روزنامه بهار: با آنکه کتابهای خودم در نمایشگاه نخواهد بود، به جز یک مورد که کتاب تکنیکی است، «زاویه دید در داستان»، اما در کل برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب را خوب میدانم. به هر حال موانعی بر سر راه نویسندگان ایرانی هست و نویسندههایی که باید در نمایشگاه حضور داشته باشند، نیستند یا کمتر هستند، اما بازهم هستند نویسندگان و کتابهایی که این خود فرصت مغتنمی است برای خرید و خواندن کتاب. دوست دارم مردم بروند و فقط هم کتابها را ورق نزنند که بگویند کاری کردهاند، بلکه کتاب بخرند و حتما بخوانند. کتاب اطلاعات افراد را بالا میبرد و آگاهیدهنده است. این نمایشگاهی است که از زمان شاه شروع شده و هنوز هم برگزار میشود.
سال گذشته هم دوبار دوستان خواستند مرا به نمایشگاه کتاب ببرند، با آنکه دلخور بودم، اما تصمیم گرفتم بروم. یکبار به دلیل شلوغی و نبودن جای پارک برگشتم. بار دوم به دلیل رونمایی کتاب انسیه ملکان، او و همسرش مرا به نمایشگاه بردند. ناشرها و مردم از دیدنم خوشحال شدند و من هم از دیدن آنها. برخی کتاب به من هدیه میکردند اما من میگفتم دوست دارم کتاب بخرم، تا هدیه بگیرم. مردم هم گروهگروه میآمدند و میرفتند. برخی فقط کتاب میدیدند و برخی هم واقعا کتاب میخریدند که آنها را بخوانند. برای ناشرها هم نمایشگاه جشن است و آنها میتوانند بخشی از کتابهایشان را بفروشند. اما متاسفانه سال به سال ناشرهای ممتاز را تحتفشار قرار میدهند مثلا نشر نیلوفر که سالهای قبل غرفهاش خیلی بزرگ بود، پارسال مساحت تحت اختیارش به 18 متر رسیده بود. اما باز هم جای خوشحالی باقی است ناشرانی هستند که فعالیت کنند و کتاب خوب در اختیار مردم قرار بدهند.
کتاب، مظهر روشنگری است و در کشورهای پیشرفتهای مانند آمریکا در نمایشگاههای کتاب معلوم است که زنجیرهای از افراد کتابخوان هستند که آنها بهراحتی میتوانند کتابهای دلخواهشان را تهیه و استفاده کنند. اما گویا الان اینترنت تا حدی بساط ناشران کتاب را برهم ریخته چون جمعی از طریق اینترنت کتاب دلخواهشان را تهیه میکنند و میخوانند. اما در هر کتابفروشی یک کافه هم هست تا مخاطب بتواند کتاب دلخواهش را از قفسه بردارد، مطالعه کند و در کنارش قهوه هم بنوشد اگر کتاب دلش را گرفت، آن را بخرد وگرنه برگرداند سر جایش روی قفسه.
به هر حال کتاب دو رو دارد. یک رویش را همه میبینند و یک رویش را آنان که میخوانند متوجهاش میشوند. آگاهی و اصلاحات مثبت در جامعه توسط کتاب انجام میشود.
الان خوشبختانه در نمایشگاه داستان ایرانی و خارجی هست. هرچند روی نویسندگان داخلی حساسیت بیشتر است و جلوی برخی را میگیرند اما روی نویسندگان خارجی به دلایلی حساسیت کمتر است. این هم خود فرصتی است تا مردم با خواندن کتاب متوجه پیشرفت جوامع دیگر بشوند و این هم خود حرکتی رو به جلو است.
نویسنده در هر حال متعهد است. یعنی ذات متعهدی دارد و این تعهد با تعهد منظورنظر سارتر متفاوت است. برای همین است که هیچ دستگاهی نمیتواند نویسنده تربیت کند. نمونه بارزش همین شوروی سابق که خواست نویسندگان رئالسیم سوسیالیستی تربیت کند که نتوانست. با آنکه آنها در چندمیلیون نسخه کتابها را چاپ میکردند و در اختیار مردم میگذاشتند اما آن کتابها ماندگار نشد. از خود من هم در آنجا کتابی در دومیلیون نسخه ترجمه و منتشر شد. اینجا فکر میکردند پول کلانی به من دادهاند و برخی از من پول قرض میخواستند. در حالیکه چون به ما قانون کپیرایت تعلق نمیگرفت، پولی دریافت نکرده بودم. به هر حال آن سیستم جواب نداد. در ایران نیز سعی میکردند که بعد از انقلاب نویسندگان وابستهای را تربیت کنند اما نشد. چند سال پیش که هنوز بزرگ علوی زنده بود و در برلین زندگی میکرد و آن موقع دیوار برلین برداشته شده بود، از من دعوت کرد که برای ایراد سخنرانی به برلین بروم. چند داستان از همین نویسندگان وابسته، به زبان انگلیسی ترجمه شده بود. انگار با این ترجمه میتوانند صدایی در جهان ایجاد کنند. وقتی در داخل صدایی نباشد در بیرون که اصلا خبری نیست. چون اینها که نویسنده نشدهاند. نویسنده با دلش مینویسد نه با خط و نشان این و آن. برای همین هم آن ترجمهها نتوانست بیانگر اتفاقی در ادبیات ایران باشد. اما در ترکیه آتاتورک بیآنکه خط و سویی به نویسندگان و شاعرانش بدهد، نوشتههای برگزیده آنان را در اختیار مترجمان مجرب زبان فرانسه میگذاشت. اینگونه توانستند ادبیات ترکیه را از طریق زبان فرانسه به دیگر کشورها هم برسانند و امروز میبینیم که نوبل ادبیات هم گرفتهاند. در حالیکه ما هنوز هیچ کار اساسی برای ادبیات ایران نکردهایم. زبان فارسی هم فقط منحصر به سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان است و بیشتر از این نمیتوان ادبیات را جایی منتشر کرد. مگر در زمینه ترجمه متون ادبیات معاصر چارهای اندیشیده شود. آنچه هم از جلال آلاحمد و سیمین دانشور و دیگران چاپ شده عموما در نسخهها 200 تا 500تایی است که ناشران دانشگاهی زحمت ترجمه و نشر آثار ایرانی را بردوش کشیدهاند.
هدفم این است که بگویم با کتاب خواندن میتوانیم بهتر ادبیات امروز جهان را درک کنیم و شاید این راهحل و انگیزهای باشد که ما بیشتر و بهتر بنویسیم. برای همین نمایشگاه کتاب هم در ظاهر خیلیها را جذب کتاب میکند. مردم اگر کتاب بخوانند آگاه میشوند و آگاهی جامعه را پیشرفته میکند. پس وجود نمایشگاه کتاب لازم و مثبت است. من هم امیدوارم بتوانم امسال به نمایشگاه بروم و برخی از کتابهای موردعلاقهام را خریداری کنم چون نمیرسم به خیابان انقلاب بروم و سری به کتابفروشیها بزنم. شاید این فرصتی برای رفع این قضیه باشد. امیدوارم مردم هم کتاب بخرند و بخوانند. نمیدانم بعد از این چه خواهد شد، در این سالها که وضع نشر خوب نبوده است و جلوی بسیاری از کتابها را گرفتهاند.
2004- 2024 IranPressNews.com -