روزنامه مردمسالاری: نبرد خير و شر موضوعي است که از زمان نزاع هابيل و قابيل در جامعه بشري وجود داشته است. در طول تاريخ عناوين و مسلکها تغيير کردهاند اما اصل موضوع همواره ثابت مانده است. گروهي ظالم که فساد ميکنند و گروهي ديگر که مورد ظلم واقع شدهاند. مظلومان برحاکمان مستکبر طغيان ميکنند و جان خود را براي آرمانهاي مذهبي و انساني فدا کردهاند.
در قرن معاصر رهبراني مانند مهاتماگاندي، مارتين لوترکينگ با نفي خشونت بر عليه ظلم و ستم حاکم برجامعه خود قيام کردند، نلسون ماندلا هم مانند اين دو رهبر معتقد بود دموکراسي از لوله تفنگ خارج نميشود. او بخشيد اما فراموش نکرد که ديکتاتوري نژاد پرست آپارتايد چه بلايي سر مردم کشورش در طول ساليان متمادي آورده است.
او که همانند ديگر رهبران آزادي خواه که درد زندان، شکنجه و تبعيد را براي آزادي ميهن به جان خريد تا کشورش از بنداستثمار رها شود؛ امروز، آسوده و آرام خوابيده است. پدربزرگ آفريقا بازهم به ستاره بيبديل رسانههاي جهان از شرقيترين نقطه تا غربيترين نقطه تبديل شده است. رهبران بيشماري از چهارگوشه جهان براي تشييع پيکر رهبرآزادي بخش آفريقاي جنوبي راهي اين کشور شدهاند.
اگرچه به برخي اعمال ماندلا انتقاداتي وارد است اما او يک انسان بود و هيچ انساني بر روي کره زمين از خطا مصون نيست اما ماندلا با لبخندهاي بي بديلش تا لحظه مرگ يک اسطوره ماند. اومحبوب جان و دل آفريقاييها بود و با مرگش اشک را برچشمان مردم آفريقا جاري ساخت تا نهال آرمانهاي آفريقاي پيشرفته و آزاد را که با جان خويش در 27سال زندان و مبارزه کاشته بود همچنان سبز باقي بماند. ماندلا اين قدر خوش شانس بود که بتواند در جام جهاني فوتبال2010 آفريقاي جنوبي ميوه سالها مبارزه مردم کشورش را بچيند اما نگهداري ميراث او مسووليتي است سنگين بر دوش فرزندان ماندلا.
فرسنگها آن طرفتر، پشت دروازههاي کرملين ، اوکراين سرزميني است که قرنهاي متمادي مستعمره ابرقدرت همسايه خود بوده است. اين کشور در سالهاي پس از فروپاشي اتحاديه جماهير شوروي نتوانست معني استقلال را به معني واقعي تجربه کند. آنان که ديپلماسي «نه شرقي، نه غربي» نميدانستند به نوعي سرگشتگي ميان شرق و غرب مبتلا شدند.
در سالهاي پس از جنگ سرد، ديکتاتوري خشن منصوبان نزديک به روسيه مردم اين کشور را به انفجارنارضايتي کشاند تا آن که بر زمين بياعتمادي و خشم فروخفته مردم اوکراين بناي جورج سوروس با انقلاب مخملي و رنگ نارنجي بنا شود. آنها هم اگرچه در ظاهر همانند رهبران صلحطلب ديگر مدعي بودند دموکراسي از لوله تفنگ خارج نميشود اما در ادامه کار به همان دردسري مبتلا شدند که شرق گرايان مبتلا بودند و حکومت آنها 4 سال بيشتر دوام نياورد تا مهرههاي کرملين همزمان با عقبنشيني غرب از اين کشور قدرت را بازپس بگيرند. جالب اينجاست که ادامه سريال فساد همراه با ناتواني اقتصادي اين کشور را باز به آغوش اتحاديه اروپا سوق داده است. دولت يانوکوويچ که درمانده ميان روسها با اخلاق تزاري و متحصنين خشمگين طرفدار بروکسل گرفتار شده است. اوضاع امروز اوکراين در باطن هيچ شباهتي به وضعيت انقلاب نارنجي ندارد. آنها ديگر يک رهبر واحد ندارند و به شوراي رهبري رسيدهاند؛ از طرف ديگر طيف گستردهتري از دو قوميت غالب اين کشور جزو متحصنين هستند. در اوکراين بوي انقلاب مخملي دوم را به خوبي ميتوان حس کرد. در جريان مبارزات مردم آفريقاي جنوبي با ديکتاتوري مورد حمايت غرب، شاهد بوديم که از شرق و غرب در نهايت حقانيت ماندلا را پذيرفتند گرچه از ابتدا هم در نهان ميدانستند که او، حرف حق را ميگويد اما منافع غرب اجازه نميداد جنبش آزادي بخش آفريقاي جنوبي را در جنگ با شر همراهي کنند. البته کمونيستهاي شوروي هم بعد از آنکه متوجه شدند ماندلا وامدار آنها نيست پا پس کشيدند. در نمونه اوکراين، بحث زندان بانوي نارنجي تنها به سوژه جنگ سرد شرق و غرب بدل شده است و کسي براي وضعيت وخيم او در زندان جز چند کشور اروپايي دل نميسوزاند. اين نتيجه کساني است که به عنوان مهره يک طرف با وابستگي مطلق وارد يک نبرد سياسي ميشوند.
و اما در خاورميانه،استراتژيک ترين انقلاب قرن بيستم ،درسال1979 ميلادي در ايران اسلامي به رهبري امامخميني(ره) به پيروزي رسيد. رخدادي که تمام معادلات حاکم بر استراتژيک ترين نقطه انرژي جهان را برهم زد. انقلابيون ايراني برخلاف بسياري از انقلابهاي قرن بيستم دغدغه نان نداشتند. ايرانيها در آن روزگار به دنبال آزادي بيان و دموکراسي بودند. ميتوان گفت، هيچ انقلابي در قرن معاصر به اندازه جمهوري اسلامي خون بهاي دموکراسي و نزاع با ديکتاتوري و استکبار را نپرداخته است.
در طول مبارزات انقلاب و در سالهاي پس از آن، شهداي بي شمار جنگ تحميلي و موج ترور عناصر معاند با نظام مستدلي بر اين مدعاست.
اگر تدابير لازم براي سالم ماندن حکومت انديشيده نشود، جمهوري اسلامي نيز همانند هر انقلاب و هر حرکت ديگري ممکن است به انحراف و انحطاط کشيده شود. اين نظام خون بهاي سنگيني پرداخته است و اين موضوع بار مسئوليت مقامات نظام را افزايش ميدهد. زيرا آنها علاوه بر ملت که صاحبان اصلي نظام هستند در مقابل خوش شهدا ، اسرا و جانبازان بايد پاسخگوي اعمال خود باشند.
در سالهاي پس از جنگ تحميلي شايعاتي وجود داشت که به درست يا غلط توسط دستگاه قضايي مورد بررسي قرار نگرفت؛يا حداقل امروز عدهاي اين گونه ميگويند. وجود شبهه فساد اقتصادي و يک استراتژي خطرناک سياسي سرانجام نتيجه اي ناخوشايند داد.
در جريان انتخابات سال1388 يک طرف بازي با طرح اتهاماتي سعي داشت خود را به عنوان رابين هود که نماينده خير است به جنگ شر آمده ،تصوير کند. نتيجه اين برخورد حوادث دلخراشي بود که پس از اعلام نتايج در ايران اسلامي به وقوع پيوست. در اين ميان برخي از افراطيون چپ و راست براي رسيدن به مقاصد حزبي و شخصي خود در کوره اختلافات دميدند که تنها تاريخ ميتواند درباره آنها قضاوت کند. در ميانه التهابات سياسي، منتقدان دولت متهم به طرح انقلاب مخملي همانند انقلاب نارنجي اوکراين شدند؛ حال آن که نه شرايط ايران اسلامي به اين کشور مستعمره کرملين شباهت داشت نه منتقدين قصد براندازي داشتند.
در اين ميان اگر کسي جرمي را مرتکب شده بود، تنها دستگاه قضا بايد به موضوع رسيدگي کند نه جريانات سياسي که منافع خود را دنبال ميکنند.
اين که در يک نزاع داخلي دشمنان از آب گل آلود ماهيگيري کنند موضوعي طبيعي است اما نميتوان به همه منتقدان برچسب آشوب طلب زد. در طول سالهايي که کاسبان فتنه به هر بهانه اي قصد تفرقه افکني ميان فرزندان انقلاب را داشتند، در دل دولت رابين هودي که خود را پاک ترين دولت ميدانست ماجراهايي مانند خانه فاطمي ، اختلاس تاريخي سه هزارميليارد توماني و پروندههايي از اين دست فاش شد تا مشخص شود او که ميگفت ليست مفسدان اقتصادي را در جيب دارد، درست ميگفته است!
خوشبختانه دستگاه قضايي جمهوري اسلامي ايران نشان داد که هيچ خط قرمزي جز قانون و فرمايشات مقام معظم رهبري نميشناسد و با پروندههاي فساد اقتصادي به خوبي برخورد کرد.
در روزهايي که بحث و جدل درباره آمار روحاني از دولت احمدينژاد بلند شده است افشاي موضوع هداياي چرب سازمان تامين اجتماعي که بوي شيتيل ميدهد رنگ از رخسار برخي برده است. گويي گروهي بزرگ با اين فرضيه که خط قرمز جريان خاصي هستند و از نوعي قانون نانوشته کاپيتولاسيون بهره ميبرند دست به اختلاس مخملي در ايران زده اند. البته شايدهم آنها سرمايه مورد نياز يک جريان خاص با تشکيلات شبه فراماسوني را براي بازگشت به قدرت فراهم کردهاند.
فساد مالي موريانهاي است که محکم ترين بناها را در طول تاريخ منهدم کرده است. دستگاه قضايي جمهوري اسلامي با کسي تعارف نداشته و ندارد. امروز چشم ايرانيان به اين پرونده دوخته شده است. اتهام فساد مالي اشخاص خدشه به حيثيت نظام وارد نميکند بلکه ناديده گرفتن آن به اعتماد مردم صدمه وارد ميکند.
در گزارش مجلس شوراي اسلامي گفته شده برخي مستاجران بهارستان به نحوي از سازمان تامين اجتماعي هداياي بودار دريافت کردهاند. نمايندگان محترم مجلس به قرآن و قانون اساسي جمهوري اسلامي قسم خوردهاند. اگرشبهه اين موضوع همانند يک لکه ننگ بر دامن پاک فرزندان شهيد مدرس بماند؛ ملّت آنها را هرگز نخواهد بخشيد. دراين ميان، مستاجران يازدهم پاستور هم بايدبه شدت مراقب عملکرد خود باشند تا مبادا خود به سرنوشت مستاجران قبلي دچارشوند. دولت و مجلس ابتدا بايد مديريت غلط مالي سازمانهايي نظير تامين اجتماعي، سازمان بازنشستگي، شرکتهاي اقتصادي و نفتي را اصلاح کند و در ادامه نسبت به هرگونه کج روي و اختلاس مراقبت کنند.
2004- 2024 IranPressNews.com -