در همان حال كه مزاياي بيشماري به همراه داشته مشكلات گوناگوني هم دامنگير همه جوامع نموده و در بررسي علل طلاق - كه در برخي كشورها حتي از هر دو ازدواج يكي به جدائي مي‌انجامد - توجه به آنها لازم است.
اما برخي از علل ويژه‌اي كه بعد از انقلاب، در اين جامعه ديني ما سبب اين همه طلاق شده و حتي در بعضي از شهرستانها كه طلاق بسيار اندك رخ مي‌داد به گونه‌اي شگفت انگيز آن را افزايش داده، علاوه بر عوامل ياد شده - كه ديگر از اختيار ما خارج است - اموري است نوظهور كه مي‌توان براي آنها چاره انديشي كرد:
1- مهريه‌هاي سنگين - برخلاف دستورهائي كه از معصومين(ع) در باب سبك بودن مهر آمده و حتي گاهي تنها تعليم مقداري از قرآن كريم را مهر قرار داده اند، بعد از انقلاب، بسياري از مهريه‌ها را حتي تا نزديك به دو هزار سكه هم بالا بردند و اگر در وضع كنوني سكه را بالاي يك ميليون تومان حساب كنيم ببينيد سر به كجا مي‌كشد؟! و جواني كه در آغاز زندگي است و مي‌خواهد به سنت اسلامي ازدواج عمل كند زير چه بار كمر شكني مي‌رود؟! اين مهر هم ديني اگر از زوجه برعهده زوج خواه عندالاستطاعه و خواه عندالمطالبه، حال اگر زن بميرد، وارثان وي مي‌توانند مقدار سهم الارثي را كه از او به آنها مي‌رسد از مال بردارند، اگر فرزندي نداشته باشد پدر و مادر و وارثان درجه دوم و در صورت نبود آنها درجه سومي‌ها و... ارث او را مي‌برند!! يعني مرد زنده است و اينها مي‌آيند در گذشته را از مال وي بر مي‌دارند و مي‌برند!!
و اگر فرزند يا فرزنداني از اين شوهر يا از شوهر پيشين داشته باشد، آنها مي‌توانند مهريه مادر را از اين مرد مطالبه كنند!!
راستي آيا كساني كه چنين مهريه‌ها و كابين‌هاي سنگيني را مي‌پذيرند از لوازم اين كارشان آگاهي دارند؟! آيا توجه دارند كه چه دين سهمگيني را با چه لوازم پيچيده‌اي سهل و آسان به عهده مي‌گيرند؟! البته برخي از فقهاي عظام اساساً قرار دادن مهريه‌اي را كه پرداخت آن در توان مرد نباشد باطل مي‌دانند.
اما تأثير منفي و نامطلوبي كه چنين مهريه‌اي در روابط زناشويي و در كشيده شدن بسوي طلاق دارد اين است كه بسياري از زنان كم ظرفيت به پشتوانه چنين مهريه كلاني بناي ناسازگاري مي‌گذارند و اين كار اندك روابط دلنشين خانوادگي را به سردي و بگومگو و سپس به تيرگي و سرانجام به كشاكش و طلاق مي‌رساند.
2- يكي ديگر از بندهاي مشكل آفريني كه در عقدنامه گنجانيده‌اند و در گذرگاه خطيري يعني به هنگام عقد گريبان زوج را مي‌گيرد اين است كه زوج اگر بي‌جهت همسرش را طلاق دهد بايد نيمي از درآمد پس از ازدواجش را به او بدهد. چندي پيش اينجانب را براي اجراي عقدي دعوت كرده بودند، داماد جواني بالاي بيست سال بود. محضردار بندهاي عقدنامه - و از جمله همين بند - را براي وي خواند و او هم سخني نگفت. من به او گفتم مي‌داني كه قبول اين شرط چه لوازمي دارد؟ گفت نه! و اندكي به فكر فرو رفت، اما در مجلسي كه از كساني دو سوي عروس و داماد پر بود نمي‌شد سخني گفت و ناگزير عقد جاري شد. اما راستي چه اندازه مي‌توان به همدلي و سازگاري زن و شوهر و خانواده دو طرف با يكديگر اطمينان داشت؟ اگر خداي نخواسته مشكلي پيش آيد - چنان كه در موارد ديگر فراوان پيش آمده است - سرانجام اين جوان جه خواهد شد؟ اساساً اين چه شرطي است كه حق قانوني مرد را از وي بگيرد؟ آيا هيچ انديشيده‌اند كه چنين شرطي كه براي جلوگيري زوج از طلاق گزافي و بي‌جهت وضع شده، از سوي ديگر يعني از ناحيه زن باعث افزايش طلاق خواهد شد؟ تازه، به فرض رسيدن به مرحله طلاق، درگيري و كشاكش در باب ميزان افزايش درآمد زوج پس از ازدواج و كشيدن به دادگاه و... آغاز خواهد شد و ببينيد چه آبروريزي‌ها و هتك حرمت‌هايي كه روي خواهد داد!!
3 - از آن جا كه نفقه زن بر عهده شوهر است، وي بايد با هر مشقتي كه شده هزينه زندگي خود و همه خانواده و از جمله همسر را فراهم كند اما در اين ميان درآمد زن از خود اوست، بسياري از زنها امروز با افزايش سواد عمومي، كار بيرون از خانه دارند و معمولاً درآمد آن را از آن خويش مي‌دانند، حال يا چيزي از آن به شوهر نمي‌دهند و يا اگر هم بدهند شوهر را بدهكار خويش مي‌دانند. اكنون بنگريم كه عملاً چه ناهماهنگي بوجود مي‌آيد؟ مرد بايد كار كند و همه بار زندگي را بر دوش بكشد و زن براي خودش كار كند، هزينه‌اش به گردن شوهر باشد و درآمدش هم از آن خودش باشد. آيا مشكل پيش نمي‌آيد؟! چه تعداد از زنان به خاطر اين كه كانون زندگي گرم و هماهنگ بماند گذشت مي‌كنند؟ آيا خود همين كار زن در بيرون و اختصاص درآمد آن به وي باعث بسياري از طلاقها نيست؟ آيا بررسي شده است كه طلاق در جاهائي كه زن خانه‌دار است به اندازه جاهايي است كه زن كار بيرون دارد و درآمدش مال خود او است؟ قطعاً يكسان نيستند! آخر اين چه عدالت و انصافي است كه تمام بار زندگي بر دوش يكي از دو طرف باشد و طرف ديگر آزاد باشد و كار كند و درآمدش هم تنها براي خودش باشد؟!
ممكن است بگويند كه مرد مي‌تواند مانع كار كردن زن در بيرون خانه شود، اما اين كار عملاً مقدور نيست و باعث درگيري و كشاكش داخلي مي‌شود، چرا كه زن خواهد گفت سالها عمر و جواني صرف كرده و علم آموخته‌ام و اكنون شما مانع بهره‌مند شدن از مزاياي آن مي‌شويد؟! كدام مورد را سراغ داريد كه مرد مانع كار زن شده باشد و مشكلات پيچيده داخلي پيش نيامده باشد؟
4- آتش خانمان سوز اعتياد كه صدافسوس مواد گوناگون آن را فرومايگان فاقد شرف و وجدان بشري در ميان افراد جوان و ميان سال و سالمند، پخش مي‌كنند و پس از ابتلا، اختلافات داخلي آغاز مي‌شود و كار به طلاق مي‌كشد و خانواده‌اي كه آشيانه آسايش زن و مرد بود از هم مي‌پاشد و پرپر مي‌شود و فراوان ديده‌ايم كه زن جواني با چشمان اشكبار با فرزند يا فرزندان بي‌پناه و بي‌سرپرست مانده و شوهر هم همه چيز حتي مشاعر خود را از دست داده كارش به كارتن خوابي و سرانجام به... كشيده است.
5 - علل و عوامل گوناگون وفراوان ديگري از بدآموزي فيلمهاي مبتذل كه از هزاران ماهواره غربي و صهيونيستي پخش مي‌شود، ضعف فرهنگي و تربيتي برخي خانواده‌ها، بالا رفتن توقعات عمومي و بيرون رفتن از حفاظ قناعت و صبر - كه سنت ديني و فرهنگي ما بود - چشم و همچشمي كه مولود تحول زندگي صنعتي و اختلاف سطح معيشت خانواده‌ها است و عوامل بسيار ديگري كه مجال پرداختن به آنها نيست و بايد يكايك آنها به تفصيل بررسي و براي آنها چاره جوئي شود كه بسيار هم دشوار است.
اما آن چه در اين ميان قابل پيگيري و اقدام عملي است سه بند اول است كه بايد نخست مجلس و قوه قضائيه در قالب قانوني و سپس شوراي عالي انقلاب فرهنگي و ساير نهادها و مراكز مربوط، بصورت تلاشهاي فرهنگي در اين باره اقدام جدي بعمل آورند. روحانيت گرانقدر هم كه بيشترين تأثير و نقوذ را در ميان عموم مردم دارد بايسته است كه با تكيه بر سنت اسلامي ما، در اين زمينه پيشتاز باشند تا ازدواجها سهل و سبك برگزار شود و درون خانواده‌ها آرام باشد و حديث "مبغوض‌ترين چيزها نزد خداوند طلاق است" همواره نصب العين همگان قرار گيرد بلكه از اين بلا و آتش خانمان سوز طلاق ممانعت بعمل آيد.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: