بار سنگین شورای ملی - شاهین نژاد
گام نخست برای ایجاد شورای ملی در برونمرز با پیروزی برداشته شد. گر چه روند گردآوری کمکهای مردم برای تشکیل نشست یکم شورای ملی خالی از نارسایی نبود ولی امیدهای بزرگی را در دل بسیاری از هممیهنان برافروخت. شور و هیجان پیش آمده در واپسین آخرِ هفته ژانویه در این وانفسای بی تفاوتی، یاس و سرخوردگی، غنیمت است و دلگرم کننده.
آنچه که ایرانیان در این سی و چند سال از دست داده اند، تنها پیشرفت اقتصادی، آزادیهای فردی، جامعه ای سکولار (عرفی) و رو به پیشرفت، اعتبار جهانی، سرمایه های ملی و جان بسیاری از فرزندان ایران زمین نبوده است بلکه گنجینه گرانبهایی که "اعتماد" نام دارد نیز سالهاست که از میان ما رخت بربسته است.
در ایران، فضای پر از دروغ سه دهه گذشته، وعده های توخالی سردمداران نظام و ریا و چند چهرگی در محیط پر از سانسور و اختناق مذهبی ما را به ملتی تبدیل نموده است که بسیار دیرباوریم و بی اعتماد به همه کس و همه چی. در برونمرز، وضعیت چندان بهتر نیست. پراکندگی و کوشش برای بقا در غربت، نامهربانی و نامردی دیدن از این دوست و یا آن آشنا، دل بستن به این جنبش و یا آن پروژه که سرانجام، سرنخ آنها در دست نظام و یا در اختیار "دون کیشوت های وطنی" دیده شد ما را به مردمی بدل نموده که با عینک بدبینی و تردید به هر کُنِش ارزنده و هر سخن نو می نگریم. حق هم داریم چون مردمی هستیم آسیب دیده، بلا کشیده و بازی خورده از بیگانه و خودی.
اکنون، برجسته ترین چهره ایرانی در برونمرز که هم به دلیل پیشینه خانوادگی و هم به جهت عملکرد سی ساله خویش، در نزد بخشی از ملت دارای اعتبار و پایگاه استواری است، پا پیش نهاده است و با پشتیبانی از شماری چهره های کمتر شناخته شده و بیشتر جوان، طرح ایجاد شورای ملی در تبعید را به مردم عرضه کرده است. با وجودی که بیشتر سازمانهای سیاسی اسم و رسم دار به دلایل گوناگون از همکاری با این طرح سر باز زدند، استقبال مردم بویژه در مورد همیاری مالی خرسند کننده بود. گر چه این پدیده بار دیگر نشان دهنده این حقیقت تلخ است که گروههای سیاسی نتوانسته اند درصد چشمگیری از مردم را با خود همراه نمایند ولی نوید دهنده این واقعیت نیز بود که مردم بر پایه خرد جمعی، آن حرکتی را که اصیل، واقع بینانه و بر بنیاد مصلحت کشور بدانند، تنها نمی گذارند.
حال بر بستر مناسبی که برای اعتماد سازی در حال شکل گیری است، نه تنها می توان با عملکرد درست، هوشمندانه و مدبرانه، چرخهای قطار شورا ملی و نجات کشور را با شتاب بیشتری به حرکت انداخت بلکه سرآغازی شد برای اینکه اطمینان و همدلی ملی به جامعه ایرانی باز گردد. از اینرو، مسئولیت دست اندرکاران ایجاد شورای ملی بسی سنگین تر از وظیفه یک پروژه سیاسی است و به گونه ای می توان آن را یک طرح بزرگ ملی دانست.
وظیفه مردمی که در گام نخست به این طرح ملی پشتگرمی دادند نیز در این مرحله تنها نظاره کردن و به انتظار نشستن نیست. باید دیگران را در جریان این طرح گذاشت و به شمار پشتیبانان تشکیل شورای ملی افزود. فراموش نکنیم هنوز بخش بزرگی از هممیهنان از این حرکت آگاه نیستند و یا آشنایی چندانی با آن ندارند. در کنار گسترش کمی حامیان شورای ملی، نیاز به افزایش کیفی پشتیبانان فراخوان ملی و نمایندگانی که برگزیده نخستین همایش شورای ملی خواهند بود نیز احساس می شود. حضور نمایندگان دانش آموخته و با تجربه در زمینه های اقتصاد، انرژی، مالی، روابط بین الملل، جنگهای رسانه ای و تبلیغاتی، تاریخ و سیاست و آشنا به زبانهای خارجه و خوشنام و پرتوان از شروط لازم کامیابی و پیروزی این واپسین بخت ایرانیان برای نجات کشور می باشد.
اگر با ندانم کاری، حرکتهای احساسی نابخردانه، کوته بینی و خام اندیشی، این فرصت بزرگ را از دست بدهیم و سرمایه سوزی نماییم، برای سالهای سال امکان همراهی و همگامی میلیونها ایرانی را برای انجام هیچ حرکت بزرگ ملی نخواهیم داشت و مردمی که آمده اند درمیدان حضور فعال داشته باشند، به خلوت خانه خود بازخواهند گشت و حتی واژه "اعتماد" را از فرهنگ واژگان خویش حذف خواهند نمود. همگی به وظیفه خطیر خود در این زمان، آگاه باشیم چون این بار، اشتباه غیر قابل جبران است.
(فوریه 2013)