روزنامه شرق: مردی که در مقابل درخواست جدایی همسرش او را با ضربات چوب به قتل رسانده بود، در جلسه رسیدگی به پروندهاش درخواست کرد او را اعدام کنند چراکه نمیتواند بیشتر از این از همسرش دور باشد.
به گزارش خبرنگار ما، متهم که حسابداری 37ساله بهنام فرهاد است در دادگاه گفت چندینبار دست به خودکشی زده که ناموفق بوده و حالا هم هیچ دفاعی بهجز درخواست اعدام برای خودش ندارد.
کرمی، نماینده دادستان در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، کیفرخواست را خواند؛ او گفت: فرهاد یکسال قبل در خانه پدرش همسر جوانش لیلا را به قتل رسانده و بعد اقدام به خودکشی کرده بود. متهم با انتقال به بیمارستان جان سالم به در برد، در تحقیقاتی که از او و شاهدان پرونده انجام گرفت متوجه شدیم لیلا و فرهاد از مدتی قبل با هم درگیری داشتند و اختلافات شدید آنها باعث شده بود لیلا یکبار خانه را ترک کند. در پی این اختلافات بود که فرهاد دست به قتل همسرش زد. بنابراین بهعنوان نماینده دادستان تهران و با توجه به درخواست اولیایدم، درخواست صدور حکم قانونی در این خصوص را دارم.
در ادامه اولیایدم در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند و گفتند تفاضل دیه را هم میپردازند. سپس برادر متهم بهعنوان شاهد پرونده در جایگاه حاضر شد. او درمورد آنچه از ماجرای قتل همسر برادرش میدانست گفت: شب قبل از حادثه من با برادرم تماس گرفتم و گفتم مبلغی پول به حسابت واریز میکنم و بعد میآیم که آن را بگیرم، او هم قبول کرد و شماره کارتش را به من داد. فردای آن روز صبح زود بیدار شدم و به خانه برادرم رفتم. در راه هم چندین بار زنگ زدم گوشی را برنداشت وقتی مقابل خانهاش رفتم و زنگ زدم باز هم کسی در را باز نکرد، با تلفن همراه لیلا تماس گرفتم باز جوابی نگرفتم. به سمت خانه پدرم راه افتادم با خودم گفتم شاید چون روز پنجشنبه است خواب هستند یا جایی رفته و تلفنشان را جا گذاشتهاند. وقتی وارد خانه پدرم شدم دیدم کفشهای برادرم و همسرش جلوی در است چند تقه به در زدم کسی در را باز نکرد وارد خانه شدم دیدم برادرم به پهلو خوابیده است جلو رفتم و صدایش کردم جواب نداد متوجه شدم خواب نیست دستم را روی شکمش گذاشتم و تکان دادم شکمش خیلی سفت شده بود و اصلا حرکتی نداشت فهمیدم حتما اتفاقی برایش افتاده است. یکدفعه متوجه شدم در اتاق باز و کسی در اتاق است حدس زدم لیلا باشد روی سرش پتو کشیده بود. صدایش کردم، جواب نداد پتو را کنار زدم و دیدم سروصورتش خونی است، وضعیت بدی داشت بلافاصله پتو را انداختم، دست و پایم میلرزید. نمیتوانستم شمارههای اورژانس و پلیس را بگیرم به هر حال شماره را گرفتم و درخواست کمک کردم. بعد با مادرم تماس گرفتم و گفتم بهتر است هرچه زودتر بیایند و گفتم فرهاد حالش خوب نبود بعد از آن پلیس آمد و دیگر ماموران به کارها رسیدگی کردند.
متهم درمورد اینکه بعد از حادثه چه زمانی با برادرش دوباره صحبت کرد، گفت: وقتی برادرم از کما خارج شد و از بیمارستان مرخصش کردند در ماشین پلیس او را دیدم و با هم صحبت کردیم البته به من گفته بودند درمورد قتل با او صحبت نکنم چون ممکن است دوباره دست به خودکشی بزند اما درمورد مسایل حاشیهای با هم صحبت کردیم و بعد هم که برادرم به کلانتری رفت.
بعد از این مرد، برادرش فرهاد در جایگاه حاضر شد او گفت زمان قتل در خانه بود و قطعا او دست به قتل زده اما چیزی به یاد نمیآورد. متهم گفت: لیلا همسر دوم من بود از همسر اولم جدا و در دانشگاه با لیلا آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم اما با هم اختلافاتی داشتیم او مرتب برای پدر و مادرش دلتنگ میشد و میخواست به شهرستان برود اما من نمیخواستم از او دور شوم یک هفته قبل از این ماجرا هم قهر کرده و به خانه پدرش رفته بود که برادرم واسطه شد و برگشت اما درمورد روز حادثه چیزی به یاد ندارم و نمیدانم چه شد.
در این هنگام رییس دادگاه به متهم گفت در بازجوییها گفتهای همسرت را کشتی چون میخواست از تو جدا شود. قاضی قسمتی از اعترافات متهم را خواند و گفت، در بازجوییها گفتهای: خانه خودمان بودیم همسرم به من گفت دلش برای پدر و مادرش تنگ شده و میخواهد به شهرستان برود من قبول نکردم شام خوردیم و برای رفتن به خانه پدرش که شهرستان بود آماده شدیم، قرار بود از خانه آنها نگهداری کنیم. به زنم گفتم وسایلت را بردار خودم صبح تو را به ترمینال میبرم که به خانه پدرت بروی او هم ساکش را جمع کرد به خانه پدرم رفتیم داشتیم با هم تلویزیون میدیدیم که لیلا گفت میخواهم چیزی بگویم اما قول بده که ناراحت نشوی گفتم بگو ناراحت نمیشوم. گفت میخواهم به خانه پدرم بروم و دیگر برنگردم. ما نمیتوانیم بچهدار شویم من هم در این شهر غریب هستم و کسی را ندارم میخواهم در خانه پدرم بمانم. من خیلی ناراحت شدم گفتم شوخی نکن. جواب داد شوخی نمیکنم ما نمیتوانیم با هم زندگی کنیم بیا از هم جدا شویم و حلقهات را بگیر. گفتم حلقه را یادگاری نگهدار. نمیتوانستم از همسرم جدا شوم و نمیخواستم او را از دست بدهم به همین خاطر وقتی خوابید قسمتی از دار قالی مادرم را برداشتم و محکم به سرش کوبیدم. من داروی اعصاب میخوردم داروهایم را خوردم و چندین قرص ترامادول هم خوردم و خوابیدم و بعد خودم را در بیمارستان یافتم. متهم گفت: همه این گفتهها را قبول دارم. من زنم را دوست داشتم و هنوز هم خیلی دوستش دارم. به همین خاطر هم چندینبار در زندان خودکشی کردم. رفتن او برای من مساوی با مرگ بود و حالا هم درخواستی بهجز اینکه اعدام شوم ندارم.
قاضی گفت: چوبی که با آن همسرت را کشتی پیدا نشده آن را کجا گذاشتی؟
متهم گفت: نمیدانم یادم نمیآید. قبول دارم همسرم را کشتهام و درخواست دارم اعدام شوم دوبار در زندان خودکشی کردم و موفق نبود حالا درخواست دارم شما من را اعدام کنید.
در ادامه وکیل متهم در جایگاه حاضر شد و با توجه به اینکه پزشکی قانونی بیماری موکلش را تایید کرده است درخواست تبرئه او را کرد.
در پایان هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
2004- 2024 IranPressNews.com -