ناصر مهدوی
ما در بازی بد و بدتر که قاعده آن بوسیله نظارت استصوابی و با ریاست آیه الله جنتی بر ما تحمیل شد؛ باز هم باختیم و تصورات خیالی خود را از دست دادیم. میدانستیم که حلقهای بنام نیاوران و حسن روحانی و حواریان ایشان شایسته نمایندگی مردم نیستند.
زیرا؛ در کارنامه گذشته ایشان و افرادی که به گرد وی جمع شده بودند نشانی از حقیقتجویی و عدالتطلبی و مردمداری دیده نمیشد و هرچه بود منفعتگرایی بود و فرصتطلبی اما چه چاره جز اینکه از ترس بدترها و با این امید که شاید و فقط شاید؛ ممکن است تیم روحانی در اثر اعتماد و صداقت مردم تحت تاثیر موج تازه و پر نشاط انسانی قرار گیرند و از فرصت گرانبهای بدست آمده استفاده تاریخی کنند؛ مجبور شدیم و فقط مجبور شدیم دوستان بد خود را انتخاب کنیم و به فردای بهتر امیدوار باشیم. اما و هزار اما که تصوراتمان بر آب و ناله هایمان در چاه بود؛ زیرا تخم مرغ ها را شکستیم ولی خبری از نیمرو نبود و بقول مولانا؛
رنج افزون گشت و حاجت نا روا شد.
تلاش من این است که بگویم ما چه خطایی کردیم و سهم ما در وضعیت بوجود آمده چه میزان بوده که امروز خون میخوریم و مُهر بر لب نهاده ایم و فقط بازی زندگی دردناک خود را تماشا میکنیم. می پذیرم که ما در انتخاب آقای روحانی دستمان بسته بود و مجبور بودیم که آش شورای نگهبان را نیش جان کنیم. ولی چرا واقعیت را در نیافتیم و چند سال بی خود و بی حاصل منتظر رسیدن خبرهای خوب بودیم. کجای کار لنگ بود و ما چه مسایلی را درست تحلیل نکردیم که باعث شد دل نگرانتر و رنجورتر از پیش باشیم؟
به نظر من؛ سه اشتباه ما جدی و اساسی بود و همین خطاهای تحلیلی؛ زندگی ما را پر درد و آزار کرد.
۱- اشتباه کردیم که خیال کردیم با پیروزی بدها؛ بدترها دست از سر مردم میکشند و فرصت یک زندگی شاداب و با طراوت را به آنها میسپارند. بدترها وقتی شکست خوردند بجای احترام به حقوق مردم و به قول خودشان رعایت حقالناس؛ با قدرت بیشتری به میدان آمدند و به اندازه خود؛ در ناموفق شدن دولت کوشیدند و راهها را ناهموار ساختند.
۲- دومین اشتباه مهلک ما؛ خطای انسان شناختی ما بود که به درستی؛ نه خود راشناختیم و نه دیگران را ارزیابی واقعی کردیم. ما باور نداریم که تغییر خلق و خوی و ایده و عقاید انسانها واقعا کار بسیار بسیار دشواری است. اگر دقت کنیم میبینیم همین شهر بی نظم و بی صاحب تهران با همه شهرداران ناتوانی که داشته؛ در طول ده سال گذشته تغییرات فراوانی کرده؛ در و دیوار و رنگ و شکل آن عوض شده ولی مردمانش همان هستند که بودند؛ زیرا سنگ و آهن و تیر و تخته تغییر میکنند ولی انسانها به سختی عوض میشوند و در مقابل تغییر مقاومت میکنند. برای همین اشتباه کردیم و فکر کردیم حسن روحاني و حلقه هاي دور و برش اگر با رای مردم سر کار آیند لابد شخصیت مردم خواه؛ عدالت طلب و نیک اندیشی خواهند داشت ولی فراموش کردیم که وقتی جو و هیاهو بخوابد هر کسی به همان اصل خود باز خواهد گشت و روحانی و تیمش همان شدند که بودند بدون کمترین تغییر.
۳- و سومین اشتباه ما هم این بود که هنوز باور نکردیم که سیاست وقتی بی مهار و نظارت باشد؛ حتی اگر غزال رعنای زیبا هم به آن تکیه کند کم کم گرگ میشود و حقوق مردم بدبخت را تکه پاره میکند؛ برای همین بدها وقتی به قدرت رسیدند دیگر بد نبودند بلکه روی بدترها را هم سفید کردند. پس آقای روحانی؛ ما اشتباه کردیم که بی خود به شما امید بستیم؛ مشکل از شما نبود. خطا؛ برداشت غلط ذهن ما بود.
اینکه در انتصابات شرکت میکنیم و بعد میگوییم فریب خوردیم این یک دروغ بزرگ است ،فریب یکبار دو بار یک سال و دو سال ، نه چهل سال و هزار بار فریب ما بدلیل مفتخوری در انتصابات شرکت میکنیم چون وعده آب و برق مجانی ،نفت را بر سر سفره شما می اوریم،کاری میکنیم که کسی احتیاج نداشته باشد کار کند ،کاری میکنیم دیگر کسی هوس بهشت الله را هم نکند ،در کجای دنیا در موقع انتخابات از این نوع وعده ها میدهند؟
خب ازشماست که برماست!گوش خودرابادودست وبعمدبستیدونخواستید بشنوید،شایدچون بهای نـــه گفتن رانخواستیدبپردازید!وبازوبازهم پای صندوقهای کذائی حکومت ملای هفت خط رفتیدوبرایش درسطح بین المللی آبروومشروعیت نداشته دست وپاکردید!وبت اعظم خونخوارراهم درسرکوب خونینتروغارت بی محاباترخلق تحت ستم،دل وجرأت بیشتر دادید!
مرسی که به اشتباه خود اعتراف کردید زیرا با این اعتراف یک قدم کوچک به مردم ایران کمک کردید تا کمی فکر کرده قدم بردارند و به این سادگی در دام اشتباهات و تحریکات و تبلیغات این رژیم نیافتند * روزی که همه برای روحانی سوت و بوق میزدند بعضی از ما هشدار دادیم که از این روحانی شما نیز بخار بلند نخواهد شد و باز چند سالی عمر این ملت تلف خواهد شد * اما چون ریش نداشتیم کسی به حرف ما توجهی نکرد *
حال میگوییم ماهی را هر موقع از آب بگیری تازه است، بیایید و یک بار جبران اشتباه و خسارت کنید و این ملت را به راه راست هدایت کنید * بیایید و یک بار برای همیشه بر روی این رژیم نحس زده و این رژیم نجاستها خط قرمز بکشید و ایران را ویران و این ملت نگون بخت را نجات دهید * ببینیم این بار حرف گوش می کنید یا باز هم این ملت را گمراه می کنید؟
نه عزیز دل برادر خطای شما در اشتباه فکر کردن و تحلیل نادرست تان نبود ،زیرا ماحصل انتخاب بین بد و بدتر و شریک بازی رژیم نکبت اسلامی و رهرر فریبکذر وجنایت پیشه ی ایران بر باد ده را بارها در این چهار دهه بخوبی دیده بودید اشتباه مهلک شما عافیت طلبی و این تفکر نادرست است که ۱- فکر میکنید آزادی واقعی بدون زحمت و تلاش و پرداخت هزینه میتوان بدست آورد ۲- عدم شناخت خمینی جنایتکار و مردم فریب و حواریون عمامه بسر و بدون عمامه اش رسوخ باورهای مذهبی و عاشورایی در تار پود تفکرات خیلی از روشنفکران ما حتی در نزد چپ وطنی ما تا یکبار برای همیشه از نشستن روی دو صنذلی ملی و صندلی عاشورایی حسینی که باعث جر خوردن شخصیت ما بعنوان یک ملت شده ، خود را رها نکنیم همین آش است و همین کاسه پاینده ایران اهورایی
تا زمانیکه انسان از ترس غضب خدا به جای تکیه بر عقل به دین / خانه دین و عالم دین تکیه میکنه همین آش و همان کاسه است
- از نسل آخوند و ملا بدور باش که اگر دوستت باشند، مال تو را می خورند و اگر دشمنت باشند، خونت را می ریزند ( میرزا خان کرمانی )