مدعیان امروز؛ “کیف کش” و “سلطنت طلب زاده” دیروز

سحام نیوز: این روزها بحث انتخابات ریاست جمهوری در میان گروه های مختلف حاکمیت به گرمی دنبال می شود، در حالیکه بر خلاف جریان های درون حاکمیت، موضوع انتخابات برای بیشتر مردم اهمیت نداشته و با وجود کمتر از دو ماه به انتخابات سردی کم نظیری در جامعه ایران حاکم است. چهار سال پیش در چنین روزهایی انتخابات ریاست جمهوری و برنامه های نامزدها حرف اول مردم بود. نجات کشور از لبه پرتگاه موضوعی همگانی بود و شاید به همین جهت جمعیت خاکستری کشور هم به صحنه آمد و حماسه سیاسی کم نظیری در تاریخ سیاسی ایران را رقم زد. اما نزدیک بودن نظر آقای خامنه ای به آقای احمدی نژاد کافی بود تا ارکان قدرت رای مردم را مطابق نظر “آقا” مهندسی و اعلام کنند. مردم بر آشفتند، حکومت تحمل نکرد و مرتکب جنایات وحشتناکی شد. کروبی و موسوی در کنار مردم قرار گرفتند. سرکوب وسعت بیشتری گرفت و معترضین با صدایی رساتر از “انحراف انقلاب” و “حاکمیت نا اهلان بر سرنوشت کشور و انقلاب” سخن گفتند. در مقابل حاکمیت به قیاس خود با مقدسات اقدام کرد و ماشین سرکوب را عین عدالت علوی خواند. جوانان را کهریزکی کرد و در روز عاشورا عزاداران امام حسین(ع) اعم از زن و مرد را به جرم باور به رسالت قیام آن امام (امر به معروف و نهی از منکر) به وحشیانه ترین نحو به شهادت رساند و با تکیه بر رسانه تزویر و دروغ منکر جنایت ضبط شده و پخش شده در شبکه های اجتماعی توسط مردم شد.

کروبی برآشفت و از انحراف گفت و خواستار جراحی دمل چرکینی شد که نظام را از هویت دینی و ملی خارج ساخته بود. اما تمامیت خواهی و اصرار بر اشتباه نه تنها مانع شنیدن صدای حق طلبان شد بلکه در کنار فقر و تنگدستی اکثریت قریب به اتفاق مردم، زمینه فساد مالی بی نظیری در ارکان قدرت بوجود آمد. اگر در پیش از انقلاب از نفوذ مافیای هزار فامیل گفته می شد امروز به برکت تحریم ها و تک صدایی و هماهنگی درون حاکمیت هزاران “بابک “بی هویت با سرمایه های نجومی خلق شدند. در این میان سخن از انتخابات است اما اینبار کاندیدا ها بجای وعده به مردم تلاش می کنند مراتب بندگی خود را به راس حاکمیت به اثبات رسانند. یکی هم که حسب ظاهر گفت کابینه من “اجازه آقا نیست” دیگری بر او می خروشد که “این حرف نوعی فرار از مسئولیت است … عده ای تنها رجوع به آرای مردمی را منحصر به مشروعیت می دانند در حالیکه مشروعیت جز با اتصال به ولایت الهی حاصل نمی شود. اگر حرکت بر اساس الگوی دینی نباشد ناکارآمد خواهد بود”. (پاسخ کامران لنکرانی به باهنر)

دو چهره از پایداری و اصولگرایان برای ریاست جمهوری خیز برداشتند که در حقیقت مصداق عینی انحراف انقلاب و حاکمیت نااهلان و نامحرمان است.

۱- کامران باقری لنکرانی.

او در کابینه معجزه هزاره سوم کشف شد، در ظاهر فردی ساده و حزب الهی است. هر که او را ببیند ناخودآگاه فکر می کند او از یک خانواده دو آتشه حزب الهی بیرون آمده و با ورود به بسیج دانشجویی پله های ترقی را طی کرده است. ذهی خیال باطل. کامران در دوران وزارت اش مطیع بی چون و چرای احمدی نژاد و نزدیکان اش بود بطوریکه احمدی نژاد او را “هلو” دولت نامید. “هلو” احمدی را الگوی طی کردن پله های ترقی دید و به تبعیت از معجزه هزاره سوم به سادگی نوشیدن یک لیوان آب در دوران وزارت اش دروغ می گفت و هر روز از کشف دارو و یا درمان یک بیماری خبر می داد. یک روز با تبلیغات گسترده سیمای ایران از درمان کامل ضایعه نخاعی بعنوان بزرگترین دستاورد علمی جهان سخن گفت و وعده داد دیگر فلجی در ایران نخواهید دید و روز دیگر از درمان مطلق بیماری ایدز و کشف داروی سرطان گفت. همین سخنان هجو و دروغ، نخوتی در میان رهبران کشور ایجاد کرد که در سخنرانی ها بر خلاف وضعیت خراب دانشگاه ها و مراکز علمی دائما از پیشرفت و توسعه کم نظیر علمی سخن گفته و می گویند. بعد از انتخابات دوره دهم و هنگامیکه احمدی نژاد معاون اول خود را مشایی اعلام کرد او تحت رهبری وزیر وقت اطلاعات، محسنی اژه ای به امید حمایت مستقیم آقای خامنه ای به مخالفت با مشایی برخواست. تصور این افراد این بود که احمدی نژاد به شکرانه دستور اعلام ۲۴ میلیون رای از نادیده گرفتن نظر ولایت نسبت به مشایی استغفار کرده و ضمن تشکر از یادآوری این مهم آنان را ارج و مقامی مضاعف خواهد داد. غافل از آنکه او رندی است که دروغ و تقلب حاکمیت را آگاهانه راست شمرده و به پشتوانه رای نداشته مانند دستمالی آنان را از کابینه بیرون کرد.

برخی از اخراجیان به مدد رهبر معنوی خود مصباح یزدی و دیگر عمار پنداران، جبهه پایداری تشکیل داده و امروز می خواهند با باقری لنکرانی و یا فرد دیگری به میدان بیایند. افشاگری گروه های رقیب دامن لنکرانی را گرفت. یکی از سایت های نزدیک به اصولگرایان پرده از کاندیداتوری فرزند یک سلطنت طلب دو آتشه (شهروند آمریکا) که همکاری نزدیکی با ساواک داشته برداشت. در زمانیکه بازرگان، سحابی، منتظری، طالقانی، کروبی، هاشمی و صدها مبارز دیگر با دیکتاتور زمان مبارزه می کردند و در زندان های ساواک شکنجه می شدند، کامران لنکرانی در خانواده ای سلطنت طلب از مزایای رژیم پهلوی ارتزاق می کرد. مبارزان دیروز در قید حیات از سوی حاکمیت بی بصیرت خوانده شدند و یا سران فتنه و معلوم الحال ها دیروز وارٍث انقلاب شدند. شاید برخی درون نظام تصور کنند که مقامات جمهوری اسلامی برای برگزاری انتخاباتی آزاد می خواهند سهمیه ایی به سلطنت طلبان بدهند. اگر چنین است اجازه دهید سلطنت طلب واقعی نه بدلی وارد انتخابات شود، کسی که بدون نفاق و دروغ پرچم سلطنت را برافراشته و زیر آن با افتخار سینه بزند. ظاهرا تخصص این خانواده پوست انداختن به تبع شرایط بوده و الحق موفق! دست مریزاد به آنان که می دانستند و تاکنون سکوت کرده بودند. متاسفانه بعد از ۳۴ سال از انقلاب دوایر گزینش ظالمانه افراد را بواسطه داشتن یک ارتباط دور با رژیم سابق یا گروهک ها از حقوق اجتماعی محروم می کنند. این نکته نهفته مانده که در چنین فضایی چگونه این فرد تا سمت وزارت و سپس برای نامزدی ریاست جمهوری رشد کند.

۲- حداد عادل.

او از چهره هایی است که در میان اصولگرایان برای ریاست جمهوری خیز برداشته است. حداد بر خلاف ولایتی و قالیباف سابقه ایی در انقلاب و یا جنگ ندارد. او در زمانیکه جوانان و روشنفکران اسلامی در مبارزه با رژیم پهلوی فعال بودند، به جای مبارزه توفیق شرفیابی به دفتر فرح دیبا و زیارت ایشان نصیب اش شد. بزرگترین هنرش کیف کشی دکتر نصر رئیس دفتر فرح بوده است. فرح دیبا به تاریخ و تمدن ایران بویژه ریشه شاهنشاهی آن اهمیت بسیار می داد و در این راه قدم هایی برداشت. انقلاب دودمان خاندان سلطنت را بر باد داد و حداد را از رشد در حکومت پهلوی محروم کرد. اما این مرد هنری بیش از این حرف ها داشت. او انقلابی دوآتشه شد و تمام تلاش خود را به کار گرفت تا در کتاب های درسی تمدن و تاریخ ایران حذف و یا تحریف شود. خیانتی که باعث محرومیت دانش آموختگان از فرهنگ غنی و تمدن کهن کشورشان شده است. او با این کار که به مذاق انقلابیون خوش آمده بود در حاشیه امنیت قرار گرفت. آلودگی اصحاب قدرت به قدرت و عدم تحمل علوم انسانی در دانشگاه ها در دهه دوم انقلاب عرصه را بر اندیشمندان و فلاسفه کشور نظیر دکتر عبدالکریم سروش محدود ساخت و در این میان افراد متملق و چاپلوسی نظیر حداد قدم به قدم رشد کردند و از دانشگاه وارد سیاست شدند. در دهه گذشته حداد عادل و خانواده اش فعالیت های اقتصادی و سیاسی شان را وسعت بخشیدند و به برکت سایه قدرت جهشی فوق العاده کردند. کیف کش دیروز دفتر فرح دیبا به ریاست مجلس رسید و با تلاشی مضاعف از رانت موجود خود و فرزندانش سرمایه بی شماری اندوختند. برای آنکه درآمد اش حلال شود در چند سال گذشته هرچه توانسته نثار کروبی، موسوی و مردم معترض ساخته و حال با اعتماد به نفس جدیدی هوس ریاست جمهوری در سر می پروراند.

نامزدی برای پست ریاست جمهوری حق هر ایرانی است به شرط آنکه فرد مورد نظر صلاحیت های لازم را برای احراز آن پست داشته باشد و مردم در انتخاباتی سالم او را برگزینند. هر کس هم باید پرچم خود و گروهش را نمایندگی کند. در حال حاضر انتخابات در ایران نه در مرحله تائید صلاحیت ها سالم است و نه در نحوه برگزاری؛ انتصابی است نمایشی. آیا اینبار که صاحبان اصلی انقلاب در زندان و حصر هستند بناست نماینده دو گروه پایداری و اصولگرا از حلقه پهلوی ها بنام انقلاب و اسلام وارد این نمایش شوند؟ در اینصورت شاهین اقبال بر دوش کدامیک قرار می گیرد؟ فرزند سلطنت طلبی که ظاهر بسیجی دارد یا کیف کش دفتر فرح دیبا؟

شنبه، 31 فروردین ماه 1392 برابر با 2013-04-20 ساعت 13:04
خبر بعدی : یارانه ‌هایی که نمک ندارند اما نمک ‌گیر می ‌کنند
خبر قبلی : شاخصه‌ های زن در انقلاب اسلامی تدوین شد


برگ نخست
سرویس تازه: فيلم برای موبایل

2004- 2024 IranPressNews.com -