حاکمیت خامنه ای در هفتههای پس از آتشبس جنگ ۱۲روزه در تمام جهات مشغول دمیدن بر جنگافروزی و تهدید علیه آمریکا و اسراییل است. آیا این رویکرد، با توجه به ضرباتی که در جنگ اخیر بر ارکان نظام وارد آمد، غیرمتعارف و پرسشبرانگیز نیست؟ خامنهای با تبلیغ این سیاست از طریق بازوهایش در نمازهای جمعه، صدا و سیما، قوهٔ قضاییه، مجلس و دولت، دنبال چیست؟
اینکه در اینروزها اژهای خودش به صحنه میآید و در تلویزیون حکومتی، مقابل مردم شاخ و شانه میکشد، هم به نیابت از خامنهای، پیام حکومت را میرساند که هیچ راهی برای برونرفت از مرحلهٔ پساجنگ ندارند.
روزنامه داخلی جهان صنعت، مطلبی قابل تأمل در وصف گره کور حکمرانی درج کرده و نوشته است: خبری از تغییر نیست. به نظر میرسد تنها چیزی که در این مدت پس از جنگ اتفاق افتاده، بمباران تبلیغاتی و صحبتهایی مبنیبر نقش حمایتی مردم و همچنین تودهانی خوردن آمریکا و رژیم صهیونیستی است. نکته حائز اهمیت این است که این بمباران تبلیغاتی که در این مدت شاهدیم و نیز هیچیک از دیگر اتفاقاتی که در این روزها رقم میخورد، در آن ۱۲روز وجود نداشت...
واقعیت بزرگ و برجسته در پساجنگ این است که اتاق فکر نظام بیش از همیشه، تهدید گُر گرفتن ناگهانی قیام و انقلاب را حس میکند. صعود ناگهانی قیمتها، بحران غولآسای آب و برق، بعلاوهٔ سقوط موقعیت خامنهای و تشدید بحران های درونی ــ که همگی عطف به تعیینتکلیف ولیفقیه هستند ــ نظام را در کمین ناگزیر خیزش اجتماعی قرار دادهاند. وضعیتی شده است که جبههبندی جدید را در حاکمیت علیه شخص خامنهای دامن زده و شکاف ساختار آن را نسبت به قبل از جنگ بیشتر کرده است.
نمونه بارز آن سخنان اخیر حسن خمینی است که از صداوسیمای خامنه ای پخش شده است:... بیایید به تیم مدیریت کشور که زیر نظر مقام معظم رهبری، فرماندهی کل قوا کار میکنه اعتماد کنیم عیب نداره نظر بدهیم من میگم آقا این غلطه شما میگی اون غلطه کما اینکه خود ایشون هم در مسألهاش گفته اولاً پرخاشگری نکنیم آخه من و دومیاش بلافاصله من از کجا کشف میکنم شما که این حرفو زدی خائنی...
به گفته ناظران، جنگ ۱۲روزه بار دیگر یکی از جدیترین مسایل جمهوری اسلامی را برجسته کرد: بیاعتمادی عمومی و فرسایش سرمایه اجتماعی. سالها تبلیغات رسمی و اغراق در قدرت نظامی، روایتی از اقتدار و استقلال مطلق در ذهن هواداران حکومت ساخته بود؛ روایتی که برای بسیاری به منزله یک رویای بزرگ تلقی میشد.
اما جنگ اخیر با حملات ویرانگر اسرائیل و آمریکا به زیرساختهای کلیدی نظام و کشته شدن فرماندهان عالیرتبه سپاه، آسیب جدی به حکومت وارد و شکافی عمیق در این تصویر آرمانی ایجاد کرد، به طوری که فروپاشی نمادهای قدرت، برای هواداران نظام که به این روایات باور داشتند، نوعی سرخوردگی و بیاعتمادی نسبت به حکومت و کارآمدی آن به بار آورد.
در چنین شرایطی، سرمایه اجتماعی نظام، یعنی همان اعتماد متقابل و اعتماد به نهادهای رسمی، بهشدت فرسوده شده و آنها را بیش از پیش به سوی انزوا، بیاعتمادی و بیتفاوتی سوق داده است.
در چنین موقعیتی است که خامنهای از طریق نیابتیهای حکومتیاش و دستگاه تبلیغاتی خود، مردم بجان آمده را تهدید می کند. همهٔ شواهد نشان میدهد که هنوز هم در حساب و کتابهای خامنهای «جنگ، نعمت است» و ممکن است حفظ نظام را با سرکوب حداکثری تضمین کند. این تعبیر خواب خامنهای است.
اینها میتوانند برآوردی از حساب و کتابهای ولیفقیه برای گریز از آثار زهر پساجنگ باشند. اما آنچه که برآورد نیست، بلکه عینیت یافته، از یکطرف تکهتکه شدن کرباس ساختار نظام است و از طرف دیگر اکثریت جامعهای است که مختصات آن، شکار فرصت پایان دادن به نحوست ۴۶ساله جمهوری اسلامی است.
در همین رابطه حسن خمینی به هواداران نظامی گوشزد می کند که نباید فراموش کنیم از سال ۹۶ به اینور ۳ تا بحران اجتماعی داریم: سال ۹۶ بعد ۹۸ بعد ۱۴۰۱... چرا میگویم؟ چون هر روز مسائل منطقهای تغییر میکنه، من واقعاً اصلاً نمیدونم باید چه کرد. اگر انسجام نداشته نباشیم، اگر گوش به زنگ نباشیم دنیایی است که ما رو مثل یک لقمه تکه پاره میکنه...
In the weeks following the 12-day ceasefire, Khamenei has intensified war rhetoric against the U.S. and Israel, raising questions about the rationale behind this approach given the recent blows to the regime. His propaganda through various state channels suggests a lack of viable solutions post-war. The internal publication, Jahan San'at, highlights a stagnation in change, with only intensified propaganda against perceived enemies. Observers note that the recent conflict has exacerbated public distrust and eroded social capital, revealing deep fractures within the regime. Khamenei's reliance on threats indicates a belief that war may be a means to maintain control, despite growing societal discontent and calls for change.