اینان زنده اند به خوردن مغز فرزندان شما
وبلاگ 28mah.blogspot
نور به قبرش ببارید سعیدی سیرجانی را که خوب شناخت این قوم را ،آن گه که ربودند خیزش مردم را ،مدهوش ساختند این مردم را و بسیار کشتند جوانان این مردم را برای او تنها نیم دهه را بس بود تا به خاطر بیاورد آن افسانه ی هولناک کهن را ،و در اندیشه اش ناگه مشعلی برافروزد که آه ... آن گاه که فریدون آن ضحاک پدرکش دیو سیرت را در البرز کوه به بند کشید تا بمیرد ،او بمرد اما روحش نمرد و ابلیس بیافت قومی سست نهاد و دین فروش را که هرچه خواهند بکنند و در نزد آنان نباشد هیچ میزانی از برای انصاف و راستی و هرچه کنند نام دین خدا بر آن نهند تا بسته نگه دارند کام مردمان را و آن گه دمید روح ضحاکی را به اندیشه اشان تا امروز برخیزد از دل تاریخ نه ضحاک که ضحاکان ،تا تمام کنند ستم را بر مردمان این سرزمین.
چه نیکو این اندیشمند حکیم ،فاش ساخت پندار و رفتار و گفتار دولتمردان جمهوری اسلامی را از دل افسانه ی « ضحاک ماردوش ». و چه رسا فریاد برآورد که ای مردمان ایران زمین اینان که امروز حکم می نهند بر گرده ی شما ،راه و رسمی آشنا دارند. راه و رسم « جوان کشی » ،چه در سیه چال باشند چه در بند اهریمن جنگی هشت ساله. اینان زنده اند به خوردن مغز فرزندان شما.
برای سعیدی سیرجانی نیم دهه را بس بود تا به دست آورد این آگهی سترگ را ،آیا برای ما سه دهه کافی نیست که دریابیم « جنگ نعمتی است عظیم از برای این قوم »؟ آیا سه دهه برای ما بس نیست تا بدانیم مردان جمهوری اسلامی زنده اند به روشن نگه داشتن تنور سوزان جنگ ،حتی اگر جنگی نباشد ؟
آیا وقتش نرسیده که شما پدران و مادران این سرزمین دریابید ،آن هنگام که فرزندانتان را می سپارید تا ببرند به زیارت خاکستر آن جنگ خانمان سوز ،جوانان شما می شوند به مثابه ی هیزم هایی از برای جنگ های بعدی. تا بسوزند و روشن نگاه دارند تنور جگرسوز جمهوری اسلامی را. آهای پدران و مادرانی که فرزندانتان به سلامت بازگشتند از سفر « راهیان نور » و چونان سایر هم سالانشان در هم نشکست تن نحیفشان ،بدانید که آنان قربانیان پسین این آتشند.
و بدانید آن هنگام که گذاشتید که فرزندانتان « راهیان گور » شوند ،خون آن ها بر دستان شماست...