شنبه، 30 اردیبهشت ماه 1391 = 19-05 2012اندر کلاهداری طلابِ دین - م.سحردرعصر چیرگی سیاسی و نظامی ملایان گُنبدی مثلِ برف و پنبهء خام فرشِ چینی فتاده روی زمین مُهر و تسبیحِ شیعیانِ وطن جنسِ روسی فضای مدرسه را آیت اُلّله ، منبرش نو بود همه گرمِ رواجِ دین بودند آستین لیک بوی خون می داد خبر از ظلم و دزدی و هیزی خبر از سنگسار و انبُر داغ خبر از قاضیانِ شرع ِمُبین صاحبِ ریش و دفتر و دستک متخصص به ضرب و شتم و دُخول خفته در حجره ، علمِ دین خوانده درس ِ : «او را بکش که مُرتدّ است» اجتهادش ز اوستا تضمین مُهر و استامپ پیش او حاضر حُکمِ کُشتارِ مُرتدِ ناباب آنچنان رحم را وداع کند آنچه خود حاصل تلمُّذِ اوست صیقل آرَد به ذوالفقار علی تا نَبی در مدینه ای تازه شاه گردد به پایتختِ عجم سَعدِ وقاّص را کُلاه دهد عصرِ تازیگری سلام کند سُنّتِ اوس و طائف و خزرج دین ده قرن و چار ، تازه شود عربیّت به یُمنِ ملایان شود ایران غریبِ میهنِ خویش فصلِ اسلام و عصرِ اوباش است دین ِ کهریزکی به تخت آمد وطن اندر لجن بیالودند حال کامد به دست فقه زمام خُمس از جنگل است و از معدن صادرات است سهمِ حفظ نظام *** حوزه ها پرورندهء دین اند طالب، آنجا حصولِ دین کرده ست خوانده علمِ شرایعُ الاِسلام خوانده ابنِ هُشام و ابنِ عقیل خوانده کشفُ المُراد فی تجرید دارها را به پا نگهدارد انتقامِ امام بستاند انتقامِ امام های شهید که یکی شان وزیر و شاه نشد، الغرض ، انتقام ِ عصر کهن حال ، عمّامه می نهد برسر کارِ اسلام را اداره کند این کُلاهِ سفیدِ شومِ خبیث
* این مثنوی متأثر از تصویری ست که گروهی از ملایان را در حال ورود به «جامه افتخار آمیز»روحانیت نمایش می داد . ظاهراً این طُلاب، مراحل نخستین درس های حوزوی خود را به پایان رسانده بودند و منتظر بودند تا طی مراسمی ، عمّامه های سفید خود را که به نظمی خاص در برابر خود نهاده بودند ، بر سر بگذارند و «تن شریف » را به این «لباس زیبا» مزین کنند و در خدمت اسلام عزیز ِحاکم ، انسایت خود را و دیانت خود را به نحو شایسته و بایسته ای ـ همچنان که استادانشان و مراجعشان در این سی و چهار سال گذشته کرده اند ـ در حق مردم ایران اعمال کنند. |