در کشورهایی چون کشور ما، به خاطر وجود منابع و ثروت های بی شمار طبیعی از یک سو و سیستم های دیکتاتوری و فاسد، از سویی دیگر، کسی در حکومت، و حتی در بخش هایی از جامعه، برای کار و ارزش آن کمترین اهمیتی قايل نيست. اين امر موجب شده تا آن ها که واقعاً «کار» می کنند، وضعیت شان تفاوتی با بردگان قرون وسطا نداشته باشد. در این نوع کشورها افرادی هم هستند که با وجود تن به کار ندادن، به دلیل وابستگی و یا در خدمت دیکتاتوری بودن، درآمدهای کلانی دارند
مزدور دیو
شکوه ميرزادگی
این روزها، موضوعی در مجلس اسلامی مطرح شده که سه چهار سالی بود از زبان برخی از افراد دلسوزی که چشم و گوش هوش را به کارهای گردانندگان حکومت اسلامی باز کرده اند شنیده می شد، اما عدهء کثيری نيز، به عمد و یا به سادگی و ناباوری، آن سخنان را «دایی جان ناپلئونی» می انگاشتند و یا، اگر از وابستگان یا علاقمندان و یا مزد بگیرهای نظام بودند، گوینده را بلافاصله به «سیا، صیهونیسم، انگلیس و فتنه و ..» وصل کرده و با، زشت ترین دروغ ها و اهانت ها، می کوشيدند او را از میدان به در کنند.
سخنانی که اکنون، در مجلس شورای حکومت اسلامی، دربارهء «پخش پول بین ایرانیان خارج از کشور» شده، بصورتی بسیار روشن و واضح، پرده از برنامه ی حساب شده ای برمی دارد که می تواند نشانه هایی از دلایل بوجود آمدن مشکلاتی باشد که بر سر راه اپوزیسیون خارج کشور قرار دارد و به همان سخنانی واقعيت می بخشد که بارها از زبان بسيارانی شنیده شده: «جمهوری اسلامی با پخش پول بین عده ای به آن ها مأموریت به هم زدن اپوزیسیون و خنثی کردن تلاش های روشنگرانه ی آن را داده است.»
شنبه چهاردهم دی ماه، سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس، با بیان اینکه «دولت لایحه حذف یارانه نقدی دهکهای پردرآمد را به مجلس ارائه نکرده است» بار دیگر بر عدم حذف یارانه نقدی دهکهای کم درآمد تأکید کرد.
سایت دولتی آفتاب، بنا بر گزارش خبرگزاری ایلنا در این مورد می نویسد: غلامرضا کاتب با بیان این مطلب، با اشاره به بررسی لایحه بودجه 93، پیرامون آخرین وضعیت هدفمندی یارانهها گفت: «دولت هنوز لایحهای در خصوص نحوه حذف و یا عدم حذف دهکهای پردرآمد به مجلس ارائه نکرده است». او پس از سخنانی در این مورد اضافه می کند که: «ابتدا باید یارانه ی حداقل 4 و نیم تا 5 میلیون نفر که شناسنامه ایرانی دارند و خارج نشین هستند، حذف شود.»
اگر این سخنان را، با گزارشی در مورد تهیه ی بانک آماری ایرانیان (که آن هم درست در جریان انتخابات سال 88 که به جنبش آزادی خواهانه مردم ایران منتهی شد در سايت آفتاب منتشر شد) مقايسه کنيم می بینیم که ماجرای «پرداخت يارانه ها در خارج کشور» از همان زمان به صورتی جدی دنبال می شده است. در آن زمان اسفندیار رحیم مشایی، که جانشین رییس جمهور در شورای عالی ایرانیان خارج از کشور بود، به خبرنگاران گفت که: «در بانک آماری ایرانیان مقیم خارج از کشور، اطلاعات تفصیلی درباره ی تعداد ایرانیان، سن، جنسیت، تحصیلات و دیگر اطلاعاتی از این دست پیش بینی شده است که کمک بزرگی به برنامهریزی برای امور هموطنان خارج از کشور میکند». او همچنین گفت که: «با این نگاه هم ما در داخل کشور از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور بهرهمند میشویم و هم ایرانیان مقیم دیگر کشورهای دنیا میتوانند از پیشرفتها و امکانات کشورشان سهم ببرند و تکلیف خود را درباره کشورشان ادا کنند».
در واقع، اکنون با سخنان مطرح شده در مجلس اسلامی، می توان به طور مستند گفت که پخش پول بین برخی از ایرانیان خود فروخته در خارج یک واقعیت است.
به نظر من، البته این سیاست «نظام» بوده و ربط مستقيمی به احمدی نژاد ندارد اما می شود گفت که در زمان او اين ماجرا اوج گرفته است، چرا که در زمان رياست جمهوری دوم اوست که ایرانیان خارج کشور برای اولین بار نقش «مدد دهنده» ی خود را در مبارزات مدنی ایرانیان به خوبی نشان دادند.
فروکش کردن مبارزات در خارج کشور
کسانی که، به همت دولت احمدی نژاد و در پی سرکوب بی امان مبارزان جنبش آزادی خواهانه سال 88، از «امکانات کشورشان» سهم بردند «دين و تکليف» خود را بسیار سریع انجام دادند اما مدت ها طول کشید تا ما «گروه خارجه نشین های بی خبر» متوجه سکوت و کناره گیری بی منطق و بی جای کسانی که با شدت رهبران جنبش سبز در خارج خوانده می شدند، بشویم.
سکوت مردم ایران و به انزوا پناه بردن به خانه ها کاملاً قابل درک است. انسان عاقل و تنها سر به سنگ نمی کوبد و، اگر هوشیار باشد، به دنبال روزنه و راهی می گردد؛ اما خارج نشینان که آن خطرات تهدیدشان نمی کند چه؟
به تصدیق بیشترین روزنامه نگارها و رسانه های غربی، اعتراض های مردمی سال 88 و انعکاس بلافاصله ی آن در جهان نمود یکی از گسترده ترین و حیرت انگیزترین جنبش های مدنی معاصر بود. مهم ترین روند جديدی که در این «جنبش» وجود داشت جريان پاس دادن خبرها به شکلی کاملاً منظم و دقیق از سوی مردم داخل ایران به ایرانیان خارج و سپس از سوی آن ها به رسانه های خارجی بود؛ روشی که سبب شد تا اعمال و رفتار خشونت آمیز یک حکومت دیکتاتوری زیر نور افکن هایی بزرگ قرار گیرد، آن هم حکومتی که در به روی روزنامه نگاران خارجی بسته بود، و همه ی رسانه های داخلی نیز زیر نظر و کنترل شدید اش قرار داشتند.
اما چه شد که در ظرف چند روز، بله فقط چند روز، همه چیز در سکوت فرو رفت؟ اکنون که از مقامات حکومتی می شنویم که چهار و نیم تا پنج میلیون نفر در خارج کشور يارانه می گیرند، یا در واقع مزدور شده اند، آيا می توانیم این دو «واقعه» را به هم پیوند دهیم؟ اگر چه بنظر می رسد که ذکر رقم پنج ميليون ایرانی خارجه نشین، به خصوص در اروپا و آمریکا، رنگ غلو بخود گرفته است اما بهر حال حاکی از آن است که افرادی در اروپا یا آمریکا هستند که به نام «يارانه» از حکومت اسلامی پول دريافت می کنند. و اين جدا از خیل کسانی است که برای توسعه ی اسلام حکومتی به عراق و سوریه و لبنان و دیگر جاها فرستاده شده و رسماً «مزدور رژيم» محسوب می شوند. با اين همه، کسانی که در خارج کشور ساکن اند و از این حکومت يارانه ها می گیرند نامی جز «مزدور» ندارند.
توجه کنيد که من کلمه ی «مزدور» را برای میلیون ها مردمی که در ایران يارانه دریافت می کنند به کار نمی برم. می گویم حکومت فاسد ناتوانی که قادر نیست برای مردمان یک سرزمین ثروتمند کار تولید کند و نان و رفاه شان را تامین کند، برای اینکه سر بر ندارند و طغيان نکنند به «حق سکوت» معتادشان می کند و آن ها نيز اين «ناچيز» را از سر ناچاری و فقر می گیرند. اما آن که گرفتار فقر نیست و به شکل های مختلف از حکومت پول می گیرد، و یا در خارج زندگی می کند، به خصوص در کشورهای اروپایی و آمریکایی که می تواند در انها کار داشته باشد، یا حداقل از کمک ها و بیمه ی اجتماعی و درمان و غیره استفاده کند وقتی «يارانه»ی حکومتی مردم کش و آزادی ستیز را قبول می کند در واقع دارد مزد سکوت و همراهی با دیکتاتوری را می گیرد. و، پس، او نيز، در واقع، یک «مزدور» است.
مزدور کیست؟
کار، چه در شکل فیزیکی و چه در شکل اندیشگی خود، یکی از زیباترین و شریف ترین رفتارهای انسان در درون طبیعت است. انسان، از لحظه ای که بر دو پای خود ایستاد، علاوه بر این که با کار خويش خورد و خوراک و سوخت و ساز اش را تأمين کرد، و به ماندگاری نسل اندر نسل خود مدد رساند، توانست خويشتن را از اعماق جهالت و بربریت بیرون کشد و با گذاشتن خشت بر روی خشت بر ارتفاع بنای عظیم تمدن و پیشرفت بشری بیافزاید.
در فرهنگ های مختلف و پیشرفته ی جهان، همیشه و به شکل هایی گوناکون، به «کار» به عنوان با ارزش ترین داریی ها و سرمایه ها نگاه شده و، به همین دلیل، برای هر کاری دستمزدی تعیین می شود. اندیشمندان و مصلحان جهان، به ویژه پس از انقلاب صنعتی و به خصوص در پایان دوران برده داری، برای آن کسی که کار می کند، و با کار خویش زندگی را می سازد، و در تغییر و پیشرفت جهان نقش دارد، جایگاه ويژه ای قایل بوده اند. و تلاش همين مصلحان سبب شده تا اکنون در کشورهای پیشرفته صنعتی (کم و بیش) افراد بتوانند دستمزد و امکاناتی قابل توجه در مقابل کار فیزیکی یا فکری خود داشته باشند. و این «دستمزد گرفتن» همواره با غرور و افتخار ناشی از ارزش کارشان همراه است.
اما، در کشورهایی چون کشور ما، به خاطر وجود منابع و ثروت های بی شمار طبیعی از یک سو و سیستم های دیکتاتوری و فاسد، از سویی دیگر، کسی در حکومت، و حتی در بخش هایی از جامعه، برای کار و ارزش آن کمترین اهمیتی قايل نيست. اين امر موجب شده تا آن ها که واقعاً «کار» می کنند، وضعیت شان تفاوتی با بردگان قرون وسطا نداشته باشد.
در این نوع کشورها افرادی هم هستند که با وجود تن به کار ندادن، به دلیل وابستگی و یا در خدمت دیکتاتوری بودن، و گاه فقط از طريق تملق گفتن و مدح و تحسین کردن دیکتاتور، دارای درآمدهای کلانی هستند. در آمدهایی که برای آن دسته از مردم که دارای تحصیلات و تخصص و غیره هم هستند و با کار کردن شرافتمندانه زندگی می کنند وجود ندارد.
این دسته از آدم ها را «مزدور» نام داده اند.
ارزش کار در فرهنگ ایرانی ما
در فرهنگ ایرانی، از دوران های بسیار کهن، کار (البته نه با معیارهای امروزی، بلکه با درک محدودی که انسان آن روزگاران از زندگی داشت) جزو رفتارهای نیک، و تنبلی و فرار از کار جزو زشتی ها بوده است. در فرهنگ ایرانی ما، و در بيان استوره ی آفرینش، آمده است که اهورامزدا پس از این که جهان نیک و زیبایی را می آفریند، ایزدان و فروهرهایی نيز که برای آرامش و شادمانی بخشیدن به زندگی مردمان در کارند پدید می آیند. اما، در مقابل اهورامزدا، اهریمن است که دست به آفرینش جهان بدی و زشتی می زند و در برابر هر «ایزد»، که مظهر نیکی بوده، «دیو»ی بوجود می آورد.
ایزدان، که مشهورترین شان آناهیتا (ایزدبانوی آب و باران و رویش و باروری) و آذر (ایزد آتش)، ورهران (ایزد پیروزی) و مهر یا میترا، هستند، در کنار انسان ایستاده و مدد کار او برای آباد سازی و زیباسازی جهان اند. دیو ها اما (از دیو جنگ و مرگ و خشکسالی گرفته تا دیوی که فهم مردمان را در هم می ریزد، و دیو تنبلی، و دیوی که مردمان را از کار کردن بازمی دارد) در مقابل انسان ایستاده اند تا او را از سازندگی بازدارند.
مزدوری
شاید به همین دلیل است که اغلب واژه ی «مزدور» در فرهنگ اصیل ايرانی بصورت ترکيبی «مزدورِ دیو» آورده شده است.
در فرهنگنامه ی دهخدا می خوانیم که: «مزدورِ دیو» شخصی را گویند که کارهای لایعنی کند و در آن نه فایده ی دنیا و نه نفع آخرت به جهت او باشد؛ و اینچنین شخص را «هیزم کش دوزخ» نیز گویند. و از فرهنگ های برهان و آنندراج «مزدور دیوان» را استخراج می کند. و بالاخره می نويسد: «مزدور دیو شدن، بر دیو مزدور شدن؛ عاطل و باطل شدن، بیهوده و بی مصرف شدن. مزدور دیو گشتن است». در این فرهنگ، به استناد آنچه که در استوره ها و قصه ها و شعرهایی که برایمان مانده، همیشه آن که از کار و زحمت بازوی خود نان می خورده جزو نیکان محسوب شده و آنکه از کار و سازندگی گریزان بوده، اما به خاطر چسبیدن به حکام دیوصفت مزدی دریافت می کرده، «مزدور دیو» شناخته می شده. اصطلاح «طرف روح خودش را به شيطان فروخته» چه در کشورهای غربی و چه در کشور خودمان، به همين معنا اشاره دارد.
فردوسی به زیبایی می گوید که: نه این بی خرد، از خرد دور شد/ روانش برِ دیو مزدور شد.
و سنائی از پستی و نادانی کسانی می گوید که: ز دونی و، ز نادانی چنین مزدور دیوان» شد.
و نظامی می سرايید که: بسا آسیا کو غریوان بود/ چو بینند: مزدور دیوان بود!
و یا : از جرس نفس برآور غریو / بنده ی دین باش، نه مزدورِ دیو .
***
می بینیم که جمهوری اسلامی، در کنار همه ی زشت کاری هایی که در این 35 ساله داشته، و در کنار تحمیل انواع فرهنگ های ضد انسانی بر مردمان، توانسته فرهنگ مزدور پروری را نیز شایع و حداقل هزارها تن را تبدیل به «مزدورِ دیو» کند.
ششم ژانویه 2014
دوشنبه، 16 دی ماه 1392، 5:59 بعدازظهر برابر با 2014-01-06 ساعت 18:012004- 2024 IranPressNews.com -