یکشنبه، 11 شهریور ماه 1403 = 01-09 2024حکومتی که روی خود را از قانون، شرافت و انسانیت برگردانده استپاسداران ولی فقیه خونآشام یک جوان لاهیجانی را زیر شکنجه بهقتل رساندند و سرکردهٔ جنایتکار انتظامی در سومین اطلاعیهٔ خود اعلام کرد «حادثهٔ اخیر اتفاقی استثنایی است». اما واقعیت این است که شکنجه و قتل فجیع محمد میرموسوی، نه یک «استثنا»، بلکه یک «قاعده» در جمهوری اسلامی که در موارد بیشماری از زجرکش کردن زندانیان طی بیش از چهار دهه پیوسته ادامه داشته است. جنایت های مشابه بهخوبی نشان میدهد که قتل زیرشکنجه در این حکومت جهنمی قاعده است نه استثنا. قاعده دیگر هم وقاحت آخوندها و پاسداران در ماستمالی کردن اینگونه جنایتهاست. نمونهاش هم اطلاعیههای نیروی انتظامی تحتامر پاسدار مؤمنی وزیر کشور جدید که پزشکیان او را مأمور تحقیق کرده است. این نیروی سرکوبگر در اطلاعیهٔ نفرتانگیزش، قربانی را مقصر و «دارای سابقه شرارت» معرفی کرده و با وقاحت مینویسد: «متوفی در پاسگاه انتظامی شروع به فحاشی و استنکاف از دستورات عوامل انتظامی و درگیری با مأموران نموده که این روند تا حضور در بازداشتگاه ادامه پیدا میکند» و «متأسفانه بهدلیل هیجان ناشی از اصطکاک صورتگرفته میان مرحوم میرموسوی و عوامل انتظامی و عدم کنترل خشم و احساسات از طرف برخی کارکنان و بیاعتنایی به وضعیت متهم این اتفاق رخ میدهد». نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح امروز در نامهای از زندان اوین در باره قتل وحشیانه هموطن لاهیجانی که زیر شکنجه های هولناک وحوش خامنه ای جان باخت، نوشته است: جمهوری اسلامی باید پاسخگوی قتل عمد سید محمد میرموسوی زیر شکنجهی وحشیانهی مأمورانش باشد. حکومت چه بلاهتبار و بیشرمانه کشته شدنِ یک انسانِ بیگناه را زیر شکنجه، “استثناء” و شکنجهی سیستماتیکِ مرگبار در بازداشتگاه را “عدمِ کنترلِ احساسات و خشمِ مأمور” و ” هیجان ناشی از اصطکاک” مینامد. آیا این حکومت همان حکومتی است که معترضِ جوانِ جنبش “زن، زندگی، آزادی” را به جرم گذاشتن یک سطلِ زباله وسط خیابان بهعنوان یک حرکتِ اعتراضیِ مدنی اعدام کرد و اکنون جنایتِ فاجعهبار مأمورانش را عدمِ کنترلِ احساسات و خشم مأمورانش اعلام میکند؟ جمهوری اسلامی رژیمی آکنده از نفرت، ستم و تبعیض نه فقط علیه منتقد، معترض و مخالفِ خود بلکه علیهِ مردم خویش است. رژیمی که روی خود را از قانون، عدالت، شرافت و انسانیت برگردانده است. این حکومت چه درکی از رنجِ جانکاه مردمِ بیپناه تحت ستم دارد. چه میفهمد که مردم به چه سختی در شرایط فقر، تورم، بیکاری و هزار و یک دردِ بیدرمانِ حاصل از سیاستهای سراپا فسادآلود و تبعیض آمیز حکومت، فرزندانشان را بزرگ میکنند که جوانی رعنا و رشید و امیدی برای آیندهی خانواده شوند و چه راحت به دستِ مأمورانِ حکومت در شکنجهگاهها، بر سر طنابهای دار یا کف خیابانهای شهر، جانِ عزیزشان را میستانند؟ شقاوت، سنگدلی و ظلمِ توقفناپذیر و بیامانِ حکومت، هر روز نمایشی “استثنایی” برای تاریخ بشریت خلق میکند و جامعه بشری را به سوگ می نشاند. نمایشی که در آن حکومت به قمارِ مرگ و زندگی ما انسانها بدل شدهاست. قماری که در پایان باخت بزرگی را برای حکومت دینی استبدادی رقم خواهد زد.
|