هزينه‌های سرسام‌آور تشکيل خانواده و جوانانی که...

هزينه‌هاي سرسام‌آور تشکيل خانواده و جواناني که قيد ازدواج را مي‌زنند
آخرين باري که ماشين عروس ديديد کي بود؟

قديم‌ها همه چيز روال عادي خودش را داشت. همه مي‌دانستند که در ايام محرم و صفر و ماه مبارک رمضان خبري از عروسي و سور و سات نيست. با اينکه از آن روزها خيلي نمي‌گذرد اما آنقدر از روال خارج شده‌ايم که حساب و کتاب همه چيز از دستمان در رفته.

به گزارش پايگاه خبري فريادگر، با اينکه چند روزي از فصل بهار مي‌گذرد و زمين و آسمان و هوا هماهنگ شده‌اند براي عروسي و شادماني و جشن، اما اين روزها به زحمت مي‌توان صداي بوق ماشين عروس را در شهر شنيد. جلوي گل‌فروشي‌هاي معروف شهر هم، صف ماشين‌هاي گل‌زده که خبر شروع يک زندگي جديد را مي‌دادند، به چشم نمي‌خورند. عروس و دامادها کجا رفته‌اند؟ چه بلايي بر سر ماشين عروس و تور سفيد و آينه و شمعدان آمده؟ تا آنجا که به ياد داريم براساس ميانگين سني، کشور ما يک کشور جوان محسوب مي‌شود، پس انتظار مي‌رود در اين کشور جوان، نو شدن زندگي، جوانه زدن و تشکيل زندگي بيشتر به چشم بخورد. با اين حال اين روزها هيچ چيز مطابق انتظارات ما پيش نمي‌رود. حتي جشن عروسي!

جوان‌ها زير بار ازدواج نمي‌روند

مي‌گويند جوان‌ها قيد ازدواج را زده‌اند. بيراه نمي‌گويند اما مقصر کيست؟! به دنبال مقصر نمي‌گرديم. فقط سري مي‌زنيم به بازار بزرگ تهران! مثل هميشه شلوغ است اما در عين ازدحام جمعيت، يک رکود آزاردهنده به چشم مي‌خورد. ساعت 11 صبح است و تقريبا همه مغازه‌ها باز هستند. معلوم نيست کسي قصد خريد دارد يا نه! اين روزها خريد هم احتياج به قصد ندارد. درست مثل ازدواج که روزگاري نياز به قصد ازدواج بود اما اين روزها نياز به پول ازدواج است نه قصد آن!

اما انگار خيلي هم سوت و کور نيست. يک دختر و پسر جوان کنار يک مغازه طلافروشي ايستاده‌اند و با اشتياق فراوان در حال انتخاب سرويس طلا براي مراسم عروسيشان هستند. انگشت دختر ساده‌ترين سرويس طلا و جواهر موجود در ويترين را نشانه رفته، اما قيمتش را که مي‌پرسند، هوش از سرشان مي‌پرد. صحنه جالبي نيست، ديدن چشمان پر از شرم پسر جوان که با نگاهش به همسر آينده‌اش مي‌فهماند که خريد چنين سرويسي در توان او نيست. 15 ميليون تومان قيمت کمي نيست. اما خريد سرويس طلا هم يک رسم قديمي است. صاحب مغازه که نمي‌خواهد مشتري خود را در اين کسادي بازار از دست بدهد پيشنهاد مي‌کند که عروس و داماد نيمي از سرويس را خريداري کنند. يعني يک جفت گوشواره و يک گردنبند. پيشنهاد خوبي است اما باز هم مبلغ، بالاي 10 ميليون تومان است. چاره‌اي نيست! آقا داماد اعلام مي‌کند که «ما يک دور مي‌زنيم، بر مي‌گرديم!»

حلقه نامزدي، اولين خان ازدواج

نوبت خريد حلقه ازدواج است. نمي‌شود از خريد آن صرف‌نظر کرد. حتي نمي‌شود رفت دور زد و برگشت. مغازه‌دار همچنان تلاش مي‌کند مشتري‌اش را نگه دارد. اصرار مي‌کند که بمانيد و بقيه مدل‌ها را هم ببينيد. پس به ناچار در همان مغازه مي‌مانند و داماد در اين فاصله يک دستمال کاغذي از جيبش در مي‌آورد و عرق پيشاني‌اش را پاک مي‌کند. ساده‌ترين حلقه روي ميز طلافروشي قرار مي‌گيرد. سبک و ظريف! وزن مي‌شود و قيمتش اعلام مي‌شود: يک ميليون و هشتصد و نود هزار تومان! ظاهرا چاره‌اي نيست. حلقه عروس خانم فاکتور مي‌شود اما حلقه داماد به دليل بزرگتر بودن قيمت بيشتري دارد: دو ميليون و صد و پنجاه هزار تومان! باز هم چاره‌اي نيست. آن هم فاکتور مي‌شود.

آينه و شمعدان شگون دارد

از چهارراه گلوبندک به سمت خيابان وحدت اسلامي که بروي بورس آينه و شمعدان نمايان مي‌شود. اينجا هم خبري از عروسي نيست. آينه‌ها برق مي‌زنند و زرق و برق شمعدان‌ها چشم‌نوازي مي‌کند. اما چهره هيچ عروس و دامادي در آينه‌ها نيفتاده و کسي به قصد خريد عروسي، داخل آينه را نمي‌نگرد.

اين در شرايطي است که آينه و شمعدان‌هاي اين راسته مخصوص اقشار متوسط و کم درآمد است و قيمت‌ها در اينجا به نسبت ارزان‌تر است. يک آينه و شمعدان متوسط و معمولي را قيمت مي‌کنيم، فروشنده که تشخيص داده من خريدار نيستم با بي‌ميلي مي‌گويد: 700 هزار تومان! از حداقل و حداکثر قيمت‌ها مي‌پرسم: مي‌گويد از 300 هزار تومان تا 8 ميليون تومان! از آينه و شمعدان که بگذريم مي‌رسيم به خان‌هاي بعدي! و تازه مي‌فهميم که اينها ساده‌ترين‌ها بوده‌اند و مشکلات در راه است.

خريد سرعقد

خريد سرعقد از کت‌و‌شلوار گرفته تا کيف و کفش و لوازم آرايش عروس را که پشت سر بگذاري تازه مي‌رسي به تالار عروسي! تالارهاي عروسي در خيابان‌هاي شمالي تهران اين روزها دست کم 40-30 ميليون تومان هزينه دارد و پرداخت چنين هزينه‌اي از عهده هر کسي بر نمي‌آيد. مرکز شهر و پايين‌شهر هم آنقدرها تفاوت قيمت ندارند. اين روزها گراني‌ دلار بهانه خوبي شده که هر وقت اعتراضي از قيمت داشته باشي گراني‌ دلار را بر سرت مي‌کوبند و ساکتت مي‌کنند.

هزينه آرايشگاه و لباس و دسته‌گل با داماد، جهيزيه با عروس

در مورد لباس عروس و هزينه آرايشگاه که بهتر است خيلي ذهنمان را درگير نکنيم، چون آنچه عيان است چه حاجت به بيان است. هزينه آرايشگاه در جنوبي‌ترين مناطق شهر از حداقل 500 هزار تومان شروع مي‌شود و تا 4 ميليون تومان در شمال شهر مي‌رسد. هزينه‌اي که فقط براي چند ساعت روي صورت عروس خانم دوام مي‌آورد و با يک آب‌و‌صابون پاک مي‌شود. کاش مشکلات هم به همين راحتي پاک مي‌شد. آنچه مي‌ماند و پاک شدني نيست، هزينه رهن مسکن و خريد جهيزيه است که اين روزها بيداد مي‌کند. تحريم اقتصادي و گراني دلار و گراني وسايل منزل از يکسو و هزينه اجاره بها از سوي ديگر مسائلي هستند که فرياد مي‌زنند تا اطلاع ثانوي منتظر شنيدن بوق ماشين عروس نباشيد...


شنبه، 7 اردیبهشت ماه 1392 برابر با 2013-04-27 ساعت 11:04
خبر بعدی : ماجرای استفاده از گوشت گاوميش های پير هندی
خبر قبلی : اعتراض رانندگان تاکسی در سنندج به خشونت کشیده شد


برگ نخست
سرویس تازه: فيلم برای موبایل

2004- 2024 IranPressNews.com -