(بخش نخست)
* به نظر ریچارد كاتم: «آمریكائیها تا سر حدِ جنون از كمونیسم وحشت داشتند و مصدّق ترجیح میداد تا از حضور حزب توده ـ بعنوان «مترسك» یا «لولوی ِ سرِخرمن» ـ استفاده كند».
* مصدّق خطاب به هندرسون(سفیرآمریکادرایران):« بدون كمك های مالی آمریکا، به فاصلهء سی روز،ایران سقوط خواهد كرد و چه بسا حزب توده قدرت را بدست گیرد»!
اشاره:
شصتمین سالگردسقوط آسان وحیرت انگیزدولت دکترمحمدمصدّق،منظره ها ومناظره های تازه ای رادرمیان ایرانیان داخل وخارج ازکشور پدیدآورده که هریک می تواندروشنگراین ماجرای مهم وپُرابهام باشد،امّا آنچه که کمتربه آن توجه شده،جایگاه سیاسی- نظامی حزب توده وتأثیرات داخلی وخارجی آن درسقوط دولت مصدّق می باشد.مقالهء زیر،مقدمه ای است دربارهء این موضوع اساسی.این مقاله ازکتاب«دکترمحمدمصدّق،آسیب شناسی یک شکست»(چاپ چهارم)استخراج و در دوبخش تنظیم شده است که امیدوارم پرتوی براین بحث بسیارمهم بشمارآید.
ایران، بخاطر موقعیـّت استراتژیك و حسـّاس خود در منطقه ـ از دیرباز- مورد طمع و طُعمهء روسیهء تزاری و سپس اتحاد جماهیر شوروی بود. ماجرای نفت شمال (1323) و غائلهء آذربایجان (1324) ایران را به یكی از اصلیترین میدانهای جنگ سرد بین شوروی و آمریكا بدل ساخته بود.تضاد ایدئولوژیك جهان كمونیست (شوروی) با جهان آزاد غرب (آمریكا) تضاد میان این دو قُطب را دوچندان میكرد،هم از این روست كه گفتهایم: سرنوشت ایران معاصر را دو مسئلهء اساسی رقم زده است، یكی، نفت و دیگری،همسایگی با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی.
در سالهای 30-32، بحران مالی و وخامت اوضاع اقتصادی دولت مصدّق، بنبست مذاكرات نفت بین ایران و انگلیس، بروز آشفتگیهای اجتماعی و گُسترش فعالیتهای حزب توده در شهرها و روستاهای ایران، آمریكا را نسبت به امكان قدرتگیری حزب توده عمیقاً نگران ساخت، از این رو دولت آمریكا با دادن كمك های مالی، عمرانی و بهداشتی ـ از طریق طرح «اصل چهار»(1) ـ ضمن تقویت دولت مصدّق،كوشید تا از توجـّهء ایران به شوروی یا از نفوذ آن كشور در ایران جلوگیری كند، در این راستا، تنها در سال 1952 (1331) علاوه بر كمكهای مالی،بهداشتی وعمرانی، دولت آمریكا تعداد 42 تانك شرمن به دولت مصدّق تحویل داد و بیش از 300 افسر ایرانی را برای دیدن آموزش نظامی، به آمریكا دعوت كرد.
در این دوران، در دیده و دیدگاه سیاستمداران ایران (خصوصاً دكتر مصدّق، دكتر فاطمی، دكتر بقائی، مكّی و دیگران) آمریكا، نه تنها «بهترین دوست ایران» بود،بلكه این كشور «مهد آزادی» و «قبلهگاهِ آزادیخواهان و ملیّون ایران» بشمار میرفت که «بایدایران راازاین مرگ وفنا نجات دهد»(2). با چنین جایگاهی، در اختلافات نفتی بین ایران و انگلیس و تهدیدات دولت انگلیس برای حملهء نظامی به ایران و یا در پاسخ به اوّلین پیشنهاد انگلیس در انجام كودتا برای سرنگون کردن دولت مصدّق،آمریكا نه تنها مخالف اقدامات نظامی انگلیس علیه ایران و نیز مخالف طرح كودتا علیه دولت مصدّق بود، بلكه عموم سیاستمداران این كشور با كمكهای مالی، نظامیو عمرانی به تقویت و تحكیم دولت مصدّق مصمـّم بودند زیرا كه در این دوران،حمایت از ناسیونالیسم و دولتهای ملّی از هدفهای استراتژیك آمریكا در مقابله با نفوذ كمونیسم بود.هندرسون(سفیرآمریکادرایران) در گزارش 27 سپتامبر 1951 (6 مهرماه 1330) به مقامات وزارت امور خارجهء آمریكا توصیه میكند:
«1 ـ اطمینان دارم كه وزارت امور خارجه، هیچگاه به فشاری كه ظاهراً به ایالات متحده وارد میشود تا بریتانیا برای دستیابی به برخی اهداف خود در ایران، از نیروهای نظامی یا تهدید در بكارگیری آن استفاده كند، تن در نخواهد داد... این حقیقت را نمیتوان نادیده گرفت كه ورود نیروهای ارتش انگلیس به ایران در این مقطع زمانی... چیزدیگری جز تجاوزمسلّحانه محسوب نمیگردد.
2 ـ سیاست خارجی ما، در پنج سالهء گذشته به طور كلّی مبتنی بر مخالفت با تجاوز بوده است. ما كمكهای مالی عظیمی در اختیار ملّتهای مختلف گذاشتهایم تا آنها را قادر سازیم در مقابل تجاوز، بهتر مقاومت كنند. ما جان بسیاری از آمریكائیها را قربانی کردیم وباصرف منابع فراوان، بسیاری از ملّتها را نیز در كشور كُره به فداكاریهای مشابه تشویق كردهایم تا از تجاوز جلوگیری كنند، حال اگر ما به تجاوز از سوی یكی از متّفقین و دوستان خویش تن دردهیم، در نزد جهانیان،اعتباری را كه برای پشتیبانی از آرمانگرائی كسب كردهایم،كاملاً از دست خواهیم داد و مسلّماً به بزرگترین ریاكاری و دوروئی متّهم خواهیم شد. [در صورت تسلیم به خواست انگلیس] پرچم اصولی را كه برافراشتهایم و تاكنون توانستهایم اكثر ملل جهان را به دوُر ِ آن گرد آوریم، بدور خواهیم افكند...»(3)
چنین بود كه در اختلاف بین ایران و انگلیس و خصوصاً پس از قطع رابطهء دیپلماتیك بین دو كشور،آمریكا در نقش یك «میانجی» كوشید تا جای خالی انگلیس را در مقابله با «وحشت سرخ» (كمونیسم) پـُركند.برخلاف دولت انگلیس، دولتمردان آمریكا در آن دوران معتقد بودند: بی توجـّهی به گرایشها و آرمانهای ملّی در منطقهء خاورمیانه، باعث رانده شدن مردمان این منطقه به سوی اردوگاه شوروی میشود.آنان اعتقاد داشتند كه ناسیونالیسم در كشورهای خاورمیانه، برج و باروی مستحكمیدر مقابله با كمونیسم شوروی میباشد. با چنین اعتقادی بود كه دولتمردان آمریكا ضمن مخالفت شدید از حملهء نظامی انگلیس به ایران،این كشور را به ادامهء مذاكره با مصدّق تشویق كردند(4)
هندرسون،در گزارشی به وزیر امور خارجهء آمریكا، ضمن ارائهء ارزیابی مشترك خود و همتای انگلیسی خویش، دربارهء اوضاع ایران تأكید میكند:
«1 ـ فرض ما بر این است كه هدف مشترك، فوری و تعیین كنندهء آمریكا و انگلیس در ایران، جلوگیری از افتادن این كشور در چنگال كمونیسم است... پیگیری این هدف باید پایهء همهء كوششهای دولتین آمریكا و انگلیس در ایران بشمار آید. اگر تصـّور شود كه به خطر افتادن منافع تجاری ما ـ مانند به خطر افتادن منافع حاصل از نفت ایران یا اجرای شیوهء 50/50 درتقسیم سود حاصله از فروش نفت ـ ممكن است تحقّق یافتن این هدف اساسی آمریكا و انگلیس را در درازمدّت به خطر اندازد، اینگونه منافع تجاری احتمالاً در درجهء دوّم اهمیـّت قرار دارند. باید به خاطر آورد كه عامل نوینی در صحنهء خاورمیانه وارد شده است. تبلیغات شوروی و سازمانهای كمونیستی تلاش میكنند تا رهبری نهضتهای ملّی را به چنگ آورند.
2 ـ اگر هدف اساسی آمریكا و انگلیس میباید تحقّق یابد،لازم است تا در ایران حكومتی درستكار وكارآمد ـ با برنامهء اصلاحات مثبت ـ بر سرِ كار آید تا از جذبهء حزب توده بكاهد.»(5)
* * *
كودتای كمونیستها در چكسلواكی ( فوریه 1948)، پیروزیهای كمونیستها در چین (1949) و سپس جنگ كُره (1950) این نگرانی را در میان سیاستمداران آمریكا تقویت كرد كه دولت مسكو نه تنها از طریق جنگ،بلكه از طریق بسترسازیهای محلّی،ایجاد جمعیـّتها،احزاب و سازمانهای داخلی و نفوذ در دولتها، میتواند به توسعهء نفوذ خود و سرانجام، تسلّط بر كشورهای نفتخیز خاورمیانه ادامه دهد.
سازمان C.I.A كه در سال 1947 تشكیل شده بود، در سال 1950 هنوز تجربه ای در عملیات خرابكارانه و تبلیغات ضدكمونیستی نداشت،امّا جنگ كُره و تحـّولات جاری در ایران و هشدار روزافزون مأموران آمریكائی دربارهء «خطر استیلای وحشت سرخ بر ایران» باعث گردید تا ترومن ِ دموكرات در سال 1952با یك تجدید نظر آشكار، «اقدام به جنگ به خاطر ایران» را در سرلوحهء سیاستهای منطقهای خود قرار دهد.هندرسون در گزارش 15 آبان 1331 نگرانی خویش را از نفوذ حزب توده در دستگاه دولت مصدّق چنین ابراز كرد:
«حزب توده اگر نه آشكارا،امـّا آنچنان نفوذی بر دولت (مصدّق) اِعمال میكند كه ما را تحت تأثیر قرار داده است... شایع است كه بعضی از اعضای كابینهء مصدّق ـ شامل وزیر داد گستری و معاون او، معاونان وزارتخانههای كار و كشور ـ طرفدار حزب توده هستند و گفته میشود كه وزیر فرهنگ نیز عامل حزب توده است»(6)
اینگونه گزارش هادربارهء كـّم وكیف قدرت و نفوذ حزب توده،بقول برخی ازپژوهشگران،هرچندخالی ازاغراق نبوده(7)،امـّا، گزارشهای مستندی كه در زیرخواهیم دید و نیز تهدیدها و تلقینهای شخصِ مصدّق در مذاكره با مقامات آمریكائی و نیز تظاهرات و اقدامات رادیكال حزب توده ـ بعنوان بزرگترین و برجستهترین سازمان كمونیستی در خاورمیانه ـ احتمال تسلّط حزب توده بر ایران و نگرانی های دولت آمریكا را تقویت می کرد،در این باره كافی است بدانیم كه در تظاهرات علیه هریمن، فرستادهء مخصوص دولت آمریكا به تهران (23 تیرماه 1330) حدود ده هزار تن از هواداران حزب توده در تهران شركت داشتند كه منجر به كشته شدن بیش از 24 نفر و مجروح شدن بیش از 200 نفر گردید. در شمار كشتهشدگان، چهار تن از نیروهای انتظامی بودند(8). امیر تیمور كلالی (سرپرست وزارت كشور دولت مصدّق) با لحنی انتقادآمیز نسبت به مصدّق میگوید: دكتر مصدّق با «معاذیر باطلی كه دموكراسی اجازه نمیدهد»، از تظاهرات تودهایها جلوگیری نكرد(9)، در حالیكه رهبری حزب توده در بارهء سفر هریمن به تهران و حادثهء 23 تیر معتقد بود:
«جبههء ملّی، عوامفریبانه كبـّادهء مبارزه با شركت نفت را میكشَد... و دكتر مصدّق، مقصد و منظوری جز تسلیم منابع نفتی كشور به امپریالیستهای آمریكائی ندارد... دولت ضد ملّی دكتر مصدّق در راه ملّتكُشی، فاشیسم، دروغگوئی و اطاعت از سیاست استعماری آمریكا گام نهاده است»(10)
همچنین در فاصلهء 1331 تا 1332، دهها اعتصاب و تظاهرات مهـّم كارگری و شهری در ایران تحت رهبری یا هدایت حزب توده انجام شد(11). از این گذشته، حضور افراد رادیكالی مانند زیركزاده، احمد رضوی، مهندس حسیبی و حسین فاطمی در كنار مصدّق و سوابق سیاسی برخی از این افراد و احزاب، باعث تشدید نگرانیهای دولت آمریكا بود. مهندس كاظم حسیبی، دكتر سنجابی، مهندس زیركزاده و سرتیپ ریاحی (رئیس ستاد ارتش دكتر مصدّق) از رهبران«حزب ایران» بودند که ـ در واقع ـ دولت مصدّق را هدایت و رهبری میكردند. این حزب در تیرماه 1325 با حزب توده ائتلاف كرده بود،به روایت مهندس زیركزاده:
«تبلیغات ما، تفسیرات ما بیش و كم،نزدیك به افكار حزب توده بود». (12)
به نظرریچارد كاتم: آمریكائیها تا سر حدِ جنون از كمونیسم وحشت داشتند و مصدّق ترجیح میداد تا از حضور حزب توده ـ بعنوان «مترسك» یا «لولوی ِ سرِخرمن» ـ استفاده كند(13)
در مورد تهدیدها و تلقینهای شخصِ مصدّق دربارهء خطر استیلای كمونیسم، یادآور میشویم كه مصدّق در دیدار از آمریكا و گفتگو با ترومن و اچسن (وزیر امورخارجهء آمریكا) در 23 اكتبر 1951 ضمن اشاره به اوضاع بسیار بـدِ اقتصادی ایران، تأكید كرد:
«نیروهای مسلّح و پلیس ایران مدت 2 ماه است كه هیچگونه حقوقی دریافت نكردهاند و خودِ این امر، به تنهائی خطر مهمی بشمار میرود. بودجهء دولت، با كسری حدود چهارصد میلیون تومان روبرو است و فقر و آشوب در سراسر كشور، گسترده است. معلّمین مدارس، حقوق ماهیانهای به مبلغ یكصد تومان ـ كه معادل 25 دلار است ـ دریافت میكنند، این مبلغ به دشواری هزینهء پرداخت اجارهء یك اطاق را در ماه كفایت میكند، در نتیجه: بسیاری از معلّمین، هوادار و متمایل به كمونیسم شدهاند، و این افكار را در سراسر مدارس كشور ترویج میدهند.» (14)
مصدّق در مذاكرات متعـّدد با هندرسون نیز چنین وانمود میكرد كه:دولت آمریكا بین دولت او (مصدّق) واستقرار كمونیسم در ایران،باید یكی را انتخاب كند،مثلاً: در تاریخ 13 ژانویهء 1952 (22 دی ماه 1331) مصدّق، ضمن دیدار با هندرسون، درخواست كمك مالی فوری آمریكا برای ترمیم كسر بودجهء جاری دولت ـ به میزان تقریبی ماهی ده میلیون دلارـ را به سفیر آمریكا تسلیم كرد.مصدّق در این دیدار با لحنی تهدیدآمیز گفت:
ـ «بدون این كمك مالی، به فاصلهء سی روز،ایران سقوط خواهد كرد و چه بسا حزب توده قدرت را بدست گیرد».مصدّق افزود: «هرگاه او از دریافت كمك آمریكا ـ فوراً ـ اطمینان نیابد، پس از 5 روز، وی ناچار به شوروی متوسـّل خواهد شد.»
هندرسون در برابر این «اولتیماتوم مصدّق»، در گزارش مفصّل خود به وزارت امورخارجهء آمریكا نوشت:
«1 ـ ما نسبت به مسئله و اوضاع كنونی ایران ـ كه سریعاً در حال فروپاشی است ـ به ویژه دربارهء سخنان مصدّق كه بدون دریافت كمك مالی خارجی در سی روز آینده، ایران با انقلاب مواجه خواهد شد، توجه و تأمـّل بسیار كرده ایم. ما معتقدیم كه مصدّق اینك دست به بزرگترین قمار خویش زده است كه یا برندهء همه چیز یا بازندهء همه چیز میگردد.مصدّق میگوید این امید را دارد كه اگر بتواند از آمریكا كمك مالی دریافت كند،تبدیل به یك قهرمان ملّی ـ حتّی بزرگتر ـ شود و یك بار دیگر بر انگلیس پیروز گردد...اگر هیچ كمك خارجی دریافت نشود،وی ممكن است در لحظات آخر توسط یك مجلس،مرعوب و یا بر اثر نوعی كودتا ساقط گردد، و یا ممكن است ایران به سوی هرج و مرج و بینظمیبرود و امكان دارد كه این بینظمیبه پیدایش رژیمهای مختلفی كه به احتمال قوی تحت كنترل اتحاد شوروی باشند، بیانجامد. مصدّق مشغول پروراندن این فكر در سر است تا در صورت عدم كمك مالی آمریكا یا عدم توافق با انگلیس، روسها را برای كمك به ایران ترغیب نماید...مصدّق تشخیص میدهد كه روسها ـ بدون هزینه و صرف هیچ منابعی ـ فرصت و شانس خوبی برای تسلّط بر ایران را دارند، با این حال، اگر مصدّق امید دریافت فوری كمكهای مالی آمریكا را از دست بدهد، صرفنظر از عواقب نهائی آن، احتمالاً در انجام معامله با روسها ـ كه بتوانند دولت وی را برای مدتی سرِ پا نگهدارند ـ تردیدی نخواهد كرد.
...........................
3 ـ ما باور داریم كه مصدّق با روحیهء كنونیاش، هرج و مرج و انقلاب را- به راحتی- بر آنچه كه وی به مفهوم «تسلیم به انگلیس» تلقّی میكند، ترجیح میدهد. خواستههای او در طول زمان به سرعت ازحـّد خود فراتر رفته است و به نظر نمیرسد كه او عقب نشینی نماید، بلكه درست برعكس،ما عقیده داریم كه وی بیشتر از پیش به اقدامات ضدانگلیسی و ضدبیگانه به منظور برانگیختن احساسات و منحرف ساختن توجـّهء مردم از نقاط ضعف دولت خود، روی میآوَرَد.
........................
........................
10ـ ما تردید داریم كه وزارت امور خارجه [آمریكا] در فاصلهء 5 روزِ اعلام شده توسط مصدّق بتواند پاسخی كامل و اساسی تهیه كند... اگر مصدّق هیچ پاسخی در فاصلهء 5 روز دریافت ندارد، ما نمیتوانیم این احتمال را كه وی دست به یك اقدام نسنجیدهء غیرقابل برگشت بزند، ندیده بگیریم... »(15)
ادامه دارد
----------------
پانویس ها:
ـ «اصل چهار» از چهارمین اصل سخنرانی ترومن در نطق افتتاحیهء دور دوم ریاست جمهوری او ـ در سال 1949 ـ اخذ شده كه طرحی برای كمكها و كارهای عمرانی، كشاورزی، جنگلبانی و بهداشتی در كشورهای عقبمانده بود. این طرح، خدمات شایانی در ایران انجام داد و خصوصاً در ریشهكنی مالاریا در ایران نقش اساسی داشت.
2-برای نمونه نگاه کنیدبه:باخترامروز،مقالهء حسین فاطمی،شمارهء3،دوشنبه10مردادماه 1328
3- Henderson to the Department of State, september 27, 1951, telegram 888,2553/9-2751
4ـ كاتم، ناسیونالیسم در ایران، ص267
5- Henderson to Acheson in Paris, November 6, 1951, telegram 23-888,2553//11-651 and telegram October 22, 1951, 1478-888,2553/10-2251
6- Henderson to The Department of State, November 5, 1952, telegram 1850, 788.00/11-552
7ـ نگاه كنید به: بهروز، مازیار، در: مصدّق و كودتا، صص 122-125؛ آبراهامیان، تجربهء مصدّق...، صص178-179؛ عظیمی، ص151-152
8ـ موحّد،محمدعلی،خواب آشفتهء نفت، ج1، صص220-221؛ مهربان، رسول، تاریخ معاصر ایران، صص308-312
9- كلالی، ص108
10- نگاه كنید به: بسوی آینده، شمارهء 275، 31/2/1330؛ صلح پایدار (بجای بسوی آینده)، شمارهء 3، 22/4/1330؛ بسوی آینده، شمارهء 331، 9/5/1330؛ بسوی آینده، شمارهء 357، 10/6/1330 (سرمقاله)، به نقل از: گذشته، چراغ راه آینده، صص610، 616
-11 برای شرح دقیقی از چند اعتصاب مهم كارگری در این دوران، نگاه كنید به: ارسلان پوریا (عضو كمیتهء ایالتی حزب توده)، صص271، 402-406، 468-474 و صفحات دیگر.
-12 نگاه كنید به: زیركزاده،پرسش های بی پاسخ درسال های استثنائی، ص93،برای ائتلاف حزب ایران با حزب توده نگاه کنیدبه صفحات 486-489 و 494-496
13ـ كاتم، ص274
14- Foreign relations of the United States, vol. X, n° 147, p. 328
15- Henderson to the Department of State, January 15, 1952, telegram 2640-888,10/1-1552
2004- 2024 IranPressNews.com -