نویسنده کانادایی به عنوان برنده نوبل ادبیات 2013 انتخاب شد. آلیس مونرو به عنوان «استاد داستان کوتاه معاصر» جایزه نوبل را از آن خود کرد.
سخنگوی آکادمی نوبل با اعلام این خبر، این بانوی ادبیات کانادا را که 82 ساله است و ده ها مجموعه داستان کوتاه در کارنامه اش دارد، به عنوان سیزدهمین زن نویسنده، شایسته دریافت این جایزه خواند.
جای خالی ادبيات ایران
بهارنیوز: امروز اسامی نامزدهای نوبل ادبیات معرفی میشود. نکته جالب این است که نام موراکامی و غسان زقطان یکی نویسنده ژاپنی و دیگری شاعری از فلسطین جزو نامزدهای پیشبینیشده هستند. البته خیلی از بنگاههای شرطبندی، شخصیتها و رسانهها درباره اين نویسنده یا شاعر جهان گمانهزنیهایی میکنند، اما همهشان میدانند که معمولا کسی انتخاب مي شود كه كمتر كسي انتظار دارد. لس آنجلس تايمز گزارش داده است در انگليس بیشتر پولهای شرطبندی روی موراکامی است. در سایت لادبروکس بعد از موراکامی نویسنده کانادایی داستانهای کوتاه یعنی آلیس مونرو قرار دارد. بعد از آنها هم جویس کرول اوتس آمریکایی و پیتر ناداس رماننویس اهل مجارستان قرار دارند. ما سراغ نویسندگان و مترجمان ایرانی رفتهایم تا نظر آنان را درباره عدم دریافت جايزه نوبل ادبيات در ایران بپرسیم.
کاوه میرعباسی: هنوز توجه جهاني را جلب نكردهايم
چرا با وجود اینکه کتابهای زیادی در دنیا از ادبیات ایران ترجمه شده، اما ادبیات ایران برخلاف سینما، کمتر جهانی شده است؟
من با این فرض مطرحی که کتابهای زیادی به زبانهای دیگر ترجمه شده است، مشکل دارم و فکر میکنم اینطور نیست. برای روشن شدن این مساله بهتر است رجوعی به ادبیات ترکیه داشته باشیم. خیلی سال قبل از اینکه اورهان پاموک نوبل ادبیات را از آن خودش کند، نام یاشار کمال در دنیا شناختهشده بود. یا کتابهای زیادی از ناظم حکمت در جهان ترجمه شده بود.
چه معیارهایی برای گرفتن نوبل ادبیات وجود دارد که ما آن معیارها را نداریم؟
کتابهایی که از ایران در خارج از کشور ترجمه میشوند عمدتا توسط انتشاراتیهای ناشناخته در تیراژ محدود منتشر میشود که درصد ناچیزی است. فکر میکنم یکی از موانع ما این است که زبان ما در جهت ترجمه قرار نمیگیرد. اما گذشته از این نکته ما خودمان را هم به حاشیه بردهایم. چیزی که از آن حرف میزنم، قانون کپیرایت است؛ این قانون در ایران اجرا نمیشود. باید بگویم نمایشگاه کتابی که در ایران اجرا میشود، شباهتی به نمایشگاه کتاب در سراسر جهان ندارد! نمایشگاه کتاب به معنای واقعی در جهان به جایی اطلاق میشود که کپیرایت خریدوفروش میشود. ما که عضو کپیرایت نیستیم، حضور واقعی در این نمایشگاهها نداریم. باید این را در نظر بگیریم که کتاب گذشته از مقوله فرهنگی بودن، یک کالا هم به حساب میآید. از آنجایی که ما در ایران کپیرایت نداریم، بیرون از این جریانات قرار گرفتهایم و به همین دلایل ادبیات ایران هنوز نتوانسته توجه جهانی را به خودش جلب کند.
این اتفاق در کشورهای دیگری نظیر کشور خودمان به چه شکل رخ داده است؟
ادبیات ترکیه کسی مانند الیف شفیق را دارد که غرب کارهای او را دنبال و درنهایت با فاصله یک تا دوسال کتابهای او را ترجمه میکند، اما این اتفاق درباره نویسندگان ایرانی نمیافتد. مقوله کتاب هم درست مانند هر مقوله دیگری به یک بازاریابی خوب محتاج است که امکان جهانی بودن برای او فراهم شود. این نکته را هم نباید از قلم بیندازیم که سینما میتواند در فستیوالهای مختلف شرکت کند، اما ادبیات این امکان را ندارد. راههای مطرح شدن برای ادبیات ایران بسته است.
آیا صرفا تمام کسانی که نوبل ادبیات را در این سالهای گرفتند، آثارشان به زبان انگلیسی نوشته شده بود؟
همانطور که میدانید یکی از پیششرطهای اصلی این است که کسی که نوبل ادبیات را از آن خودش میکند، باید کتابهایش به زبان سوئدی ترجمه شده باشد؛ ترجمه کتاب به زبان سوئدی شرط کافی نیست، اما تا زمانی که کتابی به سوئدی ترجمه نشود، جزو برندگان نوبل نخواهد بود. این یعنی اینکه برنده جایزه نوبل میتواند به زبانی به غیراز انگلیسی داستانش را نوشته باشد. در سالهای اخیر نویسندگان زیادی بودند که در عرصه ادبیات جهانی حتی شناختهشده نبودند، مثلا ویسواوا شیمبورسکا شاعر لهستانی که در سال 96 نوبل ادبیات را به دست آورد. یا حتی هرتا میلر نویسنده کتاب «سرزمین گوجههای سبز». او نویسنده رمانی بود که برای اقلیت آلمانیزبان در رومانیا نوشته شده بود و تا قبل از اینکه نوبل را از آن خودش کند، نویسنده مطرحی در جهان نبود. ما در ایران معاصر هیچ نویسنده مطرحی نداریم. مثال دیگرش عتیق رحیم نویسنده افغان است. او توانست با نوشتن کتاب «سنگ صبور» معتبرترین جایزه فرانسه، کنگور را از آن خودش کند. درست است این کتاب را به زبان افغان ننوشته اما تمام قصه کتاب در افغانستان میگذرد. باید بگویم که هیچ مترجم مطرحی تا به حال کتابی را از زبان فارسی ترجمه نکرده است. ادبیات ایران ناشناخته مانده است، چون ما جهانی نیستیم. این یک دور باطل است؛ ما جهانی نیستیم چون ادبیات ایران ناشناخته باقیمانده است.»
فکر میکنید امسال چه کسی نوبل را از آن خودش میکند؟
پیشبینی در این مساله کار دشواری است. تعداد زیادی از نویسندهها وجود دارند که سزاوار بردن اسکار هستند، اما این جایزه را نمیگیرند و درنهایت هم از دنیا میروند. مثلا کارلوس فوئنتس نویسنده نامی دنیا، هیچوقت این جایزه به او تعلق نگرفت. من دوست دارم که میلان کوندرا این جایزه را امسال بگیرد، زیرا هم نویسنده خوبی است و هم اینکه خیلی پیر شده است. حیف است که او هم به سرنوشت فوئنتس دچار شود.»
عباس پژمان: توقع ما كمي بالاست
چرا سینمای ایران شهرت جهانی بیشتری نسبت به ادبیات دارد؟
اولا اینکه فیلم و سینما نسبت به ادبیات مخاطب بیشتری در ایران دارد. اساسا در این چند دهه اخیر سینمای ایران رونق خوبی داشته و فیلمهای خوبی هم ساخته شده است. اما خب تولیدات ادبیات به لحاظ کمیت، کم است. کتابهای کمتری ترجمه شدهاند و تعداد کمی مورد توجه جهانی قرار گرفته است. امثال کسانی همچون صادق هدایت، زویا پیرزاد، محمود دولتآبادی، اسماعیل فصیح و... کم است. این افراد در عرصه جهانی شهرت خودشان را دارند، اما توقع ما در این مسائل کمی بالاست. تنها زمانی خودمان را جهانی میدانیم که نوبل را از آن خودمان کنیم.
چه معیارهایی برای گرفتن نوبل در جریان است؟
آکادمی نوبل از موسسات و افراد قابل اعتمادی تشکیل شده است که سعی دارند تمام آثار دنیا را بررسی و داوری کنند. گاهی اوقات هم این برندگان شایستگی جایزه نوبل را دارند و گاهی نه. خب باید بگویم که داوران نوبل که از مریخ نیامدهاند، گاهی اوقات با سلایق خاصی که دارند، اثری را انتخاب میکنند که شایستگی لازم را ندارد.
فکر میکنید امسال چه کسی نوبل ادبیات را از آن خودش کند؟
این سوال سختی است و من دوست ندارم به این سوال پاسخی بدهم، اما باید بگویم که نویسندگان زیادی در ادبیات ایران حضور دارند که شایسته برنده شدن این جایزه هستند.
مهدی غبرایی: سانسور در ادبيات ايران مسئلهای جدي است
چرا ادبیات ایران در جهان مطرح نمیشود؟
دلایل زیادی در این باره وجود دارد اما خیلی مختصر به آن اشاره میکنم. سابقه رماننویسی در ایران بازمیگردد به زمان صادق هدایت و محمدعلی جمالزاده که حدود 100 سال است. خب این سابقه در مقابل سابقه 400ساله اروپا چیز زیادی نیست. دومین مشکل بازمیگردد به حوزه زبانی. ما حوزه زبانی محدودی داریم و مترجمان بنام کمی در این حوزه فعالیت میکنند، درعین اینکه آثار برجستهای برای ترجمه ارائه نشده است. مساله بعدی بازمیگردد به خود نویسندگان؛ تعداد کمی از نویسندگان ایرانی به یک زبان دیگر تسلط دارند و نمیتوانند به راحتی آثار انگلیسی و... به زبانهای اصلی بخوانند و با موضوعات روز دنیا آشنا شوند. اما مشکل بعدی، یک مساله اساسی است؛ سانسور در ادبیات ایران. بایدها و نبایدها نویسنده را محدود میکند به نوشتن داستانی با یکسری کاراکترهای خوب و مثبت که هیچ آدم بد و خلافکاری در قصههای آنها دیده نمیشود. این طور نویسنده یکسری رمان بیخاصیت و بیبو مینویسد که هیچ ارزشی ندارد. با این اوصاف شاید چند نویسنده تک و توک در میدان باقی بماند، اما با مشکل دیگری به نام کپیرایت مواجه میشود. مساله بعدی کپیرایت است که همه ما قصهاش را میدانیم. ما برای شرکت در بازیهای جهانی باید قواعد جهانی را هم رعایت کنیم. به قولی شترسواری که دولا دولا نمیشود. برای اینکه بخواهیم در جهانی بودن سهمی داشته باشیم، باید یک سلسلهمراتب را رعایت کنیم که رفع سانسور و رعایت کپیرایت دو اصل اساسی آن است.»
چه معیارهایی برای انتخاب نوبلیستها وجود دارد؟
آکادمی نوبل تشکیلات وسیعی دارد، ظرف 10 یا 15 روز که برندگان را اعلام نمیکنند. از همان هفتم یا هشتم اکتبر که برنده را اعلام میکنند، آثار جدید را برای انتخاب برنده نوبل بعدی در دست میگیرند. اما خب داوری نوبل هم درست مانند داوری مسائل دیگر جای چون و چرا دارد و همیشه نویسندگان خوب و بنامی از این قافله جا میمانند. من قبلا چند باری در این مورد صحبت کردهام و باز هم میگویم: «خیلی از ما درباره خیلی از مسائل بیاطلاع هستیم و با همین وجود قضاوت میکنیم که چرا فلان جایزه را به فلان نویسنده ندادهاند.» من مترجم در جایی زندگی میکنم که 30 سال است درهای جهان را روی خودش بسته است. چند سالی میشود که یک اینترنتی با یک سرعت لاکپشتوار به راه انداختهاند، با چند شبکه خبر و اجتماعی و ماهواره. کموبیش از مسائل روز باخبر میشویم. اما خب هنوز هم که هنوز است، یک مغازه نیست که بتوان مجلههای معتبر ادبیات را در آن پیدا کرد؛ مجلاتی همچون نیویورکر، بوکریدر و تی ال اف. از این مجلات بگذریم، هنوز هیچ کتابفروشی نمیتوان پیدا کرد که نه کتابهای روز، بلکه کتابهای چند سال پیش را بتوان در آن به زبان انگلیسی پیدا کرد. دائم غر میزنیم که چرا آکادمی شفافسازی لازم را درباره برندگان نوبل انجام نمیدهد و از معیارهایش خبر نداریم، اما دائم میگوییم که فلان نویسنده برنده جایزه نوبل نشد.»
پیشبینی میکنید که امسال چه کسی نوبل ادبیات را از آن خودش کند؟
«موراکامی». هم به آثار او آشنایی دارم و هم اینکه نویسنده مطرحی در سطح جهانی به حساب میآید؛ نویسندهای که آخرین کتابش در ژاپن با یکمیلیون تیراژ منتشر شود، نویسنده قابل اعتنایی است؛ نویسندهای که کارهایش را دوست دارم و علاقه دارم که او نوبل ادبیات را از آن خود کند.
چرا آمريكاييها نوبل نميگيرند
نیویورکر/ ایان کراوچ: در سال 1930 بود که «سینکلر لوییس» برای اولینبار جایزه نوبل را از آن خود کرد و بعد از او 10نویسنده دیگر نوبل ادبیات را به دست آوردند که چند تایی از آنها در مقالههای لوییس به چشم میخورند. نویسندگانی همچون اونیل، ویلیام فاکنر، ارنست همینگوی و...، اما نویسندگان دیگری هم بودند که او اصلا پیشبینی نمیکرد که این جایزه به آنها اختصاص پیدا کند. نویسندگانی همچون جان اشتاین بک، تونی موریسون و... که بعدها تبدیل به نویسندگان اصلی ادبیات معاصر آمریکا شدند. اما حالا سالها میگذرد و نوبل ادبیات به هیچ نویسنده آمریکایی تعلق نگرفته است و منتقدان ادبی در این مورد شگفتزده هستند و دائم از خودشان میپرسند که در دنیا چه خبر است؟
در سال 1930 لویيس زمانی که نوبل را از آن خود کرد، به جمع حاضرین نگاهی انداخت و گفت: «بهتر است از حاشیه امن خود بیرون بیایید و دنیا را شگفتزده کنید.» خب حالا اگر او بود، قطعا از دیدن نوبلیستهای معاصر شگفتزده میشد. بسیاری از نویسندگان در سطح اروپا، از غار تنهایی خود بیرون آمدند و داستانهایشان را بهدست ناشران کوچک سپردند و همان تیراژ محدود، توجه آکادمی نوبل را به خودش جلب کرد و نوبل ادبیات در کمال شگفتی به آنها تعلق گرفت؛ شاید بتوان این طور گفت که انگار نویسندگان آمریکایی به حاشیه امن خودشان پناه بردهاند، 1993 آخرین سالی بود که تونی موریسون بهعنوان یک نویسنده آمریکایی نوبل ادبیات را از آن خودش کرد. آکادمی سوئدی نوبل در این مورد گفته: «ادبیات ایالات متحده بهشدت ایزوله و دور افتاده است. ترجمه زیادی از کتابها در سراسر دنیا دردسترس نیست، ضمن اینکه نویسندگان آمریکایی به اندازه دیگر نویسندگان در مجمع ادبیات جهانی شرکت نمیکنند. ناشران علاقه چندانی به ترجمه کتابها ندارند و تنها درصد کمی از این کتابها ترجمه و در سطح جهان منتشر میشوند.» با این اوصاف به نظر میرسد نویسندگان آمریکایی صحبتهای لویيس را جدی نگرفتهاند و در عوض نویسندگان اروپایی سخنان او را آویزه گوششان کردهاند.
2004- 2024 IranPressNews.com -