آدرس پست الکترونيک [email protected]









چهارشنبه، 23 اسفند ماه 1391 = 13-03 2013

زیر بار آن گرانی تسمه ی او می برد؛ البته در آنگولا!

خبرآنلاین: این طنز اگرچه شباهت های بسیاری به شرایط کنونی دارد اما به گفته شاعر و اسناد موجود، این ابیات برای کشور آنگولا سروده شده است!

باغبان در آنگولا گر صحبت گل بایدش

زیر خرج فندق و پسته تحمل بایدش

عیدی و یارانه اش را جمع کرده روی هم

با دو سوم از پس اندازش که افتاد از قلم

تا زبانم لال اگر مهمان بیاید پشت در

آبرو داری کند در حد خیلی مختصر

چون که مهمان نیم کیلو پسته از آجیل خورد

باغبان چیزی نگفت و سکته کرد افتاد مرد

البته اینها که گفتم هست مال آنگولا

آدمی اصلا دلش سوزد به حال آنگولا

کوری چشم تورم باز می آید بهار

خوش به حال روزه دار و خوش به حال روزگار

خوش به حال ماهی سرخی که توی تنگ آب

بی خبر از خارج تنگ است و آن وضع خراب

هر کسی غیر از هوا و آب چیزی می خورد

زیر بار آن گرانی تسمه ی او می برد

مردم از این وضع عالی قدردانی می کنند

جیب های پاره را خانه تکانی می کنند

البته این ها تماما هست مال آنگولا

آدمی اصلا دلش سوزد به حال آنگولا

هفت سین در این شرایط شوخی با مزه ای است

ما نفهمیدیم آخر حکمت این قصه چیست

خودبخود هی سبزه توی سفره هاشان سبز شد

سرکه هم حتی گران شد حق سکه نقض شد

در کنار هفت سین و لحظه های شاد عید

دیده شد مردی سماقی را به شدت می مکید

من نمی دانم دعاهاشان چرا درگیر نیست

سیر می خندد به این که جز خودش کس سیر نیست

سال نو یعنی که روز از نو و روزی مثل قبل

پس حواست جمع باشد تا نسوزی مثل قبل

باز دارد می شود تحویل، سال آنگولا

آدمی اصلا دلش سوزد به حال آنگولا



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: