اگر تلاشهای بسیاری از فعالان سیاسی در خارج از کشور و تعدادی از مبارزان داخل کشور درسالهای 83 تا 85 را منظور نکنیم، از ابتدای سال 89 تا کنون همراه با طیفی از فعالان سیاسی در خارج از کشور تلاش شبانه روزی کرده ایم تا روند گفتگو برای ایجاد همبستگی و اتحاد با احزاب اتنیکی کشور از جمله احزاب کردستان را جهت پیدا نمودن راه حلی برای ااستیفای مطالبات آنها تداوم ببخشیم. اما این گفتگوها علی رغم تشکیل اجلاس کلن در 7 و 8 ماه ژانویه 2012 تا کنون به نتیجه نرسیده و با اعلام توقف کامل آن از سوی اعضای اتنیک شورای هماهنگی، کلیه گفتگوها ی دو ساله بی سرانجام باقی ماند. پس از آن بود که با تفاهم نامه ای از سوی دو شاخه از احزاب دموکرات کردستان ایران و کومله کردستان روبرو شدیم، تفاهم نامه ای که فعالان سیاسی اپوزیسیون سراسری را نسبت به عملکرد احزاب مذکور دچار تردید بسیار کرده است.
باز گویی مختصر:
احزاب کردستان ایران بدلیل سابقه طولانی در مبارزه در مقابل استبداد همگی از اعتبار بالایی در میان مردم کردستان ایران بر خوردار هستند، به همین دلیل، انشعابات احزاب باعث نگرانی مردم کردستان شده است. اما احزاب دموکرات کردستان به هر دلیلی به دوشاخه حزب دموکرات کردستان به دبیر کلی آقای خالد عزیزی و حزب دموکرات کردستان ایران به دبیر کلی آقای مصطفی هجری منشعب شده اند و احزاب کومله نیز در سه بخش مطرح به دبیرکلی آقای عمر ایلخانی زاده ، آقای مهتدی و آقای علی زاده دبیر کل حزب کمونیست کردستان تقسیم شده اند. این احزاب انشعابی بصورت روتین تلاش می کنند که دارای مواضع سیاسی همانند نباشند، اما مواضع احزاب کردستان در مورد حل مسائل کردستان در چارچوب ایران دموکراتیک مواضعی مشترک و بصورت جمعی مورد توافق است. در این فرآیند، این امکان وجود دارد که حزبی بصورت مقطعی مواضعی اتخاذ نماید که نسبت به سایر احزاب تند تر و گاه افراطی بنماید. این وضعیت را من به عنوان موضع اصلی آن حزب محاسبه نمی کنم و عوامل دیگری را در این موضع گیری ها دخیل میدانم. با توجه به تجربه ای که احزاب کردستان ایران کسب کرده اند و هدفی که دنبال میکنند بخوبی می دانند که اتخاذ هر گونه مواضع تند روانه، موجب تقویت مواضع آنها نمی شود. مواضع تند روانه ای که سایر نیروهای سیاسی در کشور را نادیده انگارد و در حوزه کشوری، مبانی ملی را به زیر سوال بکشاند نه تنها دستاوردی محسوب نمی شود که تمامی اعتبار سیاسی آن جریان اتنیکی را نزد اپوزیسیون سراسری دچار خدشه می سازد.
موضوعات مهم پیرامون بیانیه:
مشاهده کرده ایم که واکنشها از سوی برخی جریانات و شخصیتهای سیاسی کشور از داخل و بیرون بسیار جدی و گسترده بوده است، بطوریکه بیانیه ای در مقام دفاع از تمامیت ارضی در مقابل بیانیه مزبور صادر گردید. من این بیانیه را امضاء کرده ام تا علاوه بر اعتقادم نسبت به دفاع از تمامیت ارضی، از یکسو بعنوان کسی که همراه دیگران برای حل مسئله جریانات اتنیک گفتگو میکند مورد اتهام تجزیه طلبی تند روان راست واقع نشوم و از سوی دیگر نتیجه تند روی برخی احزاب اتنیک را به تصویر بکشم!. من معتقدم که نسبت به سرنوشت اتنیک در کشورمان همه ما دارای مسئولیت هستیم مگر اینکه نخواهیم رسالت خود را در مقابل تمام مردم و کشورمان انجام بدهیم. اما بپردازیم به این سوال که در این مقطع چرا دو شاخه حزبی از دو جریان مختلف بیانیه مشترک داده اند، در این ارتباط تفاوت تشکیلاتی با بخشهای انشعابی دیگر الزاما علت اتخاذ مواضع بیانیه نیست، بلکه تفاوت اصلی در اتخاذ روش دستیابی به مطالبات تاریخی موجود در آنهاست. بطور کلی دو رویکرد نسبت به استیفای حقوق مردم کردستان وجود دارد. یک رویکرد صرفا از زاویه بیرونی و با موضع فدرالیسم ملی- جغرافیایی در منطقه کردستان و پذیرش آن از سوی همه اپوزیسیون دموکرات و ملی را شرط تشکیل همبستگی می داند، که بیانیه مذکور می تواند نمونه آن باشد، و رویکرد دوم تضمین دستیابی به حقوق مردم کردستان و دستیابی به فدرالیسم را منوط به ورود به عرصه ملی و همکاری، همفکری و مشارکت در تلاشهای سراسری با تمام نیروهای اپوزیسیون دموکرات و ملی کشور میداند، که این گامی تدریجی و مرحله ای و منطقی است. بدیهی است دیدگاه دوم دارای ظرفیت بالایی در همکاری و همگامی در سطح ملی است . بر اساس تحقیق، نیروهای سیاسی این نگرش فکری عمتا در تمام مناطق اتنیکی سراسر کشورحضور دارند.
پیرامون اثرات بیانیه:
بر اساس شناخت نسبی که از مواضع سیاسی احزاب کردستان دارم سوالی را که همواره در گفتگوها مطرح کرده ام باز گو میکنم تا مسئله دیگری را باز کنم،! چرا برخی از جریانات اتنیکی برای استیفای حقوق مردم بجای ورود ازدروازه ملی کشور از درب پشتی وارد معادله می شوند.! چرا در بیانیه این دو حزب کردستان ایران، بجای اعلام تلاش برای همبستگی و اتحاد تمام نیروهای کشور جهت دستیابی به حقوق مردم کردستان، موضوعات القائی ابهام بر انگیزی مطرح می شود، محتوایی که انگیزه گریز از مرکز آن در بیانیه صراحت دارد! بنظر من، اتخاذ تعمدی روش گریز از مرکز در بیانیه که در تعارض با سیاست عدم جستجوی منافع از درون کشور و از میان مجموعه اپوزیسیون سیاسی قرار دارد، قادر به انتقال پیام خود نبوده است.! این پیام مبنی بر اینکه اگر بخش های دیگر اپوزیسیون مطالبات مردم کردستان را نادیده بگیرند این گرایش تشدید شونده هم میتواند وجود داشته باشد، نتیجه منفی در بر داشته است.! تاثیرات بیانیه در میان اپوزیسیون همانگونه که اشاره کرده ام به بی اعتمادی هر چه بیشتر دامن زده است. این روش (فشار بر اپوزیسیون سراسری) روش مناسبی برای ترغیب اپوزیسیون به پذیرش نظرات سیاسی نیست. نباید فضای ملی و سراسری کشور با فضای سیاسی کنگره ملیتها و یا فضای سیاسی برخی احزاب و یا جلسات درونی برخی جریانات سیاسی همسو، یکسان فرض شود. پاسخی که فضای ملی در قبال بیانیه ها می طلبد در قافیه تبادل بیانیه های ابهام برانگیز و مشکل زای نمی گنجد، پاسخهای غیر اقناعی نیز تاثیر منفی بیشتری بر استراتژی سیاسی اپوزیسیون در کل کشور بر جای خواهد گذاشت، این موضوع مهمی است و نباید یطور سطحی از آن عبورکرد.
بی تفاوتی یک درد سیاسی است!:
فضای خارج از کشور تصویر واقعی از سیاست در داخل کشور را ترسیم نمی کند. دفاع از تمامیت ارضی هم بصورت غریزی هم بر اساس شعور و شناخت توسط مردم کشور ما در هر شرایطی صورت گرفته است، دفاع مردم آذربایجان در مقابل دشمن شمالی و مردم خوزستان و مردم سراسر کشور در مقابل تجاوز عراق نمونه ای از این مقاومت های مردمی است اما سوال در این است، آن خلاء یا سوراخ سیاسی که بخشهای وسیعی از سرزمینهای ما را تا کنون به تجزیه داده است کدام است.؟ رجوع به تاریخ ما را بسمت قرار دادهای ننگین از صفویان، قاجار تا جمهوری اسلامی می برد که بصورت رسمی کشور را آماج تجزیه های متناوب قرار داده اند، امروز ایرانیان بر اثر این معضل تاریخی است که جبرا به مارگزیده هایی می مانند که از ریسمان سیاه و سفید می ترسند و به همین دلیل است که پس از این همه حوادث تلخ ، بیانیه دو حزب کردستان ایران بر این نگرانی دامن زده است. مشکل سیاسی از این زاویه چیست؟!
می توان با خیال راحت نسبت به حقوق مردم کشور چشم بر بست و به سوی دیگر نگریست، مثلا به پرچم شیر و خورشید، که اگر هم شیرش باشد و هم شمشیرش اعتبار ملت بیشتر است، برخی معتقدند خود شیر نشانه قدرت فرهنگی ملت ماست و بعضی ها شمشیرش را می پسندند و حذف آنرا فرو کاستن از مقاومت ملت میدانند... بعضی ها به گستره محدود شده جغرافیای کشور خیره می شوند! در این میان اما کسی به ساکنانش نگاه نمی کند.! اگر امروز دلیل کوچ بیش از شش میلیون ایرانی به کشورهای دیگر را پرس و جو کنند باید و حتما به این نتیجه مصیبت بار برسند که، زندگی در سرزمینی که قوتش، آزادیش و امنیتش فراهم نباشد، امکان تداوم حیاتش وجود نخواهد داشت. مردمان مختلف سرزمینهای ما در مناطق زیست خود زیر فشارهای مضاعف استبداد جمهوری اسلامی قرار دارند، ناکامی ها و سرکوبیهای مداوم مردم و احزاب و جریانات اتنیک توسط جمهور اسلامی از دلایل عمده و مهم افزایش انگیزه گریز از مرکزاست. البته امروز همه مردم در سراسر کشور زیر سرکوب شدیدی استبداد مذهبی قرار دارند. بنظر می رسد در این شرایط بغرنج و بحرانی بی تفاوتی راه حل مسائل کشور نیست. همه اپوزیسیون دموکرات و ملی در این باره مسئولیت مضاعف دارند و می طلبد که در راستای حل معضلات مردمان تمام کشور با تمام احزاب و سازمانها و جریانات اتنیکی به مفاهمه و تعامل بنشینند...
نادیده گرفتن ها بزرگترین غفلت سیاسی است:
احزاب اتنیکی ( مورد نظر در بیانیه) نسبت به این واقعیت که در گفتگو و تعامل با اپوزسیون دموکرات و ملی قرار دارند، نباید بی اعتمادی نسبت به اپوزیسیون را تا سطح جمهوری اسلامی افزایش دهند. احزاب اتنیک بخوبی می دانند که طرح مطالبات مطلق، غیر قابل بررسی و یکجانبه که هدفش تنها مجاب نمودن دیگران به پذیرش باشد بطور قطع نتیجه منفی ببار خواهد آورد. بی اعتنایی نسبت به نظرات نیروهای گسترده سیاسی سراسری کشور به هیچ وجه نشانه قرارداشتن در موضع برتر سیاسی نیست، بلکه عدم وقوف به موقعیت سیاسی- اجتماعی خود و دیگران است. طرح موضوع فدرالیسم بخودی خود دارای اشکال نیست، اما طرح آن در حالت غیر متعارف که هم خواهندگان آن در زاویه ای سایه دار قرار بگیرند و هم دیگران را در جایگاه سوال برانگیز تصویر کنند غایتی ابهام برانگیز دارد که حق هرگونه تفسیر و تعبیر را جایز می شمارد و هیچ اعتراضی نیز بر آن وارد نیست.
نیروهای اپوزیسیون ملی نباید تنها هنگامی که بیانیه ای خواب آنها را آشفته می سازد، تنشان بلرزد و نباید رسالت خود را با بیانیه ای متقابل بپایان برسانند.! بجای آن، این نیروها باید روش گفتگو و دیالوگ را در پیش یگیرند و وارد میدان عمل سیاسی کشور شوند و در پیدا نمودن راه حل اساسی به کشور و مردم خودشان کمک کنند. همانگونه که تاکید کرده ام بیانیه مذکور پس از توقف گفتگو از سوی برخی احزاب اتنیک با فعالان سیاسی در همبستگی که مدت دو سال با آنها در حال گفتگو بوده ایم منتشر شده است. اکنون باید روشن شده باشد که هیچ روش دیگری غیر از گفتگو نمی تواند راهکاری صحیح و اصولی باشد. بدیهی است که هر حزب و جریان اتنیکی که معتقد به حل مسائل از طریق گفتگو با نیروهای سیاسی اپوزیسیون باشد و معتقد باشد که باید با دیگران در سرنوشت کشور و مردم سراسر کشور سهیم باشد مورد وثوق تمامی نیروهای اپوزیسیون است و به شکل متقابل نیروهای اپوزیسیون دموکرات و ملی تلاش نمایند باب گفتگوی ملی را باز نمایند. باید طرحی نو در انداخت، طرحی که نتیجه آن رضایت سیاسی- اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی همه مردمان همه مناطق کشورما و حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی باشد.
فراموش نکنیم عوامل و جریانات قاطع سیاسی برای تجزیه کشور، همواره حکومتها از جمله نظام جمهوری اسلامی و کشورهای بیگانه بوده اند. جمهوری اسلامی که برای بقای خود دریای خزر را در سینی طلا به بیگانگان تقدیم کرده است، و تمام منابع کشور را بر اساس ننگینترین قرار دادهای تاریخ به روسیه و چین فروخته است، حکومتی که منافع و ثروت کشور را به هر کس و ناکسی ( از از بوسنی تا سوریه لبنان، تا آمریکای جنوی تا کشورهای آفریقایی و بی نام نشانهای اطراف و اکناف دنیا) داده است تا به ملت خود ندهد چگونه می تواند حافظ کشور باشد؟! آیا می توان بجز به خود مردم کشور که همواره و تحت ستم هر حکومتی در صحنه های دفاع از مرزهای کشور حضور داشته اند، به حکومتهای کشور فروش اعتماد کرد؟! بنظر می آید کسانی که فکر میکنند جمهوری اسلامی حافظ تمامیت ارضی کشور است دچار تجاوز دماعی شده اند.! برای حفظ کشور باید با همبستگی میان همه مردمان ایران و نیروهای دموکراسی خواه اپوزیسیون و احزاب و نیروهای اتنیک از سد جمهوری اسلامی عبور کرد، در غیر اینصورت همه گونه خطری همواره در کمین کشور و ملت ایران نشسته است.
با امید به همبستگی هر چه مستحکمتر تمامی نیروها و جریانات سیاسی در جای جای ایران عزیز، به امید آزادی و رهایی ملت ایران از یوغ استبداد دینی و بر قراری حکومتی دموکراتیک و ملی که سهم عادلانه و برابر همه مردمان کشوردر آن برسمیت شناخته شده باشد.
عباس خرسندی
عضو همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر