فاکسنیوز اعلام کرد طرحی را رؤیت کرده که از سوی سازمان «اتحاد علیه ایران هستهای» به تیم ترامپ ارائه شده و با عنوان «طرح ۱۰۰ روزه»، یک نقشه راه جامع را علیه رژیم ایران از طریق راهکارهای دیپلماتیک، اطلاعاتی، نظامی و اقتصادی به رئیسجمهور منتخب پیشنهاد کرده است.
در این طرح به ترامپ توصیه شده که ابتدا در یک سخنرانی به رژیم تهران هشدار دهد که گزینهٔ نظامی برای از بین بردن برنامه هستهای آن روی میز است.
این راهکار خواهان آن است که در صورت عدم تمکین حکومت ایران، دولت آمریکا مانند اسرائیل با سپاه پاسداران برخورد کند و به دور از وقوع جنگ گسترده در منطقه، ضربه زدن به داراییهای مهم جمهوری اسلامی را عملی سازد.
جیسون برادسکی، از نویسندگان این طرح، به فاکس نیوز گفت: «اگر اسرائیلیها میتوانند بدون به راه انداختن جنگ فراگیر این کار را انجام دهند، دولت آمریکا نیز میتواند این کار را عملی کند».
به گزارش رادیو فردا، مایک والاس، مدیرعامل سازمان «اتحاد علیه ایران هستهای»، نیز در این زمینه به فاکس نیوز گفت دولت ترامپ فرصت بینظیری دارد تا رژیم ایران را که به شدت تضعیف شده، هر چه بیشتر (در اهدافش) به عقب براند.
این گزارش تأکید کرده که آمریکا تا پیش از این در واکنش به حملاتی که رژیم ایران در منطقه علیه اهداف آمریکایی انجام داده، تنها به نیروهای نیابتی آن واکنش نشان داده بود و نه خود حکومت ایران.
به نوشته فاکس نیوز، نویسندگان طرح گفتند اگر رژیم ایران یا گروههای نیابتیاش بخواهند به آمریکا و اهداف آن آسیب بزنند، دولت ترامپ میتواند حملات هدفمند علیه فرماندهان سپاه پاسداران، نیروی قدس، و اهداف وزارت اطلاعات در خاک ایران انجام دهد.
بزرگترین اشتباه خامنهای چه بود که کار به اینجا رسید
کاربست واژهٔ اشتباه در مورد دیکتاتورهای به آخر خط رسیده، چه بسا، چندان دقیق نباشد. اگر بخواهیم از این کلمه استفاده کنیم، بهتر است بگوییم آنها ـ و در این جا خامنهای ـ اشتباهاتی مرتکب میشوند که نمیتوانند از آن اجتناب کنند. این وضعیت متناقض، ناشی از اجبارات فاز پایانی حکومت است. بزرگترین اشتباه خامنهای برافروختن آتش جنگ در غزه بود. جنگ قوانینی دارد که به کلی با دوران صلح متفاوت است. موجد عواملی میشود که تا پیش از آن قابل تصور نیست. دیالکتیک سرسخت آن حرکتها و تأثیری که بر میانگیزد، به سختی قابل محاسبه است. خامنهای بر آن بود که قیمت را از خون مردم غزه و لبنان میگیرد و با دور نگهداشتن رژیمش از آتش آن، پس از گذشت مدتی (که از نظر او نمیتوانست چندان طولانی باشد) همه چیز به پایان میرسد و خودش طرف پیروز خواهد شد. اما در باتلاق جنگ گرفتار شد و هر قدمی که برداشت بیشتر فرو رفت.
با این حال نمیتوانست این اشتباه را مرتکب نشود. این ماحصل جمعبندی او از قیام ۱۴۰۱ مردم ایران بود. میخواست با آتشافروزی از قیام راه گریزی پیدا کند. اشتباه بزرگ او در این جاست که یک رژیم محاصره شده با قیام و سرنگونی را که بنیه و بنیادی ندارد، به جنگ کشاند. حاصل این خطای بزرگ تا امروز انهدام مهمترین تکیهگاههای ولایت فقیه در منطقه است.
در گیر و دار تحولات چند ماه اخیر، خامنهای ناتوانی و بیبتگی خود را در رهبری حکومت، در بحبوحه بک بحران عمیق، نمایان کرد. پس از مرگ خمینی و شروع حاکمیت خامنهای، شرایط سیاسی و بینالمللی ویژهای شکل گرفت که بسیاری موقعیتها و منافع بادآورده را نصیب او کرد؛ بدون آنکه قیمتی بپردازد یا با چالش سهمگینی دربیفتد. به عبارت دیگر، دوران حکومتش یکسره با مفتخوری عجین بوده و به ندرت با یک تضاد اساسی درافتاده است. سال گذشته که برای نخستین بار با یک بحران همهجانبه رو به رو شد، در بزنگاههای خطیر مات میشد. برای حفظ رهبری گروه حزبالله وابسته به خود قدمی برنداشت، فروپاشی قوای خود در سوریه را نتوانست مهار کند و برای حفظ دیکتاتور دمشق از عهدهٔ کاری برنیامد.
نتایج یک واقعه بزرگ
این تحول مهم در منطقه، خواست سرنگونی رژیم، در دسترس بودن سرنگونی و عملی بودن آن را برای مردم ایران عینی کرده است. حکومتی در سوریه که صدها هزار نفر را بهقتل رساند، با زندان مخوف صیدنایا فعالان را به بند می کشید، سپاه پاسداران جرار خامنهای، تمامعیار تکیهگاهش بود و حمایت یک ابر قدرت را با خود داشت، قابل سرنگونی است و چنین شد. خامنهای نیز سرنوشتی جز این ندارد.
این ضربه بزرگی بهمبلغان و همخطان رژیم خامنهای و کسانی است که خواهان ادامه وضع موجودند. حرفهٔ ننگین آنها تراشیدن دلیلهای بیپایه علیه مبارزه و قیام است. سرنگونی را مردود میشمردند یا آن را هدفی جلوه میدادند که به کلی غیرقابل دسترسی است. امروز تلاش نظری و رسانهای و ایدئولوژیک آنها شکست خورده است. سرنگونی هر دیکتاتوری حاوی بصیرتهای کمیاب است: درسی به همه مردمان تحت سرکوب که: میشود و ممکن است و فراخوانی به آنها که: برخیزید!