احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی در روزنامه هم میهن نوشت: وزیر دفاع اسرائیل در گزارشی به اعضای کنست (پارلمان) از ایران بهعنوان یکی از هفت جبهۀ درگیر با اسرائیل نام برده است. او جنگ در نوار غزه را طولانی و سخت و بسیار پرهزینه توصیف کرده، اما در عین حال، آن را نسبت به هزینۀ بیشتری که میتواند بهدنبال داشته باشد، موجه قلمداد کرده است.
وی نوشت: اسرائیلیها با مشاهدۀ شبکۀ تونلهای حماس و افزایش تلفات نظامیان خود در مقابله با نیروهای سنگرگرفته در آنها، حتی از آن بیم پیدا کردهاند که نکند حزبالله لبنان نیز خارج از دید و اطلاعات آنها، شبکۀ مشابه یا پیچیدهتری از تونلها را در مناطق تحت کنترل خود در جنوب لبنان حفر کرده و منتظر فرصت مناسبی است تا عملیاتی شبیه عملیات ۷ اکتبر علیه شهرکهای شمالی اسرائیل به اجرا درآورد!
از این زاویه، اسرائیل هر حرکتی در سطح جهان و منطقه را برای توقف جنگ و یا آتشبس دائمی، به زیان خود و به سود حماس و ابقای بخشی از شبکۀ تونلهای آن به حساب میآورد و درصدد مقابله با آن برمیآید.
در حقیقت، تنها طرفی که بهطور مشروط، اما علنی از ادامۀ جنگ در نوارغزه تا نابودی کامل امکانات نظامی و اداری حماس حمایت میکند، دولت آمریکاست. در مقابل، تنها کشوری که تمام قوا و ابزارهای خود را به کار گرفته است تا اسرائیل را وادار به پذیرش آتشبس فوری کند، (رژیم) ایران است.
بدین ترتیب، جنگ در نوارغزه صورت تازهای پیدا کرده است. بهعبارت دیگر، معادله عمدتاً به ادامۀ جنگ یا توقف آن تقلیل یافته است. از نظر اسرائیل، هر طرفی که برای تحمیل آتشبس فوری و دائمی به اسرائیل در جنگ نوارغزه واقعاً اعمال فشار کند، هدفی بالقوه به شمار میرود!
از نگاه اسرائیلیها، جمهوری اسلامی گرچه خود را از خط رویارویی مستقیم کنار کشیده، اما همۀ توان متحدان منطقهایاش را برای تحمیل آتشبس فوری و دائمی به اسرائیل بسیج کرده و به کار گرفته است. به همین دلیل، آنها از طریق ترور رضی موسوی درصدد ارسال این پیام به تهران برآمدهاند که ترغیب متحدان منطقهای برای اجبار اسرائیل به توقف جنگ، مرز مشخصی با رویارویی مستقیم ندارد.
بدین ترتیب، در سایۀ تداوم جنگ در نوارغزه، فراگیر شدن شعلههای آن نیز بهعنوان امکانی بالقوه یک گام به پیش رفته است.