شنبه، 23 شهریور ماه 1398 = 14-09 2019مشکل ایرانیان، ورود به ورزشگاه نیست!منشه امیر مشکل اساسی ایرانیان، ورود به ورزشگاه و لچک بسری نیست! دنیا از خود سوزی او به تکان در آمد و ایرانیان در مرگش به سوگ نشستند و شمع یادبود برافروختند. ولی آیا این شیوۀ ابراز همبستگی کافی بود؟ رژیمی که ادعای اخلاق و معنویات دارد، در خودسوزی و مرگ سحر خدایاری بیشترین جنایت را مرتکب شد. نه، خود سحر بود که بدن پاک خویش را به آتش کشید و آن چهره زیبا در شعله ها سوخت و خاکستر شد. رژیم این کار را نکرد. ولی آن حاکمان ستمگر بودند که او را به این فاجعه کشاندند. آن ها بودند که یک دختر معصوم را به جرم ورود به ورزشگاه دستگیر و محاکمه و زندانی کردند و ترس در دل او کاشتند، تا دختران دیگر ایرانی ببینند و بترسند و در این راه گام نگذارند. از دیدگاه آنان، زن حق ندارد به ورزشگاه برود و یک مسابقه فوتبال را تماشا کند. حرام است، حرام اندر حرام است. زن می تواند در مراسم عزاداری حسینی، در همان تالاری که مردان نشسته اند، ولی جدای از آنان، سینه زنی کند و حتی زنجیر بزند و نوحه سرایی کند. ولی شادمانی حضور در استادیوم و مشاهده یک مسابقه، حتی اگر در بخش کاملا مجزای جایگاه تماشاچیان باشد، حرام است، گناه دارد. زن که نباید پاهای لخت مردان را ببیند. او فقط حق دارد به صیغه مردان پراشتها درآید، حتی اگر سن خودش زیر دوازده سال باشد و حتی اگر صیغه کننده دو برابر پدر آن دختر سن داشته باشد. زن باید توسری خور باشد و ذلیل باشد و علیل باشد و شخصیت از خود نداشته باشد و شوهرداری و بچه داری و خانه داری کند و نه بیشتر! البته وقتی که انتخابات نزدیک می شود، کمی به زنان آزادی می دهند. روسری ها کمی عقب می رود. رنگ لباس ها روشنتر و شادتر می شود. ولی تا همین جا و نه بیشتر! همه این ها را قبول داریم و خواهان حقوق مساوی برای زنان هستیم. ولی نابرده رنج، گنج میسر نمی شود. بی آن که مردم ایران تلاش کنند، آزادی ها را نمی توان دوباره به دست آورد. همبستگی و همدلی، دلاوری و بی باکی، عشق به وطن و مهر به انسانیت لازم است تا بتوان به هدف رسید. در سوگ دختر آبی شمع برافروختند. بسیار کار خوبی کردند. آیا این واکنش کافی است؟ آیا زشتی آن فاجعه را به کلی می زداید؟ روز از نو و زندگی از نو؟ در مرگ سحر خدایاری، انتظار می رفت که مردان رفتن به ورزشگاه را تحریم کنند. چراغ های نورافکن در زمین بازی خاموش شود و سکوت گورستان بر آن ورزشگاه هایی برقرار گردد که دختران را به آن جا راه ندادند. لازم بود که ورزشکاران بگویند که بدون اعطای آزادی ورود به زنان، وارد ورزشگاه نخواهند شد، مسابقه نخواهند داد! لازم بود کارگران بگویند تا هنگامی که عاملان دستگیری و محاکمه و مجازات دختری که به خودسوزی دست زد، معرفی و مجازات نشده اند، به سر کار باز نمی گردند. لازم بود کارگران برق، همه خیابان ها را خاموش می کردند و سیاهی سراسر وجود این رژیم منحوس را فرا می گرفت. چرا وقتی در خیابان به دختری حمله می کنند که چرا موهایش بیرون است، و یا چرا سگ خود را به گردش آورده است، و به او ناسزا می گویند و بد زبانی می کنند و قصد بازداشتش را دارند، مردمان می ایستند و تماشا می کنند و به یاری آن دختر بر نمی آیند؟ مگر این دختران بی دفاع، چه فرقی با سحر خدایاری دارند؟ بله درست است، آن ها خودسوزی نکرده اند، بعکس، جلوی هیولاهای چادر به سر و مردان خشن مزدور رژیم ایستاده و با آن ها به بحث و جدل پرداخته اند. آفرین به این شیر دختران. چرا مردم به یاریشان برنخاسته اند؟ چگونه است که مالباختگان به راه پیمایی اعتراضی می پردازند، ولی هیچکس در حمایت از گرسنگان بی خانمان، به خیابان نمی آید؟ چرا آن بانوی بزرگوار و محبوب، آن بانوی شایسته ای که در دل بسیاری از ایرانیان جای دارد، به انتشار یک بیانیه کوتاه بسنده می کند و بلند نمی شود به دیدار سیاستمداران زن در همه کشورهای دنیا برود و در پارلمان های جهان و در تالار سازمان ملل متحده حضور یابد و با رهبران جهان تقاضای دیدار کند تا بگوید که زنان کشور من در ذلت و محنت هستند، به یاری ما بیایید؟ یک دختر شکننده و حساس را می گیرند و به جرم ورود به ورزشگاه به زندان محکوم می کنند و او را به خودسوزی می کشانند و سپس به خانواده اش فشار می آورند که بگوید بله دختر ما اختلال روانی داشته که دست به خودکشی زده است. آن ها در مورد نیوشا فرهی نیز همین ادعا را کردند که او نه به خاطر وطنش، بلکه به علت اختلال روانی در برابر سازمان ملل در نیویورک خود سوزی کرد. بله، گفته بودند که ندا آقاسلطان هم، خودش اسلحه را به گلوگاهش گذاشت و ماشه را فشار داد. نیوشا فرهی شاعر بود و نویسنده بود و مدیر خانه کتاب بود. کجا اختلال روانی داشت؟ خود شما هستید که همه ملت ایران را به پریشان حالی کشانده اید. حالا به آنان انگ دیوانگی می چسبانید؟ رسول خضری، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی است که امروز (شنبه) علنا می گوید که بیش از چهل درصد از مردم ایران دچار مشکلات روانی هستند. این را ما نمی گوییم، یکی از مهره های خود رژیم می گوید! شما شادی را از مردم ایران گرفتید و به آن ها اندوه و دلمردگی ارزانی داشتید. همه آنان را ملول و سرگشته و افسرده ساختید! شما شرم ندارید که این گونه به زن و مرد انگ می ببندید تا جنایات خود را پرده پوشی کنید؟ حتی به خانواده سحر خدایاری فشار آوردید که بگوید بله دختر ما دیوانه بوده و به این علت بوده که دست به خودسوزی زده است. شما پدر مظلومی را ناچار کردید به دروغ از دختر خود بد بگوید و روحش را آزرده سازد. یک لحظه دلتان از این ظلمی که روا می دارید، به درد نیامد؟ آیا شما به بهشت و جهنم باور ندارید؟ از مجازات ابدی نمی ترسید؟ به سوگ نشینی، در یاد عزیزی که از دست رفته است، یک خصلت انسانی و یک ضرورت روانی و یک وظیفه اخلاقی است. آن ها که ادعا می کنند سحر دیوانه بود، و نه به خاطر محاکمه و زندان ناچار به خودسوزی شد، حتی اجازه ندادند که خاکسپاری او با احترام و با شرکت خانواده و بستگان صورت گیرد. آیا این حاکمان، انسان هستند؟ از انسانیت بویی برده اند؟ ولی یک لحظه از یاد نبریم که مشکل اساسی ایران و ایرانیان، ورود به ورزشگاه و لچک به سری نیست. حتی اگر این دو نیز کاملا آزاد شود، مشکلات اصولی ایران زمین حل نخواهد شد. مشکلات آن قدر زیاد است که انتظار داشتیم کمر رژیم را بشکند و این بختک را برای همیشه از روی ایران زمین ریشه کن کند. در ایران، همه آزادی ها را سرکوب کرده اند. هر کس را به هر بهانه ای بازداشت می کنند و به زندان می افکنند و آزار می دهند. باندی در کشور قدرت را به دست دارد که ساده ترین موازین بشری را نیز زیرپا می گذارد و در ستمگری، حتی دست شمر و یزید را نیز از پشت بسته است. نه تنها این، بلکه کشور را به غارت برده اند و دزدی ها آنقدر گسترده است که هر کس شتاب نکند و انبان خود را از پول پر نسازد، احساس غَبن می کند. ماجراجویانی هستند که از الفبای دیپلماسی چیزی نمی دانند و همه دنیا را به ستیز با خود کشانده اند و فرد تحصیل کرده و دانشگاه دیده ای مانند محمد جواد ظریف، ماموریت دفاع از این جاهلان را با دل و جان پذیرا می شود. می خواهند امپراطوری شیعه برپا کنند و اگر امام جسین جان خود را فدا کرد و شربت شهادت نوشید، اکنون اینان می خواهند همه ثروت ملت ایران را به باد دهند تا شاید آن ظلم تاریخی خلافت شیعه را جبران کنند. ولی از حساب مردم ایران مایه می گذارند و ثروت مردم ایران است که در راه رسیدن به این آرزوی رویایی، به باد می دهند. اطمینان داریم که آنان سر مردم ایران را با پرداختن به مسائل حاشیه ای مانند ورزشگاه و حجاب گرم می کنند تا آنان فرصت نداشته باشند به مشکلات ریشه ای کشور بیاندیشند. از طریق سرکوب زنان و دختران که آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند، و آزار رسانی به آنان آسان تر از دیگران است، می خواهند در دل شهروندان هراس بیافکنند و حلوی خیزش مردمی را بگیرند. ولی آیا این ترفند، همیشه کارساز خواهد ماند؟ ایرانیان پیشگام خیزش مردمی در خاورمیانه و کشورهای اسلامی بوده اند. آن ها بودند که انقلاب مشروطیت را به حرکت در آوردند و فردا نیز باید به پا خیزند و آن حماسه بزرگ را از نو زنده کنند. ایران زمین در انتظار آنان است! ****************************** مرگ "دختر آبی"؛ چگونه این خبر جهانی شد؟ کسی فکر نمیکرد زمانی ممنوعیت حضور زنان ایران در ورزشگاهها هشتگی به نام "بلوگرل" پدید بیاورد. طرفداران فوتبال در سراسر جهان با این هشتگ به سوگ دختری نشستهاند که روزی "با عشق تیم استقلال به ورزشگاه آزادی رفته بود". بیهوده نبود که روزنامه دولتی "ایران" با نگرانی از جهانی شدن خبر خودسوزی "دختر طرفدار تیم استقلال" و لطمه به "وجهه جمهوری اسلامی در انظار عمومی دنیا" خبر داد. خبر بیش از آن تکاندهنده بود که به رسانههای بینالمللی راه نیابد. از شبکههای خبری "سیانان" و "بیبیسی" گرفته تا روزنامههای "واشنگتنپست"، "گاردین" و خبرگزاریهای آسوشیتدپرس، رویترز و فرانسه همه از این موضوع گزارش دادهاند. خبرگزاری آسوشیتدپرس که در گزارشهای مجزا به تفصیل به این ماجرا پرداخته در توییتر خلاصهای از ماجرای سحر را روایت کرده و آورده که او برای مشاهده بازی فوتبال تیم مورد علاقهاش خود را به شکل مردها درآورده بود. روزنامه آلمانی "دی ناخریشتن" نوشت: او خود را به آتش کشید، چون تهدیدش کردند، به دلیل نقض ممنوعیت ورود به ورزشگاه به زندان میرود. کاربری با نام آندریاس هالاشکا مینویسد: او خود را آتش زد تا از زندان رهایی یابد. در این توییت با اشاره به تاوان این رهایی که مرگ سحر بوده اشاره شده که در سراسر جهان طرفداران فوتبال با هشتگهای "بلوگرل" برای این واقعه سوگواری میکنند. رائول کالواپالا از هیأت تحریریه "یو آو نیوز" در توییتی میپرسد: جرم او چه بود؟ این که طرفدار فوتبال است؟ اینکه فیفا هنوز حکومت ایران را با این ممنوعیت قرون وسطایی از حضور در همه رقابتهای بینالمللی منع نکرده مایه تعجب است.
بهارنیوز: سحر خدایاری، دختری علاقهمند به فوتبال و تیم استقلال بود که همچون دیگر دختران این سرزمین برای حضور در ورزشگاهها و تماشای بازی تیم محبوبش با ممنوعیتها روبرو بود. او خواست تا از این ممنوعیت غیرمنطقی و حتی غیرقانونی گذر کند و راهی برای ورود به ورزشگاه بیابد که بازداشت شد و کارش به «عدلیه» کشیده شد. خودسوزی «دختر آبی» این قصه تلخ و در نهایت از نفس افتادن او که چند روز پیش رخ داد بسیاری را به تلاطم انداخت و همه از یکدیگر میپرسیدند او به کدامین گناه به چنین سرنوشتی دچار شد؟! این اتفاق تلخ واکنشهای بسیاری را در شبکههای اجتماعی برانگیخت؛ گروهی خواهان تحریم حضور در ورزشگاهها شدند، برخی خواستار یک دقیقه سکوت در ابتدای مسابقات لیگ برتر فوتبال هستند، بعضی از ضرورت محاکمه افرادی میگویند که چنین سرنوشتی را برای این هوادار استقلال رقم زدند، برخی پیشنهاد دادند که در دقایق مشخصی در ورزشگاهها «سحر خدایاری» را تشویق کنند و... اما در کنار این پیشنهادها و شاید حتی ماقبل آن، اندیشیدن به این پرسش اهمیت دارد که آیا کسر قابل توجهی از اقشاری که حضور در ورزشگاه را بهعنوان یک گزینه همیشگی برای تفریح خود انتخاب میکنند اساساً به موضوعی همچون حضور زنان در ورزشگاهها و حق انتخاب آنان توجهی دارند که بتوان انتظار همراهی آنان را داشت؟! شاید بتوان گفت ریشه باقی ماندن بسیاری از موانع در این موضوع را میباید در همین عدم همراهیهای اقشار مختلف جامعه با یکدیگر و در برابر فشارها و محدودیتها جستجو کرد، زیرا بهعنوان مثال در همین موضوع اگر همراهی اکثریت اهالی ورزشگاه وجود داشت میشد امیدوار بود که این بدنه اجتماعی گسترده در برابر مخالفتها با روشهایی گوناگون بایستد و تغییری نیز حاصل آید. از سویی دیگر و در کمال تاسف با دولتی مواجه هستیم که با وجود شعارهای رنگارنگ دوران انتخابات درباره حقوق زنان و حقوق شهروندی و مانند آن نه تنها قدمی در جهت پذیرش این خواسته حداقلی دختران این سرزمین برنمیدارد بلکه با انفعال و بهانهتراشیهایی عجیب و غریب همچون «نبود زیر ساخت کافی در ورزشگاهها برای حضور زنان» مسیر را برای ایجاد موانع تازه بر سر راه حضور زنان در ورزشگاهها هموار میکنند! حال باید منتظر ماند و دید که آیا خودسوزی و مرگ این دختر جوان مسئولان دولتی و دیگر اثرگذاران بر تصمیمات را از خواب غفلتی که چنین فجایعی را رقم میزند بیدار خواهد کرد، البته اگر خود را به خواب نزده باشند!
تقی رحمانی، فعال ملی مذهبی نوشت: ...دختر آبی را خاکستر کردند؛ میشود از زینب گفت اما از دختری که برای دیدن فوتبال و تشویق تیم مورد علاقهاش تنبیه شد و به اعتراض خودسوزی کرد چیزی نگفت. بر زینب گریستن و عامل مرگ دختر آبی بودن خود وهن زینب است.... دختر آبی سه روز پیش از دنیا رفته بود؛ خاکسپاری بدون خانواده در همین حال یک رسانه فارسیزبان خارج از کشور نوشت: «او سه روز پیش فوت کرد اما جنازه را به خانوادهاش تحویل ندادند. گفتند اول باید بروید و توجیه شوید.» این توضیحات رضا (نام مستعار) از دوستان خانوادگی «سحر» است. دختری که خانوادهاش سعی کردند او را با نام مستعار «سارا» معرفی کنند اما خیلی زود با لقب «دختر آبی» در رسانهها و فضای مجازی ایران شناخته شد. رضا یکی از دوستان خانوادگی سحر میگوید که سحر روز جمعه، فوت شده و دستگاه تنفس را از او جدا کرده بودند. ابتدا خانوادهاش را برده بودند برای توجیه شدن: «به خانوادهاش گفته بودند حق مصاحبه کردن ندارید. ترجیحا مجلس ترحیم نگیرید و مراسم را خانوادگی برگزار کنید. گفتند الان عوامل خارجی و داخلی منتظر سواستفاده هستند و دختر شما تا همینجا به اندازه کافی هزینه روی دست مملکت گذاشته است.» پیکر سحر که اهل قم بود را روز یکشنبه در «بهشت فاطمه» قم دفن کردهاند. بدون سر و صدا و بدون آگاهی هیچکس. جنازه دختر آبی را تا آخرین لحظه هم به خانوادهاش تحویل نداده بودند. رضا میگوید: «نگرانی اصلی الان برای خانوادهاش است. آنها به شدت ترسیدهاند.» یک روز بعد از آنکه مراسم خاکسپاری خاموش سحر به پایان رسید، بیمارستان مطهری اجازه پیدا میکند که خبر فوت او را منتشر کند. واکنش مسیح علینژاد: شرم شرم بر تک تک مردان اگر بعد از جان باختن #دختر_آبی دوباره وارد استادیومهای صدهزار پسری شوند بیآنکه خودسوزی خواهرشان به خاطر حق ساده ورود به همان استادیوم ذرهای برایشان مهم باشد که دست از همدستی با ظالم بردارند. تحریم کنید استادیومی را که واپسگرایان ۴۰سال به شما صدقه دادند واکنش پروانه سلحشوری، نماینده مجلس: او تنها #دختر_آبی نبود. سحر #دختر_ایران بود. در جایی که مردانش برای زنان تکلیف تعیین میکنند و ابتداییترین حقوق انسانی را از آنها سلب میکنند، و زنانی که علیه زنان در این ظلم آشکار مردان را همراهی میکنند، همه ما در حبس و سوختن سحرهای این سرزمین مسئولیم.
یک نماینده زن مجلس شورای اسلامی از بیتفاوتی جامعه نسبت به خودسوزی یک دختر جوان انتقاد کرده و گفته است که چنین اتفاقی در هر جای دیگری در دنیا با واکنش وسیعتری روبرو میشد. او از مردم خواسته سکوت نکنند و دست به دست هم دهند. اشاره پروانه سلحشوری، به خودسوزی دختری است که نامهای گوناگونی که به او اطلاق میشود این روزها در شبکههای اجتماعی میچرخد: دختر آبی، سحر، سارا... به او فقط به این خاطر که میخواست به تماشای تیم مورد علاقهاش برود (کاری که فقط در ایران برای زنان ممنوع است) حکم زندان دادند و او در مقابل دادسرا دست به خودسوزی زد. ۹۰ درصد بدن او سوخته است؛ فاجعهای که شاید در کشوری دیگر جامعه را تکان میداد. در ایران ولی واکنشها علیرغم انتشار وسیع رسانهای محدودتر از آن بود که میتوانست باشد.
سایت خبری رکنا گزارش کرده است که دختری که روز دوشنبه در مقابل ساختمان دادسرای ارشاد تهران با ریختن بنزین خودش را آتش زد، یکی از دختران طرفدار تیم استقلال تهران بوده است که به دلیل تماشای فوتبال در استادیوم آزادی بازداشت شده بود. این در حالیست که پیشتر مقامهای قضایی در روایتی متفاوت، گفته بودند این دختر بهسبب بدحجابی و درگیری با مأموران پلیس امنیت دستگیر شدهبوده و با وثیقه آزاد بوده ولی چون جلسه نخست دادگاهاش عقبافتاده، خودش را آتش زده است. خواهر این دختر گفته است: «خواهرم اسفندماه ۹۷ برای دیدن بازی استقلال و العین به ورزشگاه آزادی میرود که هنگام ورود خواهرم به ورزشگاه ماموران متوجه میشوند و وقتی خواهرم مقاومت میکند بازداشتش میکنند. خواهر این دختر جوان افزود: خواهرم بیماری دوقطبی داشته و از دو سال پیش تحت نظر پزشک بوده و مدارک کاملی در این زمینه به دادسرا ارائه شده است، اما او مثل فردی عادی مورد بررسی قضایی قرار گرفته و به زندان ورامین منتقل شده است. پس از این که او «به زندان قرچک ورامین انتقال داده میشود، لطمه روحی زیادی میبیند و میترسد تا اینکه با وثیقه آزاد میشود. وقتی برای دریافت گوشیاش به دادسرا میرود در آنجا اتفاقاتی میافتد که میشنود باید شش ماه در زندان بماند.» او تاکید کرد: «خواهرم در شرایط بیماری روحی و روانی خودش را آتش میزند و حالا در بیمارستان شرایط بدی دارد.» پایگاه خبری رکنا به نقل از دکتر مصطفی ده مردهئی، رییس بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری، درباره وضعیت این زن نوشت: «بیمار خانم جوانی است که به دلیل سوختگی شدید ناشی از بنزین با ۹۰ درصد سوختگی درجه سه در بیمارستان بستری شده و در حال حاضر با کمک دستگاه تنفس میکند و در آیسییو تحت درمان است.» این دختر جوان عصر دوشنبه ۱۱ شهریور، پس از خروج از دادسرای ارشاد تهران با ریختن بنزین خودش را آتش زد. حاضران به کمک او رفتند و آتش را خاموش کردند، اما شدت سوختگی به حدی بود که با رسیدن اورژانس، مصدوم به سختی نفس میکشید. خودسوزی این دختر ایرانی یادآور ماجرای خودسوزی هما دارابی، فعال زن سیاسی است که حدود 26 سال پیش در تجریش، خود را در اعتراض به رفتار وحشیانه جمهوری اسلامی با زنان ایران به آتش کشید. 23 فوریه 2019 بی بی سی فارسی: "ماجرای خودسوزی هما دارابی را در تجریش، به عنوان اعتراض به رفتار وحشیانه جمهوری اسلامی با زنان که پیشتر شنیده بودم دیروز در گاردین خواندم. شرحی ساده، کوتاه و خشک ولی کاردی در زخم." این روایت شاهرخ مسکوب، نویسنده ایرانی از مرگ هما دارابی در کتاب "روزها در راه" است. پزشک کودکان و روان پزشکی که بیست و پنج سال پیش در نزدیکی میدان تجریش تهران در اعتراض به حجاب اجباری خود را به آتش کشید. چگونه اشک نریزم که خانه ویران شد (آئینه) غصه نخور، حاكمان رژيم بسيار خوش خوابند، خلخالي جلاد در خاطراتش ذكر كرده كه اگر روزي چند تا اعدام نميكردم خوابم نميبرد ، ما در منجلاب پر از مار وعقرب زندگي ميكنيم خود سوزی نه آخوند سوزی آری ای ایرانیان به جان آمده با هر خودکشی و خودسوزی دل دشمنان خود یعنی آخوندها و پاسداران ضد ایرانی را شاد میکنید و آنها را به هدفشان که مرگ ایرانیان است میرسانید با خودکشی در واقع با آخوند همکاری کرده اید در واقع به آخوند خدمت کرده اید اگر به این میزان جسارت رسیده اید که خود را بکشید لا عقل چند آخوند و بسیجی را به درک بفرستید تا اگر هم کشته شدید به عنوان قهرمان از شما یاد شود نه یک بزدل که به هر دلیلی خود را کشت چون توان مقابله با مشکلات را نداشت پاینده ایران زنده باد ایرانی شهنام؛ خطاب به رها: تنها کسی که این شخص خودسوخته را تحقیر کرده خودش است خودکشی عمل بزدلان و در فرهنگ ایرانیان نکوهیده است پاینده ایران ننگ و لعنت بر هر کس که مردم ایران را بنحوی تحقیر کند، و شرم بر آن کس که علیرغم آگاهی اش، اما انجام مسؤولیت و وظیفه فرد خودش را، که همین آگاهی بر دوش شخص او قرار میدهد، از دیگران و مردمان خشمگین جان بلب رسیده توقع و طلبکاری دارد! البته که گوشهای طلبکار کر، خودشیفتگان بی مقدار بی عمل، هرگز قادر به شنیدن سهمگین ترین فریاد اعتراض؛ به آتش کشیدن تنها دارائی؛ پوست و گوشت و رگ و استخوان در مــلأ عــام، نیست، همه چیزدانان بیمقدار، با وجدان های فراموش شده یا درخواب! خانم یا آقای رها خودکشی زاییده ی افسردگی و ترس بیش از حد است و آخرین پیام یک فرد ترسو به دشمنش این است که زحمت نکش خودم کار خودم را تمام میکنم شما یا از درک این موضوع به این سادگی عاجزید یا اینکه مایلید ضد فرهنگ خودکشی همانند بسیاری از ناهنجاریهای دیگر در ایران عادی جلوه داده شود ایران به مبارزان زنده و آگاه نیاز دارد نه مشتی افسرده که نهایت شجاعتشان خودکشی است به هر روی شما یا کمدان هستید یا از حامیان غیر مستقیم اهداف پلید رژیم اسلامی بابت پاسخ به توهینهایتان هم بنا به توصیه ی نیاکان خردمندم سکوت پیشه میکنم چه زیباگفت آنکه گفت:"درخانه اگرکس است یک حرف بس است"! مردم جان به لب آمده ایران همه چریک و جنگ آوران مبارز نیستند که با گزمه های جنایتکار رژیم اسلامی درگیر شوند و کسی که در رفاه و دور از سلطه فاشیست اسلامی نشسته است حق تعین تکلیف و از آن بدتر توهین به این مردم بجان آمده را ندارد مقصر بازجو در دستگاهی بهرا محسنی ما ایرانیان باید یاد بگیریم که به پندارها و گفتارهایِ دیگران ارح بگذاریم و کسی را به سبب پندارش٬ گناهکار ندانسته و او را دار نزنیم این یک خودخواهی ست که دیگران را نادان و خود را دانا بدانیم ارج گذاشتن به دیگران یعنی ارج گذاشتن بخود اگر کسی را به سببِ پندارش محکوم کنیم٬ با تبهکاران هیچ تفاوتی نخواهیم داشت ما همگی از یک میهن هستیم و نه دشمنِ همدیگر دشمن کسی است که با زور به خانهٔ ما آمده تا جان و مالمان را بگیرد با دشمن هر چه کردید٬ رَواست تجارت نیوز نوشت: اینجا کسی آرزویی ندارد اگر آرزویی هم هست ، داشتن نیازهای اولیه زندگی است، یک لقمه غذا، کمی آب، یک جفت کفش و … اینجا کودکان عمو پورنگ را نمیشناسند، چون تلوزیونی نیست ، معنای داستان و کتاب خواندن را نمیدانند چون مدرسه نرفتهاند فرزندان عنزاده شان در غرب در کمال آزادی با پول دزدی این مردم خوش می گذرانند بعد فرزندان این سرزمین باید در آتش بی عدالتی بسوزند لعنت بر بانیان شورش ۵۷ این درشرایطی است که همسربشاراسد کت شلواری و کراواتی بی حجاب است درسوریه وعراق و لبنان و ترکیه حجاب اجباری نیست و رقص و آوازحرام نیست واین کشورها ازموهبت تحریم ها وخفقان و استبداد وچپاولکری های تازی تبارها و حتی نفت مفت و کالاهای اساسی مردم ایران نصیب شان میشود دلیل اساسی این بوده ومی باشد حکومت اخوندی ضدایرانی علاوه خفقان واستبداد و معتادکردن مردم درصدد ارباب نمائی خداورانه تازی ها برمردم ایران است مردم ایران را به اسارات گرفته است و انچه براسیران روا کردنش حلال است برمردم ایران روا می کند باید به کشورهای اروپائی بویژه مکرون و موگرینی عکس این خانم خودسوزی کرده را فرستاد والله حتی سگ ها و گربه های خانگی اروپائی ها دچاراین گونه استبدادها و خفقان نیستند به مصداق دیگران کاشتند ما دروکردیم و ما بکاریم تا دیگران درو کنند انکار شامل کشورصنعتی و پیشرفته کره زمین جهان اول میشود که خوشبختی و پیشرفت و رفاه و اقتصاد وآزادی نسل کنونی شان برپایه آنچه نسل گذشته کرده می باشند ولی درایران نسل های گذشته و همچنین نسلی که درحکومت اخوندی چهل سال تن به مطیع گیری وسکوت و هضم کردن مهملات مذهبی و پذیرش تمامی فاجعه های آخوندساز وتحمل ضربه های اقتصادی و پیشرفت و آزادی و رفاه کرده است وهمچنین بخشش ماورای تصور درجنایات و چپاولگری ها و توهین های اخوندسانان کرده است هیچ موردی برای تقدیم کردن به نسل جوان ونسل های آینده ندارد نتیجه فاجعه بارنسل کنونی حکومت اخوندی خودکشی ها وخودسوزی ها ومعتادی ها و خانه بدوشی ها و کارتن خوابی هاست مردم کنونی ایران تا کی می خواهند درک و فهم ازفاجعه سازی ناشی ازمطیع گری ینداشته باشن ۴۰ سال است که از خود زنی به خود سوزی رسیدیم چیزی عادی شده در این سرزمین که هر نو خرد انسانی رخت بر کنده و بلاهت و حماقت جانشین آن گشت بقدری این سکوت مرگبار است که ایادی رژیم هم از آن تعجب میکنند! در آینده خواهیم فهمید که این سکوت از ترس است، و یا سکوت قبل از طوفان است؛ هر ایالتی در آمریکا سمبل خود را دارد، سمبل بر روی پلاک اتومبیلهای ایالت نیو همپشیر آمریکا اینست "آزاد زندگی کن و یا بمیر!" مام میهن سوخت و ملت ایران ( از سر گرسنگی و ناتوانی و نا آگاهی ) ساکتند کجای کارید خائن به مردم ایران و همدست حکومت جنایتکاران اند اگر فوتبالیستها از این ببعد بدون حضور زنان در میدانهای مسابقات حاضر شوند، باید برصورت چنین فوتبالیستهای همدست جنایت و سرکوب، یک تف بزرگ انداخت و از رفتن به تماشای مسابقات خودداری کرد ویا زمینهای ورزشگاهها و بیرون آنها را به میدان جنگ علیه حکومت خونخوار تبدیل نمود، سر مار در باورهای اسلامی و این فجایع حاشیه هست وای برما که باید مردهامون چادر سرکنیم از بی حرکتی هر کس با پرچم ننگین حکومت خونخوار آخوندی به میدان ورزش برود با او برخورد خواهد شد اگرهمچون دختری درکشورهای اروپائی به چنین سرنوشتی دچارشده بود بدون شک درخیابانها و مطبوعات و رادیو تلویزون ها چنان طوفانی ازمردم برپا میشد که تمامی مقامات وزرات دادگستری و دادگاهی و قضائی را با خودش می برد ولی درایران کنونی به گونه دیگری است قتل همسرنجفی که قاتل هم بخشیده شد مسببان خودسوزی این دخترجوان همچنان برصندلی های قوه قضائیه همانند گذشته نشسته اند بسیار اندوهگین و غم بارم تسلیت به خانواده و دوستانش گریه می کنم زیرا احساس دارم اما این غم و این گریه شرایط را عوض می کند به تصور من هیچ اثری در تغییر شرایط ندارد فقط یک مبارزه جانانه است که این شرایط را عوض می کند و این رژیم قرون وسطایی را وادار به عقب نشینی می کند انتظار نداشته باشیم فوتبالیست ها بازی و مسابقات فوتبال را تحریم کنند زیرا رژیم سفاک آنها را مجبور به انجام اینکار می کند اما مردم براحتی می توانند هر نوع مسابقه ای را تحریم کنند و این مردم هستند که همت کنند و متحدانه ورزشگاه ها را تحریم کنند و نروند زمان محک زدن ورزشکاران و قهرمانان راستین فرارسیده است تیم استقلال باید دراین موردیک واکنش جانانه از خودنشان بدهد ناصر حجازی برای همین اقدامات حکومت اسلامی را بچالش میکشید که لاجرم آن قهرمان دلاور رادق مرگ کردند ملت ایران ورزش و ورزشکارانی را میخواهد که ریشه درهویت ملی و مردم دوستی داشته باشند اگر قراراست جمهوری اسلامی جنایت کند وفوتبالیستهای ما مشغول کارخودشان باشند باید چنین ورزش وچنین قهرمانانی رابه زباله دان ریخت تماشاگران استقلال باید واکنش نشان بدهند و پایه های رژیم رابلرزه بیندازند مدیران استقلال درمقابل خون سحر خدادادی مسئول ومتهمند بازیکنان همه تیمهای لیگ باید تکلیفشان راباحکومت اسلامی روشن کنند این جنایت در تاریخ ورزش ایران بعنوان یک لکه ننگ ثبت خواهد شد وهمه تیمهای لیگ در زمره همکاران رژیم بحساب خواهند آمد کدوم بیداری توی تونس یک جوان خودش رو آتیش زد رژیم عوض شد تو ایران چند هزار تن از بهترین جوانان ما به جرم مجاهد و عضو گروهای چپ و دگراندیش بودن توسط هیولاهایی مثل نیری و پورمحمدی و اشراقی و رییسی وو به قتل رسیدند دریغ از یک پلک زدن این مردم در خواب زمستانی بودند حالا فکر میکنی این مردمی که شکایت از ستم به رییسی ادمخوار میبرند چقدر احتمال بیدار شدن دارند ؟ شاید باور کردنی نباشد اما مرگ این دختر مرگ رژیم را رقم خواهد زد چرا؟ چون باز هم شاید باور نکردنی باشد اما در ایران اسلام زده فقط یک قدرت باقیمانده است که ملت ایران را فارغ از هر اختلاف دیگری در یک روز متحد میکند و به خیابان میکشاند و آنهم قدرت فوتبال است! همگی ما روز بازی تاریخی ایران و استرالیا را به خاطر داریم روزی که ملت ایران همگی و بدون استثنا ایران را با رقص و پایکوبی منفجر کردند و اسلام و حکومت اسلامی را در آن روز بزرگ به باد دادند یادتان هست؟ باور کنید رژیم از آن روز به بعد از فوتبال مثل سگ میترسد به حوادث فوتبالی دقت کنید و ببینید رژیم چقدر هزینه کرد تا فوتبال را در اختیار خود در آورد چقدر پاسدار و بسیجی را مالک و مسول باشگاهها کرد فوتبال را مثلا حرفهای کردند تا فوتبالیست را با پول کنترل کنند فردوسی پور را حذف کردند چون میدانستند ممکن است در یک روز رهبر را هم زیر پا بگذارد اما مرگ این دختر همه ی ایرانیان فوتبالدوست را مملو از خشمی خاموش و فزاینده کرده خشمی که هر روز بیشتر میشود کرده و باور کنید اگر پرزیدنت ترامپ اول کاری نکند ملت فوتبال دوست ایران به نام ورزش و جوانمردی و به پاس خون این دختر مظلوم رژیم را به آتش خواهند کشید همه ی اینها را در کنار تنبیهات قریب الوقوع فیفا بر عالیه رژیم ضد زن ایران بگذارید و آن لحظه ی تاریخی را تصور کنید که ملت جان به لب رسیده ی ایران به سیم آخر بزنند فیفا فقط حرف می زند تمام رسانه ها باید عکس قاضی و بازجویان و عوامل خود سوری این فرشته بی گناه را رسانه ای کنند تا مردم بشناسندشون
خبر قبلی: عاشورا؛ فرو ریختن دیوار دروغ و مردم فریبی
خبر بعدی: کرج؛ کشف انبار متعلق به زن تبهکار چادری |