آژانس کُردپا: محمد نظری زندانی سیاسی کُرد که پس از ١٩ سال همچنان در زندان است در گفتگویی با یکی از زندانیان سیاسی هم بندیش سرنوشت خود را بازگو کرد.
متن کامل این گفتگو که به صورت اختصاصی در اختیار آژانس کُردپا قرار گرفته است در پی میآید.
پرسش: آقای نظری اینک شما به عنوان یک زندانی سیاسی که در زندان رجایی شهر کرج محکومیت خود را میگذرانید، خود را کامل معرفی و بفرمایید در چه تاریخی دستگیر شدید؟
نظری: اینجانب محمد نظری در سال ١٣٥٠ در شهرستان شاهیندژ از توابع استان آذربایجان غربی در یک خانواده زحمتکش متولد شدم و به کارگری مشغول بودم. من در تاریخ ٨/٣/١٣٧٣در شهرستان بوکان از سوی ماموران اطلاعات سپاه پاسداران دستگیر شدم.
پرسش: شما مجرد هستید یا متاهل؟
نظری: مجرد
پرسش: نحوه بازداشت شما به چه شیوهای بود؟
نظری: من در منزل بودم و در بوکان زندگی میکردم . یک نفر از مامورین اطلاعات سپاه من را با خود برد.
پرسش: در آن هنگام چند سال داشتید؟
نظری: ٢٣سال سن داشتم.
پرسش: شما را به چ اتهامی دستگیر کردند؟
نظری: همکاری با حزب دمکرات کردستان ایران
پرسش: آیا خاطرتان هست که شما را به چ نقطهای بردند؟
نظری: بله، قرارگاه سپاه ابوذر در بوکان که بعد از 4 روز من را به بازداشتگاه ادراهی اطلاعات در همان شهر منتقل کردند.
پرسش: شما را چه مدت در سلولهای انفرادی در بازداشتگاه اداره اطلاعات نگه داشتند؟
نظری: یادم نیست، ولی مدت زیادی بود که در آنجا ماندگار شدم و بازجوییهایم خیلی زیاد بود.
پرسش: آیا مامورین شما را مورد شکنجه قرار دادند؟
نظری: بله، با کابل برق شلاق زدند و هر بار که بازجویی میکردند، من را با مشت و لگد میزدند و شبانه با لگد به در سلول میزدند که نتوانم بخوابم و من را مورد آزار و اذیت روحی هم قرار دادند.
پرسش: شما مدعی هستید که علیه شما پروندهسازی شده است؟ میتوانید به طور مختصر برای ما شرح دهید؟
نظری: همهی پروندهسازی دروغ بوده است. آنها مدام میگفتند که قصد ترور مامورین اطلاعات را داشتم، درحالی که این صحت ندارد و آنها را نمیشناختم و حتی اسمشان را هم نمیدانستم، این یک دروغ بزرگی بود که با این اتهام قصد بیچاره کردن من را داشتند.
پرسش: در کدام دادگاه محاکمه شدید؟
نظری: برای بار اول من را به دادگاه انقلاب مهاباد بردند اما به خاطر اینکه این دادگاه قاضی نداشت، مرا را به دادگاه انقلاب ارومیه انتقال دادند.
پرسش: از سوی دادگاه چه احکامی به شما ابلاغ شد؟
نظری: در مرحله اول در دادگاه بدوی انقلاب ارومیه از سوی قاضی جمیلزاده من را به اتهام همکاری با حزب دمکرات کردستان ایران و همچنین با پروندهسازی ترور به اعدام محکوم کردند.
که دادگاه من کمتر از ٢٠ دقیقه طول کشید.
پرسش: آیا شما وکیل داشتید؟
نظری: من وکیل نداشتم ولی قاضی گفت، وکیل تسخیری در اختیار شما قرار میدهیم، که از شما دفاع کند، بهراستی من هم نمیدانستم وکیل تسخیری چیست. به من گفت وکیل آمد از شما دفاع کرد و رفت، ولی من خودم وکیل را ندیدم.
پرسش: نحوه برخورد ریاست دادگاه نسبت به شما چگونه بود؟
نظری: برخورد قاضی با من بسیار بد بود چون تمام این اتهامات دروغ را رد کردم وهیچ کدام را نپذیرفتم، آنها به جای من نوشته بودند و قاضی از من خواست که ترور ٤نفر از اطلاعات را برعهده بگیرم تا بتوانم به شما کمک کنم.
پرسش: حکم اعدام شما چگونه به ابد تبدیل شد؟
نظری: در سال ١٣٧٨ شامل عفو موردی شدم که به ابد تبدیل شد.
پرسش: آقای نظری در طول سالیانی که در زندان هستید نسبت به وضعیت پرونده خود و احکامی که برای شما صادر کردهاند، اعتراضی کردهاید؟
نظری: بله، خیلی تلاش کردهام، ولی بیفایده بود و به اعتراضاتم جواب نمیدادند.
پرسش: تا به حال از سوی خودت نامهای به دادستان یا مقامات قضایی فرستادهای؟
نظری: در زمانی که در زندان ارومیه بودم خیلی نامه نوشتم باز هیچ جوابی به من ندادند ولی از وقتی که از زندان ارومیه من را به زندان رجایی شهر کرج تبعید کردند، که الان مدت ٤سال و ٩ ماه است که در این زندان هستم، برای دادستان یا قوهقضاییه نامهای ننوشتهام.
پرسش: محکومیت خود را در زندان ارومیه و در زندانهای رجایی شهر کرج چگونه گذراندهاید؟
نظری: بسیار سخت دوران حبسم را سپری کردهام، چون واقعا من هیچ کاری نکرده بودم، از زمانی که وارد زندان شدم بسیار جوان بودم ولی حالا تمام موی سر و ریشم سفید شده است. گاهی احساس میکنم که خیلی پیر شدهام چون واقعا شکسته شدهام،بیش از ١٩ سال زندانی را در زندانهای ایران.
پرسش: در طول این ١٩ سال به شما مرخصی دادهاند؟
نظری: حتی یک روز هم به من مرخصی ندادهاند. ١٩ سال را به دور از خانوادهام گذراندهام.
پرسش: آقای محمد نظری شما در سالن ١٩ بند ٤ زندان رجایی شهر کرج محبوس هستید. اینک دست به اعتصاب غذا زدهاید. خواسته شما از این اعتصاب چیست؟
نظری: تکلیف پرونده من روشن شود. به خانوادهام گفتهاند او میبایست ١٩ سال پیش اعدام میشد. اگر تصمیم داشتند مرا اعدام کنند چرا این کار را نکردند. حتی خانوادهام برای بیت رهبری نامه نوشته بود که این جواب از سوی بیت رهبری بوده که میبایست ١٩ سال پیش اعدام میشد .
پرسش: تا به حال چه مدت از اعتصاب غذای شما میگذرد؟
نظری: ١٩ روز میگذرد و مسولین زندان رجایی شهر برخوردشان با من بد نبوده است. حتی رییس زندان رجایی شهر بخاطر شرایط من با دادستان تهران صحبت کرد.
پرسش: خواسته واقعی شما از مسولین و مقامات قضایی چیست؟
نظری: آزادی حق من است. میخواهم آزاد شوم، دیگر تحمل زندان را ندارم یا باید مثل مهدی زالویه در زندان بمیرم یا آزاد شوم که حتی دهان خودم را با نخ دوخته ام که نتوانم چیزی را بخورم .
پرسش: وضعیت جسمانی خود را چگونه میبینید؟
نظری: بسیار بد، فشار خون من هر روز افت میکند. درطول این مدت که اعتصاب کردهام تنها دو بار من را به بهداری زندان منتقل کردهاند.
پرسش: گفتید که ١٩ سال پیش علیه شما پروندهسازی کردهاند، آیا شما از تمام مسولین شکایتی دارید؟
نظری: چه بگویم واقعا به ناحق به من حکم دادهاند، این اتهامات از ریشه دروغ بوده است. اگر ١٩ سال پیش من دست به ترور زدهام، چرا من را اعدام نکردند، چرا از این ٤ نفر اطلاعاتی که وجود خارجی ندارند صحبتی نکردهاند، تنها قصدشان این بوده است که من را بیچاره کنند. حتی حرف آنها این بوده که من یک خانواده شیعه بودم و خانواده شهید هستیم. تنها قصدشان این بوده که این دروغ ها را به من بچسپانند. گفتند تو یک خانواده شهید هستی و شیعه، چرا با گروهک ضد انقلاب حزب دمکرات ارتباط برقرار کردهای. من از آنها شکایت دارم چون ١٩ سال من را از زندگی بدون هیچ دلیلی محروم کردند.
پرسش: در طول این ١٩ روز که شما دست به اعتصاب غذا دست زدهاید، نمایندهای از سوی دادستان یا قوه قضاییه به سراغ شما آمده است؟
نظری: بله نماینده دادستان تهران، آقای خدابخشی آمد و در دفتر رییس زندان با من ملاقات کرد او هیچ قول یا وعدهای به من نداد که من را امیدوار کند فقط گفت: پیگیر میشوم. آقای خدابخشی به جای اینکه تکلیف ١٩ سال زندانی من را روشن کند به من پیشنهاد مرخصی و انتقالی را داده که اصلا نپذیرفتم، به او گفتم یا مرگ یا آزادی.
پرسش: آقای نظری آخرین سوال اینکه، اگر مردم ایران صحبتهای شما را گوش بدهند، چ پیامی برایشان دارید؟
نظری: من ار تمام مردم ایران میخواهم که برای آزادی من از زندان به من کمک کنند، من نه ترور داشتم و نه مبارزه مسلحانه، پس ١٩ سال زندانی کافی نیست. من از تمام بشر دوستان میخواهم که من را فراموش نکنند و در کنار من باشند دستم را بگیرند که از این بیشتر در حق من ظلم نشود این اعتصاب تا روزی که آزاد شوم، ادامه دارد.
این گفتگو دقیقا و به همان صورت که به آژانس کُردپا ارسال گردیده منتشر شده است.