سایت فرارو: علیرغم تلاش های بسیار دولت روسیه برای آرام نگه داشتن معترضان، نارضایتی عمومی در این کشور روندی رو به رشد دارد.
گزارش الجزیره: افت قابل پیش بینی محبوبیت حزب روسیه متحد (حزب پوتین) برای کرملین همانقدر دور از انتظار بود که بارش برف در ماه دسامبر برای رفتگران خیابان های مسکو.
مقامات رسمی روسیه از اعتراضات مردم این کشور گیج شده بودند و این بهت و دستپاچگی نه تنها در اتهام زنی ناگهانی ولادیمیر پوتین که هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا و سناتور جان مک کین را از سازمان دهندگان اعتراضات و تظاهرات در مسکو دانسته بود، بلکه در لحن تمسخرآمیز وی هنگام صحبت در مورد این اعتراضات و جک هایی که در اینباره می گفت کاملاً مشخص بود. هیچ کس در پاسخ به این بی مزگی نخندید، حتی وفادارترین گروه ها به پوتین.
اعتراض مردم روسیه به دستکاری صندوق های رای گیری نخستین نشانه یک تغییر واقعی است، اشاره ای از سوی جامعه به مقامات. در واقع پس از گذشت بیش از ده سال در قدرت بودن، همانطور که برای هر دولت دیگری اتفاق می افتد، نظام روسیه با کاهش پتانسیل روبرو است و رای دهندگان حال به صورت تدریجی به دنبال جایگزین ها هستند.
در دموکراسی های نرمال، چنین شرایطی باعث به قدرت رسیدن یک گروه اپوزیسیون می شود و همه چیز به شکل صلح آمیزی انجام می شود. در دموکراسی سورکوف روسیه (ولادیسلاو سورکوف طراح ایدئولوژی «دموکراسی حاکمیتی») به قدرت رسیدن یک اپوزیسیون ممنوع است یا دستکم تا زمانیکه این نوع از دموکراسی وجود دارد هیچ اپوزیسیونی به قدرت نمی رسد. به عبارت دیگر، آینده این کشور به چگونگی درک مقامات از اشاره هایی که از سوی جامعه دریافت می کنند و واکنشی که دارند بستگی دارد.
در برابر دیوار
واکنش نخست مقامات خوشبینی چندانی ایجاد نمی کند؛ پوتین به عنوان رئیس جمهور آتی دستوراتی را برای شفاف سازی فضای انتخابات پیش رو اعلام کرد و خواستار نصب دوربین در تمام ستادهای انتخاباتی شد «تا حماقت انتخابات کمیسیون برای همه آشکار شود.» دولت روسیه قصد دارد برای تکمیل استراتژی خود دست به اقدامی دشوار بزند. ولادیمیر پوتین، کاندید ریاست جمهوری از رهبران تجاری این کشور خواسته که 43 تریلیون روبل، معادل یک تریلیون و 400 میلیارد دلار را طی سه سال آینده صرف تحول اقتصاد روسیه از موقعیت کاملاً وابسته به منابع طبیعی به یک اقتصاد نرمال تولیدی کنند.
تاجران روسیه با لبخند و تشویق مودبانه به این پیشنهاد پاسخ دادند اما این تریلیون دلارها از کجا می آید و چه کسی آن را تامین خواهد کرد؟ اقتصاد روسیه بر رشوه خواری و پارتی بازی استوار است. تاجران با کمک دوستان خود در دولت تلاش دارند که بودجه ای بیش از آنچه برای کارشان ضرورت دارد را دریافت کنند.
آنچه برای باقی مانده بودجه اتفاق می افتد تنها به صداقت یا عدم صداقت دریافت کنندگان بستگی دارد. حال می توان پیشنهاد پوتین را بهتر درک کرد؛ وی به خوبی می داند که چنین حجم هنگفتی از بودجه به اقتصاد تزریق نمی شود؛ در واقع چنین حجمی از بودجه اصلاً وجود ندارد. به همین دلیل است که پوتین از رهبران تجاری روسیه می خواهد که از فساد دست بردارند و به جای آن پولی را که «به سختی!» به دست آورده اند را در چرخه تجارت کشور سرمایه گذاری کنند.
چنین شرایطی در حالی ایجاد شده است که براساس رتبه بندی ها، روسیه طی سال گذشته نزدیک به ده پله از جایگاه خود در لیست جذاب ترین کشورها برای سرمایه گذاری پائین آمده و حال در میان 150 تا 160 کشور جهان قرار گرفته است. سرمایه ای وارد روسیه نمی شود بلکه سرمایه ها از این کشور خارج می شود؛ حجم سرمایه خارج شده از روسیه طی سال 2011 بر اساس یکی از گزارش ها 70 میلیارد دلار و بر اساس گزارشی دیگر نزدیک به 90 میلیارد دلار بوده است.
«چطور در موردش قضاوت می شود؟»
و یک مشکل دیگر هم وجود دارد؛ پس از ده سال تکیه زدن بر مسند قدرت بدون وجود رقیب، سرنوشتی مشابه به طور اجتناب ناپذیری در انتظار هر رهبری است، چه در یک امپراتوری قبل از انقلاب باشد، چه در اتحاد جماهیر شوروی یا پس از اتحاد جماهیر شوروی. درکش چندان سخت نیست: افراد چاپلوس که حیات شان به وجود رهبری بستگی دارد، هرگز از تملق گویی در مورد خرد و دور اندیشی در تعهدات رهبر خسته نمی شوند. اگر اقدامی جز این داشته باشند از کار بیکار می شوند و اعتماد به آنها از دست می رود.
در مقابل رهبر حتی اگر پست و زبون هم باشد، نمی تواند در تضاد با اظهارات متملقانه عمل کند. وی نمی تواند بگوید: «ساکت شو! هر چه می گویی احمقانه است و من احمق احمق ها هستم.» وی برای اثبات شایستگی تمام تلاش خود را به کار خواهد گرفت اما به طور طبیعی، مردم دوره بعد هستند که کارهای وی را ارزیابی می کنند. چطور در موردش قضاوت می شود؟ حدس زدن در اینباره چندان سخت نیست. کافی است به یاد بیاورید که رژیم اتحاد جماهیر شوروی چگونه دوره پیش از اتحاد جماهیر شوروی را قضاوت کرد و دوره رژیم پس از اتحاد جماهیر شوروی حال چگونه اتحاد جماهیر شوروی را قضاوت می کند.
مشکل اینجا است که از همان دوره اتحاد جماهیر شوروی هم دولت روسیه به رای دهندگان اعتمادی نداشت و گمان می کرد مردم به دلیل بی تجربه بودن یا برخی عوامل دیگر، قادر به انتخاب شخص لایق نخواهند بود. در برخی موارد دولت برای کمک به مردم در این زمینه، اقدام به خارج کردن برخی کاندیدها و حفظ تنها یک کاندید – لایق ترین آنها- در انتخابات کرده است. و حال پوتین برای جلوگیری از روی کار آمدن مخالفان سیاسی، پیشنهاد ایجاد فیلتر کرملین در مسیر رای گیری را ارائه داده تا تنها کسانی که از این صافی عبور می کنند به انتخابات راه یابند.
پوتین برخلاف رژیم اتحاد جماهیر شوروی می تواند دو یا سه کاندید را معرفی کند اما همه آنها باید از یک جریان باشند. وی معتقد است که این روش بسیار مفید خواهد بود اما دقیقاً برای چه کسی؟
تاریخ خود را تکرار می کند
مثال های بالا نشان می دهند که روسیه فعلی نتوانسته معنای اشاره ای که از سوی جامعه دریافت می کند را به درستی درک کند و این امر در غیاب اطلاعات عینی تعجب آور و جدید نیست. نگاهی به تاریخ بیاندازید؛ در آستانه انقلاب 1917، تزار روسی نیکولای دوم تا آخرین لحظه معتقد بود که مردمش عاشق او هستند و پس از آن هم دیگر دیر شده بود.
اما دولت فعلی روسیه از روزهای آخر خود دور است. اگر نگاهی به تاریخ بیاندازید دستکم 10 تا 15 سال باقی مانده است.
بنابراین ولادیمیر پوتین از کسب قدرت برای دوره ای جدید اطمینان کامل دارد. به قدرت رسیدن پوتین به خاطر حرفه ای بودن کمیسیون های انتخاباتی نیست، بلکه به این دلیل است که علیرغم حضور دیگر کاندیدها در انتخابات، هیچ جایگزین قانونی برای پوتین وجود نخواهد داشت و اینجا است که می توان شاهد دستان کارشناسانه بخش سیاسی کرملین بود که تمام رقبای خطرناک را کنار گذاشته است.
پوتین تمام رقبای خود را پیش از آغاز انتخابات با راه های مختلف از میدان بیرون کرده تا بسیاری بگویند وی قصد بازگشت به قرن نوزدهم را دارد؛ به دوره ای که چارلز دیکنز اینطور توصیفش می کند «زمانیکه ارزش دست ها از مغزها بیشتر بود، زمانیکه کارگر دستی منبع سعادت قدرتمندان بود.»