دریاچه ارومیه، زمانی بزرگترین دریاچه آب شور خاورمیانه و نمادی از تنوع زیستی بود و «نگین سبز یا فیروزهای آذربایجان یا ایران» نام داشت، اکنون به زمینی پر از نمک و لمیزرع تبدیل شده است. این فاجعه زیستمحیطی ریشه در فساد ساختاری و سیاستهای غارتگرانهای دارد که تحت حاکمیت ولایت فقیه، منابع طبیعی را قربانی منافع باندهای غارتگر و فاسد وابسته به اقلیت حاکم کرده است.
مرگ این اکو سیستم، فرآیندی تدریجی اما قابل پیشبینی بود و حتی از دههها پیش ازجانب کارشناسان هشدار داده شده بود. فریبرز ناطقی الهی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی به این بیتوجهی اشاره میکند: عملاً تمام پروژههایی که برای دریاچه ارومیه انجام شده، متأسفانه موفق نبوده یا نیمهکاره باقی مانده است، یا بودجهها بهطور صحیح استفاده نشده است. در طول این سالها، بیرحمی و بیتوجهی که نسبت به دریاچه صورت گرفته، فراتر از تصور است.
این اظهارات، پرده از فساد ساختاری برمیدارد؛ بودجههای هنگفتی که برای احیای دریاچه تخصیص یافته، اغلب در چرخهای از رانت و غارت ناپدید شدهاند. نظام ولایت فقیه، با تمرکز قدرت در دست نهادهای غیرپاسخگو مانند سپاه پاسداران و بنیادهای وابسته، اجازه داده تا منابع عمومی برای پروژههای ایدئولوژیک یا اقتصادی شخصی هزینه شود، در حالی که هشدارهای متخصصان نادیده گرفته میشود.
ناطقی الهی میافزاید: دانشگاهیان و افراد متخصص بیکار نیستند که فقط از صبح تا شب روی مسائل مربوطه تحقیق کنند. وقتی یک تحقیق به جایی میرسد که تبدیل به یک هشدار میشود، لازم است مسئولان امر به آن توجه کنند و نمیتوانند بیتوجه باشند، زیرا بیتوجهی به این هشدارها، همین نتایج را به همراه خواهد داشت.
این کارشناس معتقد است که دریاچه ارومیه ممکن است بهمنظور مقاصد خاص، خشکانیده شده باشد. دریاچهای که زمانی منبع حیات بود، اکنون به منبع مرگ تبدیل شده، و هزینههای آن بر دوش مردم شمال غربی ایران افتاده است. خشکانیدن عمدی، بیانگر عمق فساد است و این معنا را به ذهن متبادر میکند که ممکن است منابع معدنی کف دریاچه، برای منافع خصوصی استخراج میشود.
آری، مرگ دریاچه ارومیه، نمونهای از فاجعه زیستمحیطی در نظام ولایت فقیه است. سیاستهای غارتگرانه، که بودجهها را منحرف و هشدارها را نادیده میگیرد، نه تنها اکوسیستم را نابود کرده، بلکه آینده نسلها را به خطر انداخته است. بدیهی است تا زمانی که این ساختار اهریمنی به زیر کشیده نشود، نباید انتظار داشت تغییری در وضعیت زیستمحیطی و اکوسیستم ایران حاصل شود.
Lake Urmia, once the largest saline lake in the Middle East and a symbol of biodiversity, has turned into a salt desert due to structural corruption and exploitative policies under the ruling regime. Environmental degradation was predictable, with experts warning for decades. Projects aimed at reviving the lake have failed, and funds intended for restoration have often vanished into a cycle of corruption. The mismanagement illustrates a focus on personal interests over public resources, severely impacting the local community. The lake's drying represents a broader ecological crisis and highlights systemic corruption that undermines environmental protection in Iran.