به گزارش قدس آنلاین، همه زیر سایه یک درخت جمع شده بودند, حدود ۵۰نفری میشدند و جمعی همین حدود هم پراکنده در اطرافشان بودند که گه گاهی به جمعیت نزدیک شده یا از ان فاصله میگرفتند .
نه اشتباه نکنید , ماجرا مربوط به یک میتینگ انتخاباتی نیست , هرچند که بخشهایی از این اظهارات به انتخابات هم مربوط میشود اما به طورمستقیم هیچ ارتباطی به تب داغ انتخاباتی این روزها ندارد , ماجرا درجایی درحوالی بانک ملی مرکزی قدیم مشهد اتفاق میافتد , جایی که به ان کوچه ارگ هم میگویند , درست روبروی باغ قدیمی ملی مشهد .
اینجا سالهاست که محل تجمع ارز فروشان مشهد بوده , تا جایی که من به خاطر دارم همیشه چند نفری در اطراف بانک ملی , چه آنزمانی که شعبه مرکزی بود , چه اکنون که دیگر لیاقت مرکزی بودن را نداشته ومرکزیت خود رابه ساختمانی افراشته در گرانقیمت ترین نقطه شهر مشهد داده وتنها نامی که برایش باقیمانده همان شعبه مشهد است وبس .
خیلی از مشهدیها از این ساختمان قدیمی خاطره دارند, قدیمی تر ها بیشتر بویژه که زمانی که هنوز صندوقهای امانات مجهز فعلی نبود , بانک کارگشایی که پشت این ساختمان واقع شده ,بهترین محل برای نگهداری از جواهرات انها بود , بانک کارگشایی که درقبال نگهداری از طلا جات مردم , رقمی هم به عنوان وام دراختیارمردم میگذاشت و درنهایت نیز رقم اندکی بابت کارمزد دریافت میکرد , در این بانک انزمان حتی میتوانستی فرش دستبافت را هم به ودیعه بگذاری و وام دریافت کنی , روالی که دیگر از دور خارج شده است .
اما این روزها دیگر نام این بانک تنها یاد اور جمعی دلال ارز گره خورده , گروهی که داغی بازار ارز طی یکی دوسال اخیر حسابی تعدادشان را افزایش داده , به گونه ای که اگر درگذشته حداکثر تعداد این دلالها تا ۲۰نفر میرسید , اکنون در ساعات نیمه شب هم میتوان تعداد بیشتری از این دلالها را درکنار بانک دید و درساعات شلوغی یا ایامی که قرار است اتفاق خاصی مثل مذاکره یا همین ثبت نام کاندیداها درچند روز قبل رخ دهد , تعدادشان از ۲۰۰نفر هم بیشتر شده بود .
اما نکته دیگر اینکه وقتی از دلال ارز سخن میگوییم مردم ذهنشان سراغ جمشید بسم ا... میرود , مردی که گفته میشد , در یک روز بازار ارز را بالا میبرد یا پایین میکشید , شاید برخی هم که تنها اخبار را از روزنامه ها دنبال میکنند , گمان کنند , دلال همان جمشید بود که با بازداشت و تنبیهش , کار دلال بازی تمام شده است , اما انچه من درپشت بانک ملی مشهد دیدم این بود که جمشید بسم ا... نه تنها عبرت نگرفته که انگار اورا کپی کرده و کپی های فراوانی از او اکنون درخیابان مشاهده میشوند , ممکن است چهرشان اندکی تغییر کرده باشد , اما رفتار همان است و گفتار همان .
میگفتند ,جمشید در خیابان استانبول تهران روی سکویی میرفته و قیمت دلار را به کمتر از دقایقی بالا برده یا پایین میکشیده , باورش شاید سخت باشد , برای خود من هم اینگونه بود , اما ... بخوانید انچه را که دیدم .
تا اینجایش گفتم که ظهر نزدیک بود و جمعیت پشت بانک ملی مشهد هر لحظه بیشتر میشد , جمعیتی که زیر یک درخت خود را از تابش مستقیم خورشید محافظت میکردند ,گاه زیادتر میشدند و گاه کمتر , چند نفری هم وسط جمع بودند که با صدای بلند , اعداد وارقامی را بیان میکردند , در کنار جمعیت هم تعداد ایستاد بودند وهر کدام دفتری در دست داشتند که هر چند لحظه یکبار چیزهایی را یادداشت میکردند .
به جمعیت نزدیکتر شدم , صداها واضحتر به گوشم میرسد ," ۵۰تا الان ۳۰تومان"," ۱۰۰تا فردا ۲۹ تومان" ,"۱۰۰تا فردا ۲۸ تومان" , هر کسی فریادی میزد و بازار را داغ میکرد , تقریبا همه تلفن همراه داشتند وگوشیهایشان درحال اماده بود , هر چند لحظه یکبار با کسی که پشت خط بود چند کلمه ای حرف میزد وبعد وارد میانه میدان میشد و فریادی میزد , " خریدم " ، یا موبایلش را بالا میگرفت وقیمتی دیگر را اعلام میکرد .
کسانی هم که دفتر در دست داشتند , سریع یادداشت برداری میکردند , هرچند که همان اول فهمیدم این بازار دلار است که هر لحظه دران قیمتی اعلام میشود ,اما هرچه بیشتر نگاه کردم , هیچ دلاری را در میانه ندیدم , بیشتر دقت کردم , بازهم خبری از دلار نبود و فقط هر چند لحظه یکبار یکی از اطراف جمعیت وارد میانه جمع میشد , فریادی میزد , قیمتی میگفت , درمقابلش چند نفری فریاد میزدند خریدم و او کنار میرفت و همین روال دایم درحال تکرار بود , اما درمیانه اینبازار خود ساخته چند نفری بودند که همواره میدان دار بودند ,دایم با تلفنشان حرف میزدند و فقط قیمت میگفتند , نه میخریدند ونه میفروختند, اینها همانهایی بودند که به نظرم رسید شباهت زیادی به جمشید دارند .
مردی را که از میانه میدان جدا شده بود کنار کشیدم ,هرچه تلاش کردم خودش را معرفی کند میسر نشد, اول خودم را خریدار دلار معرفی کردم , اما دلاری نداشت که بفروشد , وقتی گفتم که همین الان درمیان بازار فریاد زدی" ۱۰۰تا فردا ۲۸تومان" و چند نفرخریدند , گفت : دیدی که دلاری به کسی بدهم و من که مات شده بودم گفتم چه فرق دارد , امروز یا فردا باید دلاری داشته باشی که فردا تحویل بدهی ,و او با خنده گفت , فردا او قیمتی میگوید ومن میخرم , پس نیاز به رد وبدل شدن دلار ندارد.
انجا بود که فهمیدم حتی بدون جابجایی یا وجود دلارهم میتوان دربازار خرید وفروش انجام داد .از اوپرسیدم ماجرا تلفنها ودفترها چیست ؟ گفت : هر بازاری (دلال دلار) دراینجا یک موبایل دارد و یک دفتر , با موبایلش با تهران وخریدار یا فروشنده عمده دلار درتماس است , از تهران آخرین قیمت را با توجه به اتفاقات سیاسی روز یا احتمالا تحولات اقتصادی میپرسد , وسپس با کسی که همزمان میتواند خریدار یا فروشنده عمده دلار باشد تماس میگیرد وبرای او میخرد یا میفروشد , یک دفتر هم دارد که در ان ثبت میکند از چه کسی و چند دلار خریده یا به چه کسی و چند دلار فروخته است .
البته در بیشتر موارد نیاز به رد وبدل دلار نیست , اما اگر هم نیاز باشد دراینجا این تبادل دلار وپول انجام نمیشود و ان خریداران عمده هستند که کار تبادل را انجام میدهند.
وقتی به او گفتم که پس تویکپارچه جمشید بسم ا... هستی , بازهم خندید وگفت : اینجا اگر چند دقیقه بمانی میتوانی دهها جمشید پیدا کنی .
از او پرسیدم چه اتفاقاتی باعث افزایش یا کاهش قیمت دلار میشود, که گفت : بیشتر اتفاقات سیاسی مدنظر است , مثلا همین چند روز پیش ثبت نام اقای هاشمی باعث شد , همان ساعت ۶بعد از ظهر دلار ۷۰تومان ارزان شود و البته تا ان لحظه خیلی ها از خرید دست کشیده بودند.
وی گفت , اما تحولات اقتصادی به ان اندازه تاثیر گذار نیستند , چرا که خیلی ثبات ندارند و براحتی درمقابل فشارها تغییر میکنند .
وی در عین حال گفت که پیش بینی ما از بودجه این است که باعث افزایش قیمت دلار خواهد شد وهمین امر باعث شده که این روزها خریدار بیشتر از فروشنده دربازار باشد.
به او گفتم دراین بازار که دلاری دیده نمیشود , چطور از خریدار وفروشنده حرف میزنی , گفت : خریدار وفروشنده قرار نیست که بیایند کنار خیابان و فریاد بزنند , هر کدام ازآنها یک یا چند عامل دارند, حتی صرافان رسمی نیز دراین بازار آدم دارند, انها خریدشان را اینجا انجام میدهند, با قیمت ارزانتر وفروششان درصرافی است با قیمت بالاتر .
درعین حال سرمایه دارانی که خریدار یا فروشنده هستند درمواقعی که صلاح بدانند وارد بازار میشوند واز طریق عواملشان اقدام به خرید یا فروش میکنند ,حتی چند نفری هستند که توانایی دارند دریک روز صدها هزار دلار را وارد بازار کرده یا از بازار جمع کنند .
وقتی از او پرسیدم که مثلا چند دلار میتوان از بازار مشهد جمع کرد و حجم دلار بازار مشهد را چقدر میدانی , اظهارداشت : تخمین من این است که حدود یک میلیارد دلار رامیتوان دردست بازاریان وصرافان عمده مشهد پیدا کرد , این بجز دلارهایی است که دست افراد خرده پا است , انهایی که چند هزار دلار را برای حفظ ارزش سرمایه شان خریده اند در حاشیه بازار حضور دارند.
هنوز حرفمان تمام نشده بود که ناگهان همه به سمت جمیعت هجوم بردند, ما هم به ان سمت رفتیم که دیدم مردی بلند قد و سبزه که هیکل درشتی داشت موبایلش را بالا برده و فریاد میزند ," ۱۰۰تا فردا ۲۸تومان " درهمین چند لحظه قیمت هر دلار ۲تومان پایین امده بود, هنوز صدای مرد تمام نشده بود که از پشت سرش فریاد دیگری طنین انداز شد ," ۱۰۰تا امروز ۲۸تومان" و انگار که بنزین براتش پاشیده باشند فریادها پشت سرهم بلند شد , "۵۰تا فردا ۲۷ تومان " و ....
به همین راحتی قیمت پایین امد , مردی که با همکلام شده بودم گفت , به همین راحتی هم قیمت بالا میرود , همانطور که چندی قبل دریک روز قیمت تا ۱۵۰تومان بالارفت و درهمان روز حدود ۶۰۰هزار دلار دربازار معامله شد .
تعجبم از این بازار هر لحظه بیشتر میشد , خریداران و فروشندگانی که نا پیدا بودند , دلالهایی که نقش جمشید را برعهده داشتند وصدها هزاردلار معامله در یک روز بدون نقل وانتقال حتی یک دلار , این همه درحالی بود که مردم هیچ نقشی دراین بازار نداشتند و فقط مجبور بودند , هزینه های ناشی از افزایش قیمت دلار را بپردازند، هزینه هایی که هر روز زندگی را برای انها دشوارتر میکند.
2004- 2024 IranPressNews.com -