چهارشنبه، 8 دی ماه 1389 = 29-12 2010بگذارید امروز درباره فروغ بنویسیم / سیمین بهبهانیسایت مدرسه فمینیستی: فروغ فرخزاد روز 8 دی 1313 به دنیا آمد و امروز 76 سال از آن روز می گذرد و همین بهانه ای است برای ما در مدرسه فمینیستی که به همراه پیشکسوتانی چون سیمین بهبهانی سالروز تولد فروغ را پاس بداریم: بگذارید امروز را درباره زنی بنویسم که یکی از پیشگامان تحول در شعر ایران بود و امروز 76 سال از سالگرد تولدش می گذرد ، فروغ فرخزاد را می گویم: زنی که شاعر متولد شده بود، بی آن که در محیط شاعرانه رشد کرده یا به دانشکده ادبیات رفته باشد. بی گمان شعر فروغ برای من دو ارج دارد: یکی ارج زیبایی و شاعرانگی و دیگری ـ که بر آن یک، مقدم است ـ ارج سنت شکنی و شهامت اوست. نخستین شعری که از فروغ خواندم در مجله روشنفکر بود که بر فراز عکس او چنین عنوان شده بود: شاعره بی پروا. و شعر را خواندم با چنین آغازی: گنه کردم، گناهی پُر ز لذت در آغوشی که گرم و آتشین بود... و چنین پایانی: خداوندا ! چه می دانم چه کردم در آن خلوتگه تاریک و خاموش. شعری بود که اگر مردی با زبان مردانه آن را می سرود، آب از آب تکان نمی خورد! اما از زنی جوان بعید می نمود که با آن شهامت به چنان اعترافی بپردازد. از این رو همین شعر فروغ، تا مدت ها نقل مجالس بود. دریغ که آن کسان که قصد اصلی از بیان این لحظه شاعرانه را بدانند اندک شمار بودند و کم تر کسی به شاعر از چشم سنت شکنی جوان، نگاه می کرد. به تاریخ ادبیات کشورمان که نگاه کنیم، می بینیم که زنان شاعر از هزار سال پیش تا قرن حاضر از شمار انگشتان یک دست بیش نبوده، و از آن میان دو تن بر سر پافشاری بر اندیشه خویش جان باخته اند، یکی رابعه بنت کعب بود که حکایت او چنین است: رودکی در مجلس امیر سامانی حکایت بانویی می کند که شاعره یی توانمند بود و عاشقی پاکباز، یعنی دل سپرده غلامی از غلامان برادر خویش، و این برادر در مجلس حضور داشت و رودکی او را نمی دید و از خطر گفتار خود نمی اندیشید. برادر رابعه، بنابر سنت های قبیله یی و عرف جامعه خویش، چنان به خشم آمد که از مجلس امیر تا منزل خود یکسره تاخت و غلام و خواهر را در دم هلاک کرد! یکی هم با نام مهستی ست که چند رباعی شاد و شنگ از او و چند داستان درباره شخصیتش به جا مانده است و از عاقبت کارش خبری در دست نیست و شاید به سبب حمایت دربار، چندی را به «امن عیش» گذرانده یا در «صحت حکام»، که به قول حافظ «ظلمت شب یلداست» این «امن عیش» را با دغدغه خاطر و وحشت از دگرگونی حال درآمیخته باشد. دو / سه زن دیگر را نیز می شناسیم که از شاهزادگان یا از کبوتران حرم شاهان بوده اند و به تغزلی یا طیبتی مردانه قناعت کرده اند. فروغ بر ضد سنت دیرین استضعاف زن برخاست و در نتیجه، تلی از کتاب هایش در سبزه میدان خاکستری شد. |