در روزهای گذشته، خبری از تاجیکستان، سرزمینی با پیشینه کهن و پیوندهای فرهنگی عمیق با ایران، توجهها را به خود جلب کرد؛ آغاز توزیع رایگان شاهنامه فردوسی در میان خانوادههای این کشور. این اقدام که با دستور مستقیم امامعلی رحمان، رئیسجمهور این کشور صورت گرفته، گامی قابل تأمل در راستای ترویج این میراث حماسی محسوب میشود.
به گزارش روزنامه هفت صبح، این رویداد بهانهای شد تا نگاهی دقیقتر و مقایسهای به سیاستهای کلان فرهنگی دولتهای ایران و تاجیکستان در قبال شاهنامه بیندازیم. چگونه دو ملتی که ریشههای مشترک فرهنگی دارند، با گنجینه ادبی کهنسال خود مواجه میشوند؟ چه اولویتهایی در حفظ و اشاعه این میراث وجود دارد؟ و مهمتر از آن، برخورد مردم عادی با شاهنامه در دو جامعه چگونه است؟
آیا این حماسه سترگ، در تار و پود زندگی روزمره جاری است یا همچنان به دایره نخبگان و پژوهشگران محدود شده؟ از طرفی دیگر، در حالی که در تاجیکستان، شاهنامه به خانوادهها اهدا میشود تا ریشههای فرهنگی جان بگیرد، در ایران، فردی به ظاهر بلاگر، به ساحت فردوسی بزرگ و شاهنامه بیحرمتی میکند و واکنشهای زیادی برمیانگیزد.
در عصری که فردوسی مورد هجمه قرار میگیرد و همچنان تا حد زیادی در تار و پود زندگی مردم عادی جریان ندارد، این پرسش بنیادین مطرح میشود که آیا زمان آن نرسیده تا در خانهتکانی فرهنگی، جایگاه واقعی میراث کهن را بازشناسیم؟ برای واکاوی این پرسشهای اساسی با المیرا نیکنام، استاد دانشگاه و شاهنامهپژوه به گفتوگو نشستهایم.
سیاستهای کلان در ایران و تاجیکستان با سبقه فرهنگی مشترک نسبت به پاسداشت شاهنامه و زبان فارسی تفاوتهای اساسی را نشان میدهد. چرا آنچه در تاجیکستان اولویت فرهنگی است اینجا نادیده گرفته میشود؟
اولویتهای سیاستهای فرهنگی در دو کشور متفاوت است. در تاجیکستان، بعد از فروپاشی شوروی نیاز بر آن بود تا زبان و فرهنگ فارسی دری بازسازی شود و شاهنامه بهترین ابزار برای بازآفرینی هویت ملی مستقل از روسیه و ازبکستان شد. بنابراین این کتاب، ستون هویت تاجیکستان شد و پیرو آن، فعالیتهایی پیرامون گسترش زبان فارسی و شخصیسازی فرهنگی اتفاق افتاد. اما در ایران، اولویت فرهنگی و سیاستهای رسمی براساس شاهنامه نیست. یعنی تمرکز اصلی و اولویتهای رسمی سیاست فرهنگی، بیشتر به سمت شاخههایی غیر از شاهنامه جریان دارد. حتی گاهی سوءتفاهمهایی پیش آمده که اگر به هویت ملی باستانی پرداخته شود، گرایشات مذهبی کمرنگ میشود، گرچه در حقیقت اینگونه نیست. این نکته حائز اهمیت است که هرگاه یک کشور همگام با فرهنگ مردمش، سیاستهایی را در پیش میگیرد، در نزد سایر کشورها حتی از نظر سیاسی نیز قویتر خواهد شد. بنابراین باید بیشتر در سیاستهای فرهنگیمان به شاهنامه بپردازیم
با توجه به اهمیت شاهنامه در فرهنگ و هویت ایرانی، چرا شاهد اجرای طرحی مشابه با مقیاس گسترده در ایران نیستیم؟
با وجود اجرای طرحهای مختلف کوتاهمدت در ایران، نبود چنین فعالیتهایی در ایران یک تفاوت علّیبزرگ دارد. قهر و فاصلهای که میان موضوعات دینی و مذهبی و مضامین ملی و حماسی در ایران وجود دارد. طرحهای بزرگ در ایران به واسطه نبود حمایتهای بلندمدت و اصولی از شاهنامه و وجود سیاستهای فرهنگی پراکنده و مقطعی اجرایی نمیشوند.تنها گاهی وزارت ارشاد و شهرداری برنامههای کوتاهمدت و بدون انسجام اما متعددی برگزار کردهاند. شاهنامه در ایران بیشتر یک نماد هویتی و ادبی است که هنوز در زندگی روزمره مردم عادی جاری نیست. درحالی که در تاجیکستان با دخالت سیاستهای فرهنگی دولت، تلاش میشود این میراث فرهنگی حتی در سطح مردم عادی نیز حضور داشته باشد.
بودجه و حمایتهای دولتی از شاهنامه در ایران چگونه است؟
در سالهای اخیر نهادهای مردمی، خودجوش و غیروابسته در زمینه شاهنامه تلاش زیادی میکنند، اما حمایتهای دولتی بسیار محدود و پراکنده است و حتی بنیادهای مرتبط فعالیت پررنگی در زمینه شاهنامه نداشتهاند؛ در نتیجه شکاف فرهنگی بزرگی در مواجهه با شاهنامه شکل گرفته است. نهادهای خصوصی، با هزینههایی که بر روی دوش یک یا چند نفر است و بدون حمایت دولتی، فعالیت میکنند اما پرواضح است که نمیتوانند اقدامات گستردهای داشته باشند. باید اجازه دهیم تمامی اقشار به صورت متنوع در این زمینه کار کنند و از آنها حمایتهای دولتی شود. همانطور که در بنیادهای تاجیکی و سایر کشورها وجود دارند.
سطح و عمق علاقه مردم عادی به شاهنامه در ایران و تاجیکستان را چگونه مقایسه میکنید؟ آیا شاهنامه در هر دو جامعه، عنصری زنده است یا بیشتر در حلقههای نخبگان و پژوهشگران محدود میشود؟
اگر این سوال را ده سال پیش از من میپرسیدید، توضیح میدادم که در ایران، شاهنامه عمدتا در دانشگاهها، محافل ادبی و میان اهلِ فرهنگ حضور دارد. ولی امروز در پاسخ به سوال شما باید بگویم که شاهنامه در کوچه و خیابان نیز حضور دارد، در دل خانهها جای گرفته و در مدارس پررنگتر شده است. نسل جوانِ امروز آشنایی قابلتوجهی با داستانهای مشهور شاهنامه و شخصیتهای اسطورهای آن دارد. ما اکنون، در برخی از مدارس، کلاسهای فوقبرنامه شاهنامهخوانی داریم که خارج از کلاسهای رسمی و درسی اجرا میشوند. اما در تاجیکستان، تلاشها بیشتر از جانب دولت است که به فعالیتهای مردمش در این راستا، سرعت عمل میبخشد. در بخش نخبگان، هر دو کشور در زمینه پژوهشهای شاهنامه، فعال هستند با این تفاوت که در ایران حمایت مالی ندارند ولی در تاجیکستان از حمایتهای مالی هم برخوردارند.
In recent days, Tajikistan has garnered attention for distributing free copies of the Shahnameh, a significant cultural initiative ordered by President Emomali Rahmon. This move aims to promote the epic heritage shared with Iran. A comparative analysis reveals differing cultural policies regarding the Shahnameh in both countries. While Tajikistan prioritizes the Shahnameh to rebuild national identity post-Soviet Union, Iran's cultural policies often overlook it, focusing on other areas. Despite some short-term initiatives in Iran, a lack of cohesive support has led to a cultural gap. In Tajikistan, government involvement ensures the Shahnameh's presence in everyday life, contrasting with its more symbolic status in Iran.
باید بسیار مواطب بود که از شاهنامه سوءاستفاده نشود و حقیقت های تاریخی
در نام شاهنامه نقض نشود اینکه در شاهنامه نام ایران (که پیچ و خم داده شده
اَران است)آورده شده؛سند این است که در زمان فردوسی کشور ما که نام
اصلی آن اتحادیه پارسه-هخامنشی است تحت سلطه اَرانی ها بود و فردوسی
چاره ای جز آن نداشت دلیل دیگر
میتواند این باشد که مدتی پس از رحلت فردوسیِ بزرگ؛به شاهنامه دست برده
شده و بیت هایی به آن اضافه شده و نسخه اصلی شاهنامه در دست پارسی
زبانان نیست گفته میشود که در دست روسهاست