آدينه، 18 مهر ماه 1399 = 09-10 2020شجريان در كنار فردوسی و اخوان ثالث؛ چه جايی بشود طوسقاسم خرمي شجريان در كنار فردوسي و اخوان؛ چه جايي بشود طوس، چه وزني بگيرد زمين خراسان! زماني كه ما چشم باز كرديم، شجريان از خراسان رفته بود و تبديل به اسطوره آواز ايران شده بود اما براي ما خراسانيها، همچنان مايه فخر و مباهات بود و طنين صداي او، به مقدار و اعتبار ما، مي افزود. اغلب مردم، صداهاي ضبط شده و يا فيلم و تصاوير اجراهاي او را شنيده اند و ديده اند كه حقيقتا براي همه شورآفرين و لذت بخش بود اما صحبت ها و محاورات روزه مره او، با آن شوخ طبعي ذاتي و ته لهجه خراساني اش، براي ما حلاوتي ديگر داشت. اوج كيف و غرور ما زماني بود كه شعر معروف استاد عماد خراسانی در آهنگ «عشق پيري» را با همان لهجه مشهدي خواند: اكنون آن گنج رفته، دوباره به گنجينه طوس خراسان بازگشت و ميهمان و همنشين هميشگي فردوسي پاك زاد و مهدي اخوان ثالث شد. چه محفل صميمانه و همدلانه اي شكل بگيرد با حضور اين سه فرزانه اي كه عمري را مصروف اعتلاي ايران كردند و «گلبانگ سر بلندي» بر آسمان زدند. «آن شیران شرزه که با شب نزیستند/ رفتند وشهر خفته ندانست که کیستند». چه باري و وزن ديگري بگيرد بعد از اين، زمين طوس و ارض اقدس. صد افسوس كه فرصت ديدار و شنيدن صداي شجريان، از ما گرفته شد. بعد از اين دل ما براي او تنگ خواهد شد؛ براي مرام و آزادگياش، براي صدا و صفايش و حتي براي همان سياستورزي پخته و پوشيدهاش. او به حق، فريادي بود در زمانه خاموش ما و اعتراضي بود در هنگامه سكوت ما. صدايي بود بغض آلود كه گويي قرنها در گلوي ايرانيان گير كرده بود. اگر او نميخواند «فرياد...آيا فرياد...» شايد ما خفه ميشديم. دريغا كه صداي ايران گرفت!
جناب قاسم خرمي تشکر و سپاس از این نوشتار زیبا و طبع لطیف و عاشق شما |