حجت الاسلام والمسلمین سیدحمید روحانی به خبرگزاری فارس گفت:
* آقای هاشمی هیچ وقت یک مرد انقلابی نبود و خود آقای هاشمی در کتاب آقای زیباکلام تحت عنوان هاشمی بدون روتوش صریحاً میگوید که اگر شاه به اصل دوم متمم قانون اساسی عمل میکرد و مقداری فشار و استبداد را کم میکرد احتیاجی به انقلاب نبود. بنابراین ایشان روحیه انقلابی نداشت و در حقیقت در هاشمی رفسنجانی بیشتر اندیشههای لیبرالیستی تشدید بود تا روحیه انقلابی که در نهایت خواه و ناخواه با یک انقلاب مواجه شد.
* آقای هاشمی احساس میکند در میان مردم پایگاهی ندارد. از انتخابات مجلس ششم تا انتخابات ریاست جمهوری سال 84، اینها نشان داد که آقای هاشمی پایگاه مردمی را از دست داده است بنابراین کسانی که پایگاه مردمی ندارند بالاخره میخواهند به جایی چنگ بزنند و همیشه باشند.
*آقای هاشمی رفسنجانی نسبت به این رژیم سعودی فاسد گرایش دارد و حتی در یکی از مصاحبههای اخیرش گفته که اگر ما با این دولت سعودی رابطه حسنه داشتیم آمریکا نمیتوانست ما را تحریم نفتی کند. خب ببینید این حرف چقدر پوچ و بیمایه است و نشان میدهد این حالت زمانی است که یک انسان پایگاه مردمی خود از دست داده و سعی میکند به جایی وابسته باشد.
*آقای هاشمی رفسنجانی درحال حاضر میخواهد آن اندیشههای سازشکارانه لیبرالیستی خود را پیش ببرد و بالاخره یک سکوی پرشی و توجیهی برای خود درست کند و حال چه بهتر اینکه از امام راحل خرج کند. و به خیال خودش امروز نه امام است نه احمدآقایی وجود دارد که این ادعاها را تکذیب کند بنابراین با بیان چنین اظهاراتی به نقل از بزرگانی همچون امام سعی میکند راه توجیهی برای روش خود پیدا کند.
*موسسه حفظ و نشر آثار امام یک موسسه خنثی شده و آن رسالت و ماموریتی که سید احمد آقا دنبال میکرد به کلی فراموش شده و به شکل باندی درآمده است. اگر موسسه حفظ و تنظیم آثار امام واقعا به مسئولیت خود پایبند بود حضور فردی چون آقای عبدالله نوری در آنجا معنا نداشت. «نوری» صریحاً در اظهارات خود گفته بود که حرفهای امام باید به موزه برود و دوران امام دیگر تمام شده است. این آدم با چنین تفکری در آنجا چه موقعیتی دارد؟
* امام هیچ چیز را به هیچکس در گوشی نمیگفت و اگر حرفی داشت با مردم حرف میزد. یکی از ویژگیهای برجسته امام هم همین بود که امام با مردم صادق بود و مردم را محرم راز میدانست . هیچ وقت اینگونه نبود که امام نیتی داشته باشد و آن را بخواهد در گوشی به کسی بگوید، آن هم آدمی مثل هاشمی. امام اگر حرفی داشت صراحتاً بیان میکرد از هیچ کس نمیترسید و خیلی قاطع و جدی وقتی داشت بنیصدر را عزل میکرد مرحوم آقای اشراقی رفته بود خدمت امام که این کار را نکنید و بنی صدر بین مردم محبوبیت دارد. امام گفت که وظیفهام به من امر میکند که بنیصدر را عزل کنم حتی اگر (معذرت میخواهم فرموده امام را میگویم) فریاد مرگ بر خمینی را با گوش خودم از سراسر کشور بشنوم.
*هرگز اینگونه نبود که امام با شعار مرگ بر آمریکا نظر منفی داشته باشد و در این خصوص چه کنم چه کنم داشته باشد. امام اینگونه نبود. ویژگی امام این بود که با مردم خیلی صادق بود و رشید و قاطع حرف خود را میزد.
*اینکه آقای هاشمی رفسنجانی ادعا میکند که امام با سکوتش این را تایید کرد این را نفهمیده است البته فهمیده است اما اعمال غرض میکند. اگر او از سکوت امام چنین برداشتی میکرد، به هر نحوی بود همان زمان آن را بوق میکرد.
*یکی از ویژگیهایی که امام داشت و من در نجف به آن پی بردم، ایشان در مقابل سوالات و پیشنهادات پوچ و بیمایه اصلا اعتنایی نداشت و جواب نمیداد. مثلا کسی میآمد خدمت امام و پیشنهاد بیجایی میداد امام سکوت میکرد یعنی آنقدر حرف وی را بیارزش میدانست که حاضر به جواب نبود اما اگر حرفش یک حرفی بود که تا حدی اعتبار داشت امام میفرمود تأمل میکنم و یا میگفت مصلحت نیست. اما اینکه سکوت میکرد نشان از بیارزشی آن سخن بود که امام آن را قابل جواب نمیدانست.
*من معتقدم آقای هاشمی رفسنجانی به همین نقطه رسیده بود که امام حرف او را بیارزش میدانستند و پاسخ نداده است چون یقین دارم اگر هاشمی رفسنجانی در آن روز این برداشت را میکرد که سکوت حضرت امام علامت رضا است به هر نحوی بود از 62 تا 68، 6 سال زمان است و در این 6 سال به یک نحوی به یک مصاحبه و یا یک سخنرانی این موضوع را مطرح میکرد. سکوت امام در آن زمان بزرگترین تودهنی به هاشمی بود.
*امام یک بحثهایی داشتند که مربوط میشد به سران سه قوه و فرماندهان کل قوا که این سخنان را به همه این افراد میگفتند و اینگونه نبود که تنها به یک نفر بگوید بحثی که امام داشتند اگر مربوط میشد به مسائل جنگ و جبهه و اوضاع کشور با سران سه قوه در میان میگذاشتند اما اینکه به صورت فردی با یک نفر راز و نیاز و به صورت محرمانه سخن بگوید امکان نداشت.
*هرکسی از این سران سه قوه خدمت امام میرفتند و سوال خود را مطرح و امام پاسخ میداد این ربطی ندارد به اینکه امام، هاشمی را محرم راز میدانستند و به ایشان چیزی گفته است و بعد هم وقتی امام در مورد مقام معظم رهبری آن تعبیری که شما مثل آفتاب میرفتید و نور میدهید که در صحیفه هم است در مورد آقای هاشمی از امام نداریم. تنها چیزی که امام در مورد آقای هاشمی رفسنجانی مطرح کردهاند همان جریان ترور است، اما از آن به بعد ما نمیبینیم امام در مورد هاشمی تعبیر خاصی نداشته و بر عکس نسبت به مقام معظم رهبری چنین تعابیری را دارند
*آقای هاشمی از اول روحیه لیبرالیستی و غیرانقلابی داشتند. به تعبیر آقای زیباکلام انقلاب برای هاشمی یک عامل ناخواسته بود. وقتی آمریکا هواپیمای مسافربری ما را زد آقای هاشمی به پشت تلویزیون میآید در حالی که بغض گلویش را گرفته و به حالت گریه میگوید پیام آمریکا را دریافت کردم. ببینید این چقدر ضعف انسان را نشان میدهد. هاشمی انسانی به این شکل است که نه انقلابی است و نه روحیه انقلابی بلکه دارای ضعف روحی است. آقای هشامی درحال حاضر این طور فکر میکند حالا انقلاب تمام شده، مثل حادثه یک زلزله و یا بیماری حالا همه چیز تمام شده و باید برویم دنبال زندگیمان.
* زهرا اشراقی همسر محمدرضا خاتمی شد . پس حرفهای او را تکرار میکند. اگر وی همسر یک آدم انقلابی میشد قطعاً طور دیگری فکر میکرد. زهرا اشراقی نه جزو مبارزین و نه در انقلاب بوده است و نه حتی میدانست انقلاب به چه معنی است یعنی از الفبای انقلاب و سیاست خبر نداشت. این عناصر خودباخته نه از علم و دانش برخوردارند نه معلومات و اطلاعات سیاسی دارند و سطح فکرشان از لباسهای رنگارنگ، آرایشهای زننده و جلوهگری و خودنمایی فراتر نرفته است.
*برخی از نوههای امام یک زمان چشم باز کردند و خود را در محاصره مهدی هاشمی داماد آقای منتظری دیدند و تحت تاثیر عبدالله نوری و باند مهدی هاشمی قرار گرفتند. این افراد دورو بر حاج احمد آقا که خداوند رحمتش کند نیز بوداند اما از آنجایی که دست پرورده امام و انسان هوشیار و بیدار بود و البته در انقلاب پرورش یافته بود هیچگاه فریب این دسته از افراد را نخورد.
8 موسسه حفظ آثار امام به یک کانون فتنه تبدیل شده و در جهت انحراف خط امام حرکت میکند. در این زمینه از موسسه حفظ آثار امام هیچ انتظاری نداریم و معتقدیم دستگاه قضایی باید با کسانی که به حضرت امام نسبت ناروا میدهند، برخورد کند و تحت تعقیب قرار گیرند؛ نباید اجازه داد به مقدسات اسلامی و خانواده شهدا اهانت شود.
*دولتهای غیرمردمی سعی دارند که فرافکنی کنند و برای اینکه هدفی را پیش ببرند یا باید بگویند که تحریم آمریکا سبب اینگونه مشکلات شده و باید به این تحریمها را برداریم. طرف خودش سیاست اقتصادی نمیدارند و از مشاوران خوب اقتصادی نیز برخوردار نیست و نمیتواند مشکلات اقتصادی را حل کند ناچار میشود فرافکنی کند و بگوید تحریمهای اقتصادی علت اصلی مشکلات امروز است وگرنه خیلی موفقتر بودم و یا به گردن مردم و یا این و آن بیاندازد. در دورهای آقای خاتمی هم میگفتند میخواستیم کار کنیم اما نگذاشتند؛ وقتی این سخنان مطرح میشد گفتم که یک جزوه بیاورید که مثلاً ما در زمینه بیکاری میخواستیم فلان طرح و در زمینه گرانی و اقتصادی این طرح را داشتیم که نگذاشتند. وقتی طرح و برنامهای ندارند خواه ناخواه باید به شگردهای دیگری متوسل شوند تا خود را تبرئه کنند.
*مجمع روحانیون مبارز دو دوسته بودند عدهای واقعاً صادق بودند اما فریب خوردند مثل آقای کروبی من معتقدم آقای کروبی از کسانی بود که واقعاً به امام و انقلاب اعتقاد داشت و فداکاری هم کرده این تسلیم طلبان مرموز در گوش وی زمزمه کردند و با وسوسه شدن به بیراهه کشاندند. بعضیها هم نان به نرخ روز خور بودند و آن روز احساس کردند هرکه انقلابی حرف بزند امام بیشتر خوشحال میشوند بعد هم که وضع عوض شد احساس کردند که دیگر الان امام نیست که آنها خواسته باشند برای کسب قدرت و موقعیت آنگونه شعار بدهند بنابراین سیاست خود را عوض کردند.
*به خاطر دارم بعد از اینکه آقای خاتمی رئیس جمهور شد 180 درجه چرخش در مجمع روحانیون به وجود آمد روزی با آقای کروبی صحبت میکردم که پرسیدم شما که تا دیروز اگر کسی موضوع مذاکره با آمریکا را مطرح میکرد وی را کافر و نجس میدانستی و میگفتیدسرش را از تنش جدا کنید پس امروز یک دفعه چه شد اینگونه تغییر موضع دادید که کروبی گفت که دیگر به این نتیجه رسیدهایم که اینگونه شعارها و موضعگیریها برد ندارد. در حقیت همان شیفتگی برای قدرت در جناح تسلیم طلبان این زمینه را فراهم کرد.
*آقای خاتمی نیز همانطور که شواهد نشان میدهد زیاد موافق مرگ بر هیچ کشوری نبودند و همیشه واژه دوستی را جایگزین میکرد ایشان به دنبال چه بود؟ خاتمی انقلابی نبود به گونهای که نه در انقلاب حضور داشت و نه حتی یک بار برای انقلاب سیلی خورد به یاد دارم زمانی در گذشته دور با وی گفتوگویی داشتیم که گفت من سال 1342 بر اثر فشار پدرم به قم آمدم و طلبه شدم و بعد به مدرسه فیضیه حمله شد فرصت کردم و از قم فرار کردم و به اصفهان رفتم و آنجا درس دانشگاهی را ادامه و وارد دانشگاه شدم. خوب ببینید آدمی که بر اثر فشار پدرش لباس روحانیت به تن کرده و یک سیلی برای انقلاب نخوره و در خارج از کشور حضور داشته است طبیعتاً نمیتواند انقلابی باشد و انقلابی فکر کند.
*آقای خاتمی پس از رسیدن به قدرت در دوران اصلاحات همان سیاست تسلیم طلبان را دنبال کردند و آن شعار تشنجزدایی و ما از مرگ خوشمان نمیآید و ... را مطرح کرد. اینها الفاظ فریبندهای است که برازنده اینگونه افراد است. اینگونه افراد نه درد انقلاب و نه درد مردم را دارند و نه برای انقلاب سیلی خوردند. این جمله امام (ره) خیلی جالب است و امروز انسان میفهمد که چقدر این جمله زیبا است و آن این که کسانی میتوانند تا آخر با ما باشند که درد فقر را کشیده باشند آقایان خاتمی و هاشمی نمیتوانند انقلابی فکر کنند.
*بگذارید الان موضع منفی در باره آقای روحانی نداشته باشیم و انشاءالله که ایشان به گونهای برخورد کند که ما همیشه از ایشان ستایش کنیم و اگر خدای نکرده ایشان به دنبال سایه آقای هاشمی رفسنجانی باشد و خود را مجری سیاست آقای هاشمی بداند در آینده حرف خواهیم داشت.ما امیدواریم که انشاءالله آقای روحانی این نکته را دریابد که با طناب پوسیده آقای هاشمی نباید جایی برود که بدجوری ضربه میخورد.
*الان خیلی زود است که بگوییم این شعار اعتدالی که مطرح شد فقط جنبه رای آوری داشت و یا یک واقعیت بود. در آینده مشخص خواهد شد. دعا میکنیم که روحانی یک رئیسجمهور مردمی، عدالتخواه، دنبال اجرای عدالت، در صف مردم و پیرو رهبری باشد و از خط رهبری منحرف نشود.
*امروز شما ببینید که این اندیشه لیبرالیسمها تا کجا نفوذ کرده است اندیشه لیبرالیستی امثال آقای هاشمی رفسنجانی و آقای منتظری و کروبی را از ما گرفته، خطر اصلی برای انقلاب ما که انقلاب را به چالش میکشد همین اندیشههای لیبرالیستی است و دولتهایی که با این اندیشه خو گرفتهاند بزرگترین ضربه را به انقلاب و آرمانهای ما میزنند.
یکشنبه، 28 مهر ماه 1392، 1:25 بعدازظهر برابر با 2013-10-20 ساعت 14:102004- 2024 IranPressNews.com -