سایت تعامل: پرسيدند «چرا مردم كم ميخوانند؟» بگذاريد براي رسيدن به پاسخ، موضوع را اين گونه دنبال كنيم: اساسا چرا بايد «خواند»؟ چه اشكالي دارد اگر مردم نخوانند؟ و بعد به اين برسيم كه علت يا علل اصلي نهادينهشدن عادت نخواندن در فرهنگ ما كدامند؟ و سرانجام راههايي را توصيه كنيم براي ترويج فرهنگ خواندن.
چرا خواندن؟
انسان موجودي انديشنده است؛ حيواني فرهنگي و اجتماعي است. فرهنگ انسان در ارتباط شكل ميگيرد؛ و خواندن مجالي براي ارتباط با انديشههاي سنجيده ديگران فراهم ميآورد. خواندن فرآيند درك متن است؛ و متن صورت مكتوب انديشه ديگران است، ديگراني كه عليالاصول بيش از عموم مردم دست در كار پژوهش و درنگ در پيچيدگيهاي هستي و راز و رمز پديدهها بودهاند. ضرورتِ خواندن هنگامي هويدا ميشود كه فرد انساني خود را نيازمند بيابد، نيازمند انديشه ديگران؛ آن كه اين نياز را حس نكند، طبيعتا او را چه كار با خواندن.
خواندن دريچهاي ارتباطي ميگشايد براي سياحت در جهان يك انسان ديگر؛ ديگري كه ديگرگون انديشيده است، گاه بسي بالاتر ديده است و گاه نه چندان بالا، اما متفاوت. فردي به خواندن مبادرت خواهد كرد كه نياز به سياحت در جهاني متفاوت را در خود بيابد، سياحت در جهاني فراتر از امكانات انديشه شخصي او يا دستكم سياحت از دريچهاي متفاوت با منظر او. از اين رو آن كس كه با رغبت و بيشتر ميخواند و بهترين متنها را براي خواندن برميگزيند، جهاني گستردهتر براي زيست انساني دارد. اين جهان گسترده البته متنوع و گاه در بر دارنده عناصر متفاوت و متعارض است.
چرا نخواندن؟
آن كس كه به دانشي معين دل خوش ميدارد و خويشتن را از آگاهي به دانستنيهاي ديگران مستغني مييابد، به آشنايي با جهان گستردهتر از جهان عادت شده خود نيازي احساس نميكند، پس ضرورتي براي خواندن احساس نميكند. افلاطون، پيشكسوت نظريهپردازان يوناني، روزگاري گفته بود عوام به «عقيده» بسنده ميكنند و نوادري از مردم جوياي حقيقتاند كه بر اساس «معرفت» ميانديشند و عمل ميكنند. چه تفاوتي بين «عقيده» و «معرفت» وجود دارد؟ باور يا همان عقيده، به تنهايي معرفت نيست، اما البته باور را ميتوان همچون يكي از عناصر معرفت در نظر گرفت. در دستگاه فكري افلاطون، «معرفت» 1، باوري است كه برحق 2 و همچنين موجه 3 باشد.
فرض كنيد از شخصي پرسيده شود «چرا به چيزي كه آن را «الف» ميخوانيم پايبند هستي؟» اگر او در پاسخ بگويد: «چرا ندارد، اين باور من است، كه من و اجدادم نسل در نسل بدان پايبند بودهايم، مگر ميشود بدين باور پايبند نبود!» مسلما چنين فردي به مطالعه بيشتر براي بررسي صحت و سقم باور خود نيازي نميبيند. پس به خواندن آراي ديگران نيز احساس نياز نميكند. حال اگر شخص در پاسخ به همان پرسش بگويد: به فلان دليل به «الف» پايبندم، و در اثر گفتوگو دريابد كه رقيبهاي جدي براي باور «الف» وجود دارد، چنين شخصي انگيزه خواهد يافت كه مطالعه كند، حال يا براي تحكيم باور «الف»، و يا براي جانشين ساختن آن با ايدهاي بهتر.
دو آموزه مهم قرآن كريم در اين باره ميتواند راهگشا باشد. بر اساس تعاليم قرآن، كساني كه تنها به «آبائنا الاولين 4» متوسل ميشوند و حجتشان براي باور عادت شدهشان ميراث فكري پدرانشان است، گمراهانند نه مؤمنان. در عوض قرآن كساني را بشارت ميدهد كه همه سخنان را ميشنوند، از آن ميان بهترين را برميگزينند. 5
چه اشكالي دارد اگر مردم نخوانند؟ اشكالش اين است كه جهانشان محدود و بسته خواهد بود. مردمي كه نگاهشان بسته است، دچار تعصب نابهجا در باورهايشان خواهند شد، حال اگر آن باور مطابق حق نباشد، تعصب بر عقيده ناحق، هنگام مواجهه با انديشه متفاوت مقاومت و سپس خشونت را در پي خواهد داشت. مطالعه، جهان ذهني و ساحت فرهنگي زندگي را گستردهتر خواهد كرد. جهان گستردهتر، از تنوع بيشتر برخوردار است و فرصت انتخاب بيشتري را براي فرد به ارمغان ميآورد. انتخابهاي بيشتر و بهتر شرط لازم، اگر چه ناكافي را براي زندگي معنيدار و غني در پي خواهد داشت.
چرا ما نميخوانيم؟
ميزان مطالعه در ايران مطلوب نيست. تيراژ كتاب نسبت به جمعيت بيش از حد پايين است. براي تبيين نامطلوب بودن وضعيت مطالعه در ايران ميتوان علل گوناگوني برشمرد. برخي از گراني كتاب بهعنوان يك عامل موثر ياد ميكنند. بايد به ياد داشت با وجود گران شدن بهاي كتاب در سالهاي اخير، كه از جمله به دليل تحريمها و افزايش ناگهاني قيمت كاغذ اتفاق افتاد، هنوز در مقايسه با قيمت جهاني مطبوعات و كتاب در دنيا و نيز در مقايسه با ديگر كالاها، بايد گفت قيمت كتاب در ايران دچار گراني گزاف و بيرويه نيست. البته در مقايسه با درآمد قشرهاي مختلف در ايران، قيمت كتاب بالا است و براي رساندن كتاب به دست قشرهاي كمدرآمد بايد فكري كرد.
برخي ديگر، از مميزي شديد و نيز محدوديت عنوانهاي كتاب ياد ميكنند، اين مطلب هم البته بسيار مهم و موثر است، اما تبيين كننده علل اصلي نيست. با وجود گراني كتاب و نيز با وجود محدوديت عناوين و محدوديت در محتواي نشر، مشاهده ميشود همچنان كتابهاي غيرعلمي و به اصطلاحِ متداول «عامهپسند»، مشتري خود را دارند. شخصا تاسف ميخورم كه ميبينم در ويترين كتابفروشيهاي مقابل دانشگاه تهران، كتابهاي غيرعلمياي هستند كه نوبت چاپشان از 40 بالاتر رفته، اما كتابهايي حتي غيرتخصصي و با موضوع عمومي، اما داراي اعتبار علمي مهجورند و بايد دههاي پشت سر بگذارند تا به چاپ دوم و چندم برسند.
براساس آنچه تا كنون گفته شد، پاسخ چندان دشوار نيست. در جامعهاي كه به باور بيش از معرفت بها داده شود، متابعت با جماعت بيش از جستوجوي حقيقت مستوجب قدرشناسي باشد و تقليد بيش از تحقيق تبليغ گردد، ضرورتي براي مطالعه احساس نخواهد شد.
چاره چيست؟ در كنار تدابير مديريتي دستگاههاي اجرايي در امر تسهيل چاپ و نشر، آنچه پايهايتر است، ترويج تفكر انتقادي و تقويت روحيه حقيقتطلبي در ميان قشرهاي مختلف مردم و بهويژه جوانان امري است كه در صورت غفلت از آن، به نظر نميرسد ساير تمهيدات نتيجه مطلوب در پي داشته باشد.
پيشنهادهايي براي تعميم فرهنگ مطالعه
هر اندازه كتاب بخوانيم كم است. تعداد كتابهايي كه به زبانهاي مختلف، از جمله فارسي، در باره موضوعات مورد علاقه مردم فرهنگدوست منتشر ميشود، بالاتر از آن است كه يك فرد بدون برنامهريزي بتواند در مطالعه پيشرفت مناسبي داشته باشد. بايد كتابهاي مناسبتر را برگزيد و براي مطالعه كتاب زمانبندي مناسبي را در ظرف زماني هفته گنجاند. انتخاب كتاب خوب شگردهايي دارد، آنها را ياد بگيريم و به ديگران بياموزيم.
مشهور است كه ميزان مطالعه افراد پرمطالعه، «يك كتاب در هفته» است. آيا گمان ميكنيد اين مقدار خيلي چشمگير است؟ در برابر حجم كتابهاي توليدي، نه. به ياد بياوريم كه يك سال 52 هفته است. 52 كتاب در سال، در برابر عناوين كتابهاي منتشر شده در موضوعات مورد علاقهاي كه در يك سال منتشر ميشود، عدد بالايي نيست. حال توقع نميرود عموم مردم هفتهاي يك كتاب بخوانند. اما زمانبندي براي ماهي يك كتاب به نظر ميسر ميرسد. اين يك ميانگين مناسب است؛ سالي 12 كتاب. براي مطالعه زمانبندي مشخصي در طول يك
شبانهروز، يا دستكم بهطور هفتگي داشته باشيم.
چه خوب است يك كودك را در ميان اعضاي خانواده يا دوستان دور و نزديك انتخاب كنيم و او را به مطالعه منظم روزانه يا هفتگي تشويق كنيم و تا حصول نتيجه، كار انگيزش و راهنمايي او را ادامه دهيم. با اطمينان از نيل به نتيجه، كودكي ديگر انتخاب كنيم.
به مناسبتهاي مختلف كتاب هديه بدهيم.
يادداشتنويسي از كتابهاي مهم، عادت خوبي است كه اگر در خود پرورش دهيم، بعدها كمتر پشيمان ميشويم.
شروع با كتاب ممكن است براي همگان ميسر نباشد. بد نيست عادت به مطالعه را از طريق خواندن مطبوعات و مجلات خوب در خانواده نهادينه كنيم.
در باره كتابهاي خوبي كه خوانديم، در خانه و در حضور كودكان گفتوگو كنيم.
به جاي آن كه ساعات پاياني بيداري شبانه، قبل از خواب، را در مقابل تلويزيون به پايان ببريم، خوب است كتابي به اصطلاح باليني داشته باشيم، كتابي با مضامين آسانياب (داستان، شعر، ...) و غير از كتابي كه احيانا براي انجام امور شغلي و پژوهشي مطالعه ميكنيم.
2004- 2024 IranPressNews.com -