28 مرداد و بی بی سی - شیرین طبیب زاده

سرانجام پس ا ز 60 سال این دست و آن دست کردن و ترس از " استفادۀ دشمنان" و خط و نشانهای ام ای سیکس انگلستان، باخبر شدیم که " سیا به دست داشتن در کودتای ٢٨ مرداد اعتراف کرد! " البته انگلیس شرایطی بر ای این افشا گری قائل شده بود که امریکا ی گوش بفرمان هم با جهالت پذیرفت : دیلی تلگراف نوشت که " بر اساس اسنادی که به تازگی فاش شده دیپلماتهای انگلیسی تلاش کرده اند تا همتایان امریکائی خود را متقاعد کنند جزئیات " آزار دهندۀ " نقش انگلیس در کودتای 28 مرداد 1332 در ایران را فاش نکنند!!"

این اعتراف با چنان عکس العمل های شادمانه ای از طرف بعضی مطبوعات اروپائی بلاخص بی بی سی و آن عده از ایرانیانی که روح و جانشان با فرهنگ مظلومیت و شهادت و ضدیت با سلطنت و امپریالیست جهانی یعنی آمریکا عجین شده است مواجه شد، که گوئی حقیقتا برای اولین بار بود که چنین مطلبی را می شنیدند وسرخوش از اینکه سر انجام امریکای ساده لوح یک بار دیگر در خود زنی پیش قدم گردید، این هموطنان باصطلاح نخبۀ ما یکبار دیگر بدام بی بی سی و سایر مطبوعات مجازی و حقیقی اروپائی و امریکائی افتادند و آنچه را که هزاران بار از آنان شنیده ایم باز هم تکرار کردند گوئی ابدا، در تما م این سالها، هیچ نشنیده اند و نخواند ه اند، حرف ها همان حرفهای همیشگی بود.

34 سال است که پس از انقلاب شکوهمند، این هموطنان بجای اتحاد برای یافتن راهی برای نجات وطن از این بن بست مصیبت بار، بازیچۀ سیاستهای سمت و سو دار رسانه های خارجی شده و این گذشتۀ هرچند تلخ را بی ثمرو تنها برای دمیدن بر آتش انتقام زیر و رو میکنند، گذشته ای که قاعدا بایستی تنها بکار پند گرفتن برای آینده ای بهتر باشد.

حتی یکنفر از این عده که ظاهرا طبقۀ الیت کشورمان را تشکیل میدهند، هرگز کنجکاوی نکرده اند و نمی کنند که چگونه است که مثلا بی بی سی از آنان در مورد نقش بریتانیا ی استعمارگر فریب کار زرنگ که طرف اصلی دعوا بوده است، پرسشی نمی کند .

حقیقتا حیرت آور است که انگلیسیها در تمام این سالها نه تنها هرگز کوچکترین اذعانی به نقش خود دراین کودتا نکرده اند و نمی کنند، بلکه بگونۀ مرموزی وبا بهانه و بی بهانه با سماجت و پشت کار شگفت انگیزی بنگاه خبری بی بی سی اشان که بر کسی پوشیده نیست که ارگانی دولتی است سعی در زنده نگاه داشتن دائمی خاطرۀ این حادثه و بلاخص نقش امریکا دارد. چرا؟

آیا ما نبایستی از خود بپرسیم که این چه رازی است و چرا بی بی سی تا این حد علاقمند است که این پرچم را که یکی از مهمترین موانع اتحاد مخالفان جمهوری اسلامی بوده است را بر افراشته نگاه دارد؟ آیا آنها برای ایران دلسوز تر از ما هستند؟ اگر این کنکاش، کند و کاوی منطقی بود و انگلیسیها گذشتۀ استعماری خود را نیز بزیر ذره بین می گذاشتد، قابل فهم و قابل تحسین بود اما نه، آنها هدفهای دیگر دارند.

یکی از مهمترین انگیزه های آنان در زنده نگاه داشتن این ماجرا پررنگ نگاه داشتن نقش امریکاو لفظ "کودتا" ست. درارتباطات ظاهری بین دول مختلف همیشه فرض بر این بوده و هست که انگلستان نزدیکتری متحد امریکا است اما بگمان من این فقط ظاهر داستان است. انگلیسیها آنجا که لازم باشد از قدر قدرتی امریکا بنفع خود استفاده میکنند اما در عین حال امریکا را بزرگترین و به درستی قوی ترین رقیب خود در همه جا و بالاخص در خاور میانه میدانند و در خفا با چنگ و دندان در هر جا که بتوانند مانع از منافع امریکا در آن مناطق میشوند. دوستی مجدد ایران و امریکا برای بریتانیا مصیبت بار است و بازگشت مجدد امربکا بایران چیزی است که بریتانیا مطلقا بر نمی تابد.

همه میدانیم که بهترین دوستان بریتانیا کشورهای ثروتمند اطراف خلیج فارس هستند و بدنامی آمریکا دراین منطقه منجمله در ایران غایت آرزوی همیشگی آنهاست. آنها هیچ گاه فراموش نمی کنند که چگونه توسط امریکائیان و رژیم گذشته با خفت و خواری از خلیج فارس یه بیرون رانده شدند و ایران با صطلاح شد ژاندارم خلیچ فارس و امروز هم این ژاندارمی به خود امریکا رسیده است. پس انگلیسیها یک مقصودشان، خراب کردن بیش از پیش وجهۀ امریکا نزد ایرانیان است و زنده نگاه داشتن این رویداد که لبۀ تیزتیغش تنها بسوی امریکاست یکی از آسان ترین و موثر ترین طرق برای ایجاد بقول جمهوری اسلامی " فتنه " بین دو کشور است.

از طرف دیگر،اروپائیان و بلاخص انگلیسها خوب میدانند که این اعتراف ابلهانۀ امریکائیان دراین برهۀ بخصوص و شاید بتشویق خودانگلیسیها، بهترین هدیه بدولت حسن روحانی بوده است. انگلیسیها با همۀ جنگهای زرگری اخیرشان با جمهوری اسلامی و بستن سفارتهای دوطرف و غیره مهمترین پشتیبان انتخابات اخیر و پیروزی روحانی بوده اند. شور و شعف و هیجان بی بی سی در هنگام این انتخابات بر کسی پوشیده نیست. برای مدت دو ماه تلویزیون و رادیو و صفحات سایتهای بی بی سی مملو ار مطالبی بود در حمایت از روحانی. ابراز احساسات جک استرووزیر خارجـۀ سالهای گذشته انگلستان و خود و زیر خارجه فعلی و حتی نخست وزیر انگلستان دم خروسهائی بودند که جنگهای زرگری ناشیانه دو کشور را خوب بر ملا میکردند.

بریتانیا اصولا با هر رژیمی که خرافات و عقب ماندگی و مذهب زدگی را در منطقۀ خاورمیانه گسترش دهد، موافق است. مطالبی را که در مورد بر خوردهای ارتش مصر و اخوان المسلمین منعکس کرده و هنوز هم ادامه میدهد و یک طرفه نگریستن بی بی سی و سایر رسانه های اروپائی در بزرگ و کوچک کردن خبرهای مصر، کاملا مشخص کننده تمایلات دولت های آنان است.

و سرانجام منظوراز این اعترافات ناگهانی، از رمق انداختن و کم رنگ کردن فعالیتهای طیف طرفدار سلطنت که بلاخص در ماههای پیش از انتخابات ایران با سر و صدای شورای ملی و مصاحبه های مکرر شاهزاده انرژی تازه ای پیدا کرده بود، هدف سوم ّآنان بود. بقول رضا پرچی زاده نویسندۀ مقالۀ انتشار اسناد کودتا و سرنوشت سلطنت طلبان "این سلطنت طلب کشی ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته اند، در حقیقت به معنای وجه المصالحه قرار دادن سلطنت طلبان/افشای کودتا در بین غرب و جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی و اعوان و انصار تند رو اش گرچه هیچ وقت چشم دیدن مصدق را نداشته اند، اما هروقت هم که حرف از رابطه با امریکا شده، معمولا بلافاصله پای کودتای 28 مرداد را وسط کشیده اند تا رابطه را بهم بزنند. بدین ترتیب، امریکا و انگلیس با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذارکرات هسته ای 1+5 چراغ سبز نشان میدهند. "

بدنیست مصاحبه شوندگان وطنی برای یکبار هم شده از اولیای بی بی سی بپرسند که چگونه است که در آن زمانهائی که رژیم گذشته ار انگلیس تانک میخرید و پول قرض میداد و برای استخراج نفت شمال بآنها کمک میکرد بیاد 28 مرداد نمی افتادند. شاه همان شاه بود و مصدق همان مصدق و کودتا هم که کودتاست. سئوال ساده ایست.

***

در مورد اتفاقات 25 تا 28 مرداد اما، بگمان من، بدون آن کودتا نیز، دکتر مصدق بعنوان یک نخست وزیر چند صباحی بیش دوام نمیآورد. اگر مسئلۀ کودتا یا بقولی قیام را از کل قضیه جدا کنیم، .وقایعی که در چند ماه آخر صدارت دکتر مصدق اتفاق افتاد، نه به انگلستان مربوط بود و نه به امریکا. وقایعی که هیچ کدام در داخل مملکت، به نفع او نبود.

دکتر مصدق شوربختانه درطول نخست وزیریش همانقدر که توانست در بین عام مردم به محبوبیت بی سابقه ای دست یابد، با لجا جت ها، بی تصمیمی ها و یا تصمیمات عجولانه وسرخود و با نوعی ناسیونالیسم مغرورانۀ مورد پسند ایرانیان ، همۀ آنانی را که میتوانستند در چنان مرحله خطیری یار و یاور و پشتیبان او باشند را از خود رنجاند. از یاران جبهۀ ملیش که یکی پس از دیگری از او کناره گرفتنتد تا ارتشیان تا قضات داد گستری تا مذهبیون و تا فرو کاستن شاه به هیچ. نمیشد با غول استثمار گری چون انگلیس به تنهائی جنگید.

انجام رفرندام و بستن مجلس دیگر تیر خلاصی بود بهمۀ آرزوهای ملتی. وضع اسف بار اقتصادی، شکستهای متوالی در به نتیجه رساندن مسئلۀ نفت و آنارشی حاکم بر خیابانها و ترس از کمونیزم دیگر حتی مردم عادی را که زمانی شیفتۀ او بودند خسته کرده بود.

بگمان من، محمد رضا شاه حقیقتا بر ای باز گشت مجددبایران احتیاجی به کودتا نداشت. نوستالژی طرفداران او از رفتن او و مظلوم واقع شدنش، وضع نابسامان مملکت، انتظار بی پایان مردم برای دیدن نتیجۀ بر د باری های بی سابقه اشان، نمودار شدن سایه های دیکتاتوری، بتدریج مردم را از مصدق دلزده کرد . نمیشود تا ابد مردم را سر دواند.

ما حصل اینکه بقول زنده یاد داریوش همایون در یکی از مصاحبه هایش با مجلۀ اینترنتی تلاش " بیشتر ما به عنوان ایرانی با فرهنگ مظلومیت و شهادت بار آمده ایم. در چنین فرهنگی مرز میان پیروزی و شکست تار میشود و شکست، گاه ارزشی برتر می یابد. این روان شناسی بویژه در دومین مرحلۀ پیکارنفت، پس از سی تیر اندک اندک دست بالائی یافت. دکتر مصدق در پایان، چنانکه در دادگاه گفت خود را سید الشهدای دیگری می دید و به دست حکومت پادشاهی و در دست پیروان خود همان شد. بسیاری از چپگرایان هم که پس از شکست انقلاب اسلامی و شکست " اردوگاه سوسیالیسم " و صلح و دمکراسی به " میت " تازه روی آوردند به همین عوالم افتادند و استعدادهای خود را در غنی کردن یک فولکلور سیاسی – شبه مذهبی با ادبیات سوزناک عاشورائی اش بکار انداختند. اما یک ملت نمی تواند با ناکامی هایش زندگی کند. ما بیش از مظلومیت و شهادت به کامیابی و پیروزی نیاز داریم و بیش از گنهکار دانستن دیگران می باید عادت کنیم کم و کاستی های خود را حتی در قهرمانان و پرستیدگانمان بشناسیم. ملتهای پیشرفته چنین می کنندو حتی بزرگترین فاجعه های تاریخ خود را خوراک روزانۀ روضه خوانی سیاسی و ذکر مصیبت نمی گردانند. تاریخ آموزشگاه است نه میدان جنگ صلیبی. قرون وسطی ما بیهوده تا سده بیست و یکم نکشیده است. " این کاریست که دقیقا با صطلاح نخبگان ما در همۀ این سالها کرده و هنوز هم ادامه میدهند.

سر انجام اینکه: ما موظفیم که بایران امروز و آیندۀ آن بیندیشیم، مردم مصیبت دیدۀ ایران دیگر برایشان مهم نیست که در 28 مرداد 32 کودتائی اتفاق افتاد یا قیامی ملی، آنان بدرستی نگران امروز و فردای خودشان، فرزندانشان و وطنشان هستند. بر ماست که بی اعتنا به ترفند های جهانی برای گمراه کردنمان تنها به ایران و سعادت مردمانمان بیتذیشینم .

پنجشنبه، 31 مرداد ماه 1392 برابر با 2013-08-22 ساعت 22:08
خبر بعدی : این است معنای اعتدال آخوندی؛ 27 اعدام در یک روز
خبر قبلی : حمله موشکی از جنوب لبنان به اسرائیل


برگ نخست
سرویس تازه: فيلم برای موبایل

2004- 2024 IranPressNews.com -