روزنامه خراسان: نرخ ارز و طلا و سکه، روي موج نامنظمي در حال پايين و بالا رفتن است و اين بار برخلاف سال پيش، بيش تر عقب مي رود تا جلو و اين منبسط کننده خاطرها و برانگيزاننده احساسات دل گرم کننده است؛ درست به مانند بُرد فوتبالي ها مقابل کره جنوبي يا واليبالي ها برابر صربستان. يک شادماني محتاطانه نسبت به تحولات سياسي کشور که بازتابش را مي شود در گونه هاي طنزآميز ساخته شده در صفحات فيس بوک و پلاس يا پيامک ها و ديگر عجايب خلقت هاي مجازي ديد.اما دقيقا چه رابطه اي ميان اين وقايع برقرار است؟ آيا در ذات همه ماجراهاي مذکور، گردش قدرتِ سياسي در ايران تاثير داشته، يا اين بازنمايي واقعيتي است که مردم را شادمان مي کند و اثر رواني اش، خود را در پايين کشيدن قيمت دلار نشان مي دهد. اولي بعيد است که باشد و تا زمان روي کار آمدن دولت جديد و اجرايي شدن سياست هايش، نمي شود در اين باره قضاوتي داشت، اما دومي (يعني بازخورد عاطفي-رواني) بسيار با اهميت تر و کاراتر مي نمايد.اين مسئله، فقط يک صورت خوش حال کننده و مثبت ندارد، چرا که اولا در قضايايي مانند کمبود مرغ در تابستان سال قبل، نمودهاي ناخوش آيندي از هيجان زدگي و طمع کاري را جلوه گر مي ساخت که ايران و ايراني را مضحکه عام و خاص کرده بود و در مواردي ديگر، همين عطش ناراحت کننده خريد، نرخ ارز و سکه را بالا و بالاتر مي برد و تا هشدارهاي ايمني و امنيتي به ميدان نيامد، از دامنه اش کاسته نشد. در واقع، بازار که عيني ترين عرصه عمومي براي تجلي نيات و اراده هاست، در ايران و احتمالا همه جهان، به شدت تحت تاثير عواطف و هيجان زدگي هاست و اين کارويژه خوب يا بدِ قيمت ها، فقط در حد حس و دلِ افراد باقي نمي ماند و آثاري عملي با خود دارد.اگر اين واقعيت جدي گرفته شود که ميان فعل و بازتاب آن فاصله است (حتي در مورد مقوله اي مثل انتخابات و بازنمايي آن)، آن وقت است که در آن نقش رسانه ها، گروه هاي مرجع و گفت وگوهاي شفاهي بسيار برجسته مي شود؛ يعني اصلا مهم نيست که چند نفر به خيابان مي آيند يا مي روند، مهم اين است که اين واقعه به چه نحوي و در چه اندازه اي و در چه کانالي به فرد منتقل شده و جميع آن ها، چه نتيجه اي را بر (يا در) افکار عمومي رقم مي زند.درست به مانند جمع شدن آدم ها در جايي، با هدفي مشترک که رفته رفته خود هدف، بدون آدم ها معنادار مي شود و ممکن است مرتبا به آن ارجاع داده شود، اما اصل جمع ديگر وجود نداشته باشد؛ اين حس عمومي خوش آيند، به سختي و پُرهزينه ايجاد شده و به سرعت هم ممکن است از دست برود. اين واقعه اي نيست که دوبار تکرار شود و فرصتي است که مثل يخ، زير گرماي 40 و چند درجه تابستان، ذوب مي شود. اين فرصت، در بخش مردمي نهفته نيست، بلکه بيش تر سويه حاکميتي دارد و با وجود نياز به آسيب شناسي رفتارهاي عمومي، اما اگر به ميزان کافي و به کفايت، پاسخ در خور به آن داده نشود، خيلي زود از کف مي رود.
2004- 2024 IranPressNews.com -