پنجشنبه، 6 اسفند ماه 1394 = 25-02 2016شعر؛ اندر رأی بازی و حماسه سازی مهندس ها[ تا در این شهر شیخناست ولی م.سحر
تا که صندوق ها بینبارد رأی باید مهندسی گردد نام علامگان هیچ مدان همره بانگِ طبل و نعرۀ بوق انتصاباتِ اهلِ استصواب جلوۀ شرعی دموکراسی ست هنر اهل اتکا به اصول همه دانشور چماق کِشند عدهای تیغ دارِ سردسته کاغذی با تقلب و تزویر جبهه شان را به مُهر داغ زنند سیر وسبزند و میر و سردارند در صفِ ظلم ، روزبانند ریش دارند مثلِ دنبۀ چاق زانکه قولِ امام، راهبر است خوش به بیرق چو نقشِ شیرانند، بسته شمشیر جور و کین به کمر با دلار و تفنگ و کینشان کار *** علم در پای جهل ویران است هرکه شوقش به جهل، خالصتر رأی سازی کنند و قلب و دغل راحت و ساده صاف و آسوده عدد سی هزار، سی گردد سی هزار کسان اگر سه شود *** ای مهندس مهندسی فرما تا در این روزگار فقه و فریب، گزمه ها را بود مهندس نام *** کشورم کشور مهندس هاست آش کشکی میان کاسه کنند باز رهبر حماسه سازی کرد گفت میزان اگرچه رأی شماست کاندیداتور گذشته از قیف است رأی خود را بریز در صندوق تا مهندس ، مشاور فقهاست هرکه را حُکمِ ما ، ریاست داد انتخابش کن و بمان هشیار که یکی هست و هیچ نیست جز او *** گرچه با این نظام صاف نئی بی تعلل روانه شو ، سرِ سوق رأی دادن ز تو ، وکیل ازما رأی تو چاق می کند صفِ ما تا ز نقدت شویم برخوردار شد سی و هفت سال و ما اینیم تاج شاهی نهاده ایم به سر این دموکراسی الاهی ماست چشم دنیا به انتخابات است روبه تکلیف خود عمل کن زود اینچنین است روزگار ِ وطن زیر نعلین شیخ درکار است *** قصر با سطل ِ ماسه میسازند نظر افکن به خاکبازیشان جمعی از اهل فقه با اصحاب جمله از روی نقشه و تکلیف صاحب ریش و پشم و روی زیاد همه تشریف چاکری بر تن همه با صوت صائب و محسوس با« انا الدیکِ آشنا » گویان داغ تقوایشان به پیشانی دانش و غیرت و صفاشان نیست بهر خوردن ملاقهای دارند نیست جز ران مرغ ودیسِ پلو آنکه تیغ و چماق کارش بود آنکه شیخش رئیسِ کشور کرد زین وکیلانِ شیخ فرموده هر که با زور فقه و نعرۀ بوق نیست جز خادم ارادۀ شیخ تا در این شهر شیخناست ولی هرکه گردد وکیل ، بندۀ اوست گویدت گِردِ کارسازی گرد برو و رأی کن به صندوقش کرهاش سهم مفتی است و فقیه راستی را اگربه خانه کس است گرچه سی سال گفتی و اندی گرچه دست تو بسته در تبعید شاعر روزگار خویشتنی گر به غربت ، اسیر توبیخی |