سقوط بهمن بر سر حاکمان معمم!
عارف پژمان
درین بهمن ، ردای ارغوان برتن کنم یانه
چو قیس عامری، از باد ، پیراهن کنم یانه ؟
شنیدم در مدارس ،« آتش و عمامه» ،شد« انشا »
گل سرخی سر دیوار شب، روشن کنم یانه
اهورا از دل تاریخ جمشیدی، صدایم زد
وداع با خطبه گردانان اهریمن کنم یانه؟
نهالی گر زپا افتاد،نخلی قامت افرازد
بهاران، گندم نورسته را خرمن کنم یانه
چه فرصتها که عمری اژدهای ارتجاع بلعید
سرش، آماج تیر چابک آهن کنم یانه
ترور و ترس این تابوت، خواب کودکان آشفت
رها این کوچه را از یورش رهزن کنم یانه
درین جنگل که راحت، میخرامد گرگ با نعلین
دفاع از لانه ، با شمشیر مرد افکن کنم یانه
بساط دین فروشان، عاقبت دالان دوزخ شد
کویر خفته در کابوس را، گلشن کنم یانه